یک‌شنبه 4 آذر 1403

امام حسن (ع) همواره بر حفظ جبهه بندی حق و باطل تاکید داشتند

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
امام حسن (ع) همواره بر حفظ جبهه بندی حق و باطل تاکید داشتند

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، امام حسن (علیه‌السلام) پس از شهادت پدر گرامشان، امیرمومنان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) در کوفه، با درخواست و بیعت یاران آن حضرت و اهالی کوفه، خلافت را پذیرفت و راه و روش عدالت‌پرور پدرش را تداوم بخشید. لیکن با فتنه‌انگیزی‌های معاویه بن ابی‌سفیان و شرارت‌های سران سفاک سپاه او از یک‌سو و نفاق و خیانت برخی از سران سپاه امام (علیه‌السلام) و ایجاد...

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، امام حسن (علیه‌السلام) پس از شهادت پدر گرامشان، امیرمومنان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) در کوفه، با درخواست و بیعت یاران آن حضرت و اهالی کوفه، خلافت را پذیرفت و راه و روش عدالت‌پرور پدرش را تداوم بخشید. لیکن با فتنه‌انگیزی‌های معاویه بن ابی‌سفیان و شرارت‌های سران سفاک سپاه او از یک‌سو و نفاق و خیانت برخی از سران سپاه امام (علیه‌السلام) و ایجاد چنددستگی در میان مردم و خستگی آنان از جنگ و خون‌ریزی، از سوی دیگر، آن حضرت را واداشت که برای حفظ اصل اسلام و در نظر گرفتن مصلحت مسلمانان، با معاویه صلح کند و حکومت را به‌طور موقت و مشروط به وی سپارد. عوامل زمینه ساز صلح امام حسن (ع)

خلافت امام مجتبی (ع) با بیعت بزرگان صحابه که در عراق و سایر سرزمین‌ها، حتی مکه، مدینه، یمن و مناطقی از ایران سکونت داشتند آغاز شد و سایر مردم نیز بدان پیوستند. البته اهالی شام به رهبری معاویه با این خلافت مخالفت کردند و برای جنگ راهی عراق شدند و در این صف آرایی مسائلی پدید آمد که به صلح منتهی شد.

برای تحلیل درست وضعیت مرکز خلافت اسلامی، باید تصویری دقیق از وضعیت جاری مردم در ماه‌های پایانی خلافت امیرالمومنین (ع) داشت و یکی از بهترین اسناد، خطبه 27 نهج‌البلاغه است. در این خطبه که به مهمترین رکن یک حکمرانی که فرمانبری نخبگان و مردم از تصمیمات حاکم اسلامی است، اشاره شده و امام با صراحت و سوز دل مردم کوفه را مورد نقد قرار می‌دهد؛ زیرا سستی، زبونی، پراکندگی و پیمان‌شکنی آنان سبب شده که آنان دل در گرو دوستی با دشمن داشته باشند و نسبت به خلیفه مسلمین بدبین شوند. آن سان که امیرالمومنین (ع) بفرماید «مشکل من این است که پیروانی دارم که فاقد انضباط نظامی اند و طغیانگر و سرکشند و در لحظات حساس خودسرانه، دست به هر کاری می‌زنند و نتیجه آن شکست است». امام ترکیب عمومی چهره‌های مؤثر که انتظار حضور و اثربخشی و جهاد از ایشان می‌رفت را اینگونه ترسیم نمود: «الف) مرد نمایانی که در حقیقت مرد نیستید؛ (یا أَشباهَ الرِجالِ وَ لارِجالَ)! ب) آرزوی‌هایی مانند، آرزو‌های کودکان دارند (حلوم الاطفال) که دل به هرچیزی خوش می‌دارند و با مختصر چیزی، فریب می‌خورند و چشم بر خطر می‌بندند. ج) عقل و خردشان، مانند عروسان حجله نشین است (و عقول ربات الحجال) که جز عیش و نوش و زر و زیور به چیزی نمی‌اندیشند»

در رمضان سال 40 هجری خلافت جامعه‌ای را عهده دار شد که بسیاری از نخبگان و مردم با این شاخصه‌های ترسیمی امیرمومنان (ع) زندگی دنیایی خود را می‌گذارندند و سزاوار سرزنش در نداشتن شجاعت و حمیت و غیرت مردانگی بودند، افرادی که امیرمومنان (ع) دوست داشت که هرگز آنان را نمی‌دید و نمی‌شناخت (لَوَدِدتُ أَنِی لَم أَرَکُم وَ لَم أَعرِفکُم). نامهربانانی که امیرمومنان (ع) مشکل اصلی خود آنان می‌دانست و می‌فرمود: «أُریدُ أن أُداوِیَ بِکُم وَ أنتُم دایی؛ من، می‌خواهم بیماری‌های خودم را به وسیله شما مداوا کنم، اما شما، خود درد و بیماری من هستید». سست عنصرانی که بنای پراکندگی در جبهه شدند آن سان که امام درباره ایشان فرمود «اهل شام بر حمایت از باطل با یکدیگر متحدند و شما در حمایت از حق، پراکنده‌اید».

امام مجتبی (ع) در آغاز دوره خلافت به ظاهر با جمع انبوهی از بیعت کنندگانی از صحابه و تابعینی مواجهه بود که به واقع بسیاری از آنان حساسیت به صف بندی‌های بین جبهه حق و باطل باور نداشتند، در برابر پیشنهاد‌های نامشروع قدرت و پول سست می‌شدند، بنای سکوت در برابر فتنه‌گری را گذاشتند و به راحتی نظاره گر ناامنی‌های و خشونت‌های ایجاد شده از سوی شامیان بودند و شمشیر در غلاف گذاشته و فقط لب به اعتراض گشودند!

