الگوی تکراری شورش و انتقام و خراب شهر اسلامی
فیلم سینمایی استخراج (Extraction) با استفاده از مایههای عاطفی و ترسیم منجی گونه از یک ارتشی مزدور آمریکایی، بهشدت مخاطب را با این منجی لیبرال سمپاتیک میکند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ پس از موفقیت فیلم جان ویک (John Wick) چندان دور از انتظار نبود که استودیوهای بیشتری دوباره سراغ ساخت اکشنهای خشن و مأموریتی بروند و در این راستا فیلم Extraction یکی از همین فیلمها است که از نت فلیکس (Netflix) منتشرشده است. کارگردانی فیلم بر عهده سم هارگریو (Sam Hargrave) بوده که نخستین فیلم او است و بیشتر به عنوان بدلکار در دنیای سینمایی مارول شناخته میشود.
فیلم سینمایی استخراج (Extraction)، داستان یک مزدور ارتشی و قاتل در بازار سیاه بنام تایلر ریک (Tyler Rake) با بازی کریس همسورث (Chris Hemsworth) است که مأموریتی برای نجات فرزند اووی ماهاجان (Ovi Mahajan) یکی از سلاطین مواد مخدر هند را از دست امیر آصف (Amir Asif) از دیگر سلاطین مافیا دارد. زمانی که ما با امیر آصف آشنا میشویم مردی جوان و خوشپوش را میبینیم که برخلاف ظاهرش، یک دیوانه تمام عیار است و از زجر دادن دیگران لذت میبرد. او برای رسیدن به خواستههایش نه تنها حاضر است پسری بیگناه را بدزدد، بلکه از کشتن کودکان و شکنجه آنها هراسی ندارد و...
تایلر ریک که یک آدم کش ماهر و حرفهای است اما زیر نظر زنی به نام نیک (Nik Khan) که گلشیفته فراهانی نقش او را بر عهده دارد، عملیات های تروریستی خود را انجام میدهد؛ او بدون آنکه زحمت زیادی بکشد، طی چند دقیقه اوی را از دست آدمربایان نجات میدهد اما امیر آصف نفوذ زیادی در نیروهای پلیس دارد و خیلی زود تمام راههای خروجی شهر را میبندد و در بالای رودخانه، حمامی از خون و کشتار راه میاندازد. تایلر پسازآنکه مطمئن میشود دستمزدش را نمیدهند، پسربچه را به ساجو (Saju Rav) یا همان مأمور اووی میدهد تا فرار کنند و خودش نیز بهصورت یک قدیس، کشته میشود. در پایان فیلم نیز گلشیفته فراهانی بهصورت یک الهه انتقام و سیاهپوش، امیر آصف (Amir Asif) را در توالت ترور میکند!
فیلم سینمایی استخراج (Extraction) یک اکشن تیپیک و یا بهتر بگوییم یک شیرجه در اکشن است که تنها ویژگی منحصر به فرد آن از منظر فرم سینمایی، سبک فیلمبرداری اثر است که مخصوصا در سکانس تعقیب و گریز بازار و کاتهای نامحسوس در زدوخوردها، جذابیت بسیاری به اثر میبخشد. اما از حیث فیلمنامه هیچ دستاورد جدیدی ندارد و تعلیق فیلم نیز دچار اشکال است و بهجای قصهگویی، ترس و غافلگیری دلهره را چاشنی عنصر پیش برنده فیلم قرار داده و بهنوعی ضعف قصه را با تریلر و اکشن جبران ساخته است.
به عبارت دیگر؛ فیلم سینمایی استخراج یک اکشن دیستوپیایی و خراب شهر است که منطبق بر کلیشه رایج؛ فساد، بهطور سیستمی، از بالا تا پایین آن رخنه کرده است؛ خراب شهری که نه متافیزیک و نه خدایی وجود دارد و نه قانون و رحمی! در این کلیشه رایج، حتی فرمانده پلیس شهر هم انسان فاسدی است که به نفع امیر، شهر را به خون و آتش میکشد و جان مردم برایش هیچ اهمیتی ندارد! و تنها چیزی که در این خراب شهر حاکم است، تنازع بقا و کشتن و خشونت بلاوجه است و از این لحاظ فیلم، یک ناتورالیسم داروینی است و تداعیگر جمله معروف انسان، گرگ انسان می باشد.
بر این اساس فیلم سینمایی استخراج (Extraction) از شهر داکا (Dhaka) به عنوان پایتخت کشور بنگلادش (Bangladesh) که اتفاقا به شهر مسجدها هم معروف است، یک خراب شهر ترسیم می نماید و از این مسیر سعی می کند تا یک تصویر تروپیکالی از کل کشورهای شرقی به مخاطب سینمایی خود ارائه دهد، تصویری بدوی، خشن، فقیرانه و حضور کودکان شبیه داعش که به ماشین کشتار تبدیلشدهاند و همزمان نیز صدای اذان از منارههای شهر به گوش می رسد.
این تصاویر، همان تصویری است که منورالفکران غرب زده ای همچون ادوارد سعید (Edward Said) در نظریه شرقشناسی مطرح و کشورهای شرقی را ملل عقبمانده و مستعد تروریسم معرفی می نمایند.
منطبق بر کلیشه های رایج در سینمای اسلام هراس غرب؛ هیچ معجزه و رؤیای ویژهای در این شهر با حاکمیت زامبیهای خونخوار و خفهکننده نیست؛ مگر معجزه غیر رحمانی و درهرصورت، انسانهای این فیلم، حیواناند، فقط با این تفاوت که میتوانند مانند گوسفند، تابع و غیرتصمیمگیر باشند و یا اینکه گرگ باشند!
پس اگر فیلم سینمایی استخراج (Extraction) را اثری همانند فیلم سینمایی گومورا (Gomorrah) در نظر بگیریم که در سال 2008 میلادی به کارگردانی متئو گارونه (Matteo Garrone) تولید شده است؛ به خوبی می توانیم بر اشتراک این دو اثر در ترسیم تعینات بیمحابای خشونت و بالاخص خشونت سیستم یافته مافیایی، متذکر شویم. با این تفاوت که در فیلم سینمایی گومورا دستکم یک وجه افشاگرانه وجود دارد که فیلم سینمایی استخراج ندارد!
فیلم سینمایی استخراج (Extraction) اثری همانند فیلم سینمایی گومورا است و این در حالی است که دنیای آدمهای فیلم سینمایی گومورا (Gomorrah)، تلخ، بیرحم و لبریز از خشونت و پلشتی نامتناهی است و حتی کودکان را که نماد پاکی و معصومیت هستند، غرقشده در محیطی مافیایی نمایش داده و آنها را بیصبرانه مشتاق ورود به دنیای دهشتناک تبهکاران حرفهای و متعهد معرفی میکند. حتی درصحنهای، کودکان که باید پشت کامیون حامل مواد بنشینند، چون قدشان فقط به پدال میرسد و نمیتوانند مقابل را نگاه کنند، مجبورند که از زیرانداز بلند استفاده کنند! آنها متهورانه، رؤیای کار مستقل و فروش مواد مخدر در مقادیر انبوه را در سر میپرورانند و حتی میخواهند دانه درشتهای این عرصه را که سالهاست در ایتالیا ریشه دواندهاند، دور بزنند. گارونه با انتخاب میزان فزایندهای از صراحت در لحن فیلم، ایتالیای معاصر را نه در قالبی کلاسیک و قصهگو، بلکه با شکلی مستندگونه و دوربینی روی دست و لرزان، ترسناک و هیولا مانند تجسم میکند که تا قبل از آن سابقه نداشت.
اما کپشن پایانی فیلم سینمایی گومورا (Gomorrah) در تیتراژ نشان میدهد که فیلم، حامل پیامی است برای مخاطب جهانی و برای گوشزد کردن رشد قارچی مافیای مخدر که اما متاسفانه اگر فیلم سینمایی استخراج (Extraction) از همین اندک وجه افشاگرانه نیز تهی بوده و خشونت کاملا موضوعیت یافته و به یک اصل علیت و ابژه متعینی در این اثر تبدیل گشته است تا طریقتی برای بیان سایر مدلهای خشونت و دیگر رهگفت های کور و بالاخص هجمه به سبک زندگی شرقی و اسلامی شود.
فیلم سینمایی استخراج (Extraction) با استفاده از مایههای عاطفی و ترسیم منجی گونه از یک ارتشی مزدور آمریکایی، بهشدت مخاطب را با این منجی لیبرال سمپاتیک میکند. طوری که او را محق و حق به جانب نشان میدهد از اینکه دیگران را تیرباران کند و گویا این خشونت بلاوجه، هیچ اشکالی که ندارد، بلکه حتی ستایششده هم هست! زیرا از منظر لیبرالیسم آمریکایی، کشتن حق قدرتهاست و بر اساس آموزه های لیبرالیسم کلاسیک، حتی میتوان هیچ حق حیاتی برای دیگران قائل نبود.
تایلر ریک (Tyler Rake) با بازی کریس همسورث (Chris Hemsworth)، مطابق دیالوگی که به پسربچه میگوید، سرباز آمریکا در افغانستان بوده است و جز پول، هیچچیز دیگری نمیشناسد، اما در طول فیلم، مرامش به سمت ایثار گرایش پیدا میکند و بیآنکه بترسد، تا آخرین لحظه پل را از وجود پلیس پاک میکند تا آن پسربچه فرار کند.
درواقع فیلم سینمایی استخراج (Extraction) در سیر روایت خود سعی می کند تا تایلر ریک (Tyler Rake) را به عنوان شاخصه سرباز ایالات متحده امریکا و تربیت یافته چنین نظامی را از یک مزدور آدمکش در بازار سیاه، تبدیل به یک قدیس بامرام نماید و این در حالی است که این اثر سینمایی با بازنمایی این سیر تحول بیشک درصدد تطهیر نظام لیبرالیسم و القای تصویر خیرگرا و منجی گونه و پاک از جنایتکاران آمریکایی است که در تمامی نقاط جهان به کشتار انسان های بی گناه مبادرت ورزیده و کارنامه ای سراسر جنایت از خود بر جای گذاشته اند.
تعهد ویژه فیلم سینمایی استخراج (Extraction) به تطهیر وجهه تروریستی ایالات متحده امریکا تا به انجا است که حتی صحنه کشته شدن تایلر دقیقا کنار غروب آفتاب به تصویر کشیده می شود تا به نوعی کنایه از این باشد که قهرمان آمریکایی اگر چه غروب می کند؛ اما نظام لیبرالیسم هیچگاه افول نمیکند!
این در حالی است که شمائل قهرمان اثر یعنی تایلر ریک (Tyler Rake) بسیار ساده و رقیق است و به نوعی تلخیص شده فیلمهای آخرالزمانی و ترسیم جنگهای بشری در سینمای غرب است که در فیلم هایی همچون نوستراداموس (Nostradamus) تا فیلم سینمایی آواتار (Avatar) و فیلم سینمایی دیوان محاسبات (The Adjustment Bureau) و... به تصویر کشیده شده است و در این میان نکتهای که میتوان از این گونه فیلمها به عنوان وجه اشتراک بیان داشت، وقوع جنگ در آخرالزمان، دشواری جنگ، تلفات انسانی و درنهایت پیروزی نیروی خیر در این قبیل آثار سینمایی است.جالب آن است که در سال 2019 میلادی، بازیگر نقش تایلر ریک (Tyler Rake)، یعنی کریس همسورث (Chris Hemsworth)، در اثری سینمایی با عنوان مردان سیاهپوش: بینالمللی (Men in Black International) نقش یک منجی ابرانسان (bermensch) را ایفا نمود که زمین را از لوث متجاوزان خارجی و موجودات فرازمینی نجات میداد و به این ترتیب مخاطب سینمایی همچنان از او تصویری منجی گونه در ذهن خود دارد.
این همه در حالی است که فیلم سینمایی استخراج (Extraction) از خلال یک جنگ شهری در یک شهر کوچک، ماکتی از یک جنگ بزرگ در جهان را تداعی میکند که نهایتا یک قهرمان منجی و غیر شرور و خالص آمریکایی با حضورش در آن کشور مطابق همان شعار رایج در نظام لیبرالیسم، هر فرد نظامی را میکشد تا نظم خودساخته غرب به هم نخورد و این شعار را حتی نوجوان فیلم هم قبول میکند؛ تا آنجایی که اووی ماهاجان (Ovi Mahajan) در پایان فیلم، همانند تایلر ریک که در قعر آب فرو رفت، او نیز در استخر شیرجه میزند و به نوعی راه و مرام او را طی میکند و به نوعی ادامه دهنده راه و آرمان های نظام لیبرالیسم می شود.
حتی ضدقهرمان یا آنتاگونیست فیلم یعنی شخصیت ساجو (Saju Rav) هم با آن تصویر ضدقهرمانی و شرور در برابر رنگ و لعاب قهرمان اثر یعنی تایلر ریک (Tyler Rake) رنگ باخته است. ساجو هم اگرچه رقابتی شانه به شانه با تایلر دارد و نوعی جدال دائمی بین آنها برقرار است. اما تصویر تایلر، در ذهنها ماندگارتر میشود و به نوعی با محو شدن ضدقهرمان، قرار است در یک قرائت از دجال و فرشته، کفه ترازوی منجی بودن به سمت انسان مثبت فیلم یعنی قهرمان لیبرال اثر سنگین گردد.
البته در این میان فیلم سینمایی استخراج بهدروغ ادعا میکند که تایلر، کودکان هندی را نمیکشد و میگذارد آنها بروند. هرچند این ادعا در فیلم صحیح است اما در منطق غربی و لیبرالی آمریکایی، خلاف واقع است! و این در حالی است که پیام این اثر به مخاطب سینمایی خود می تواند اینگونه باشد که کودک و نوجوان هندی که البته بخوانید هر کودک شرقی و مسلمان را باید کشت، زیرا هر کودک شرقی، ذاتا یک شرور تروریسم است که اگر او را در کشور خودش شکار نکنیم، به کشور آمریکا می آید و ما را شکار میکند!
به قلم: حمید خرمی