امام مجتبی (ع) به همراهی این جمع سبک سر نمی‌توانست دل ببندند و به توان جنگی ایشان حسابی باز نماید؛ زمانی که خیانت‌های خواص فزونی یافت و ریزش‌های جبهه حق توسعه یافت و سویی فضای رعب و وحشت و قتل و غارت از سوی معاویه تشدید شد. البته نخست با چند صف آرایی میان جبهه اسلام با شامیان پیروزی‌های خوبی پیش آمد و لیکن همان پروپاگاندای معاویه و عمروعاص و سستی موجود در میان خواص، حوادث به گونه‌ای دیگر رقم خورد. در این شرایط امام وقتی نظر سپاهیان را برای دفاع و مقابله با جبهه باطل دون صفت و سفاک را جویا شد، آنان با شعار «البقیه البقیه» درخواست پذیرش صلح کردند؛ و بدین ترتیب امام حسن (ع) در سال 41 ق صلح کردند. نقش یاران امام در صلح با معاویه

اتحاد، یک دستی و همراهی در میان اصحاب وجود نداشت و در میان یاران می‌توان به افراد فرمانبردار، معترضان ساکت، معترضان سرکش، فریب خوردگان راحت طلب، افراد خیانت کار اشاره کرد. البته لازم است این طیف بندی پنج‌گانه را به تفصیل تحلیل کرد و نمایندگان آن را در میان خواص معرفی نمود که فرصت و فضای بیشتری را می‌طلبد. لیکن متأسفانه یاران مخلص و وفادار بسیار نادر بودند که با این جمع اندکی کاری پیش نمی‌رفت. امام مجتبی (ع) در آغاز دوره خلافت به ظاهر با جمع انبوهی از بیعت کنندگانی از صحابه و تابعینی مواجهه بود که به واقع بسیاری از آنان حساسیت به صف بندی‌های بین جبهه حق و باطل باور نداشتند

در این مجال به دو چهره شاخص از سران سپاه امام اشاره می‌کنم: «قیس بن سعد» و «عبیدالله به عباس». معاویه یک میلیون درهم نزد قیس بن سعد فرستاد تا همراه وی شود. قیس مال را نزد معاویه فرستاد و گفت: مرا در مقابل دینم فریب می‌دهی؟ اما همین مبلغ که از سوی معاویه برای عبیدالله بن عباس فرستاده شد، او نه تنها خود را تسلیم کرد بلکه هشت هزار نفر از سپاهیانش را در همراه خود ساخت و نزد معاویه رفت.

این دو چهره هر دو از خواص سپاه امیرمومنان (ع) بودند و مجاهدات‌های بسیاری به خرج دادند و سپس در رکاب امام مجتبی (ع) جای گرفتند، اما فرجام آن دو متفاوت بود. قیس بنای همراهی با امام را گذاشت و تا قبل از صلح امام هیچ تخطی نکرد و تسلیم امام بود. لیکن عبید الله بن عباس آن خیانت بزرگ را انجام داد. گرچه برخی معتقد به فریب خوردن او را دارند که این ادعا غلط است اگر بحث فریب است او می‌توانست بعد از اطلاع از فریب به اصلاح تصمیم خود بپردازد و جبران کند و نکرد. مع الاسف عبید الله فردی است که در دوران از سوی امیرمومنان (ع) در یمن امارت داشت، از سوی معاویه آسیب جدی خورده بود و دو فرزند او سربریده شدند. با این پیشینه او از جبهه حق دور شد و به معاویه پیوست. خیانت نزدیکان امام (ع)

به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، امام حسن (ع) وقتی از خیانت خواص عبیدالله بن عباس و پیوستن آنان به معاویه آگاه شد و از سویی سستی و بی‌رغبتی یاران خویش را مشاهده کرد، دریافت که تنها با عده‌ای اندک از شیعیانش، نمی‌تواند در برابر لشکر انبوه شام مقاومت کند. به هر حال با رصد تحولات پس از صلح، شاهدیم که معاویه بعد از تثبیت قدرت خود، به مفاد صلح تن نداد و رسماً در تریبون عمومی اعلام کرد: من با شما نجنگیدم تا نماز و روزه و حج انجام دهید، بلکه جنگیدم تا بر شما حکمرانی کنم. این تصمیم معاویه آغازی برای شکل‌گیری اسلام اموی شد؛ اسلام اشرافی گری و تن آسایی و منحصر شدن اسلام به ظواهر عباداتی که بسیاری از آنان دستخوش تحریف و بدعت گردید و از سنت پیامبر (ص) فاصله گرفت.

در این جامعه افراد نادری از خواص وفادار امیرمومنان (ع) و امام مجتبی حذف می‌شوند؛ حجر بن عدی به قتل می‌رسد و شخصیت ممتازی دیگر بنام عمرو بن حمق نیز کشته می‌شود؛ او نخستین شخصی بود که سَرش در اسلام شهر به شهر گردانده شد.

از سویی با الگوسازی‌های کاذب نیز افرادی به عنوان اهل خیرات و صدقات معرفی می‌شوند که در این میان نام جنگاور سابق جبهه حق که اکنون جیره خوار معاویه شده است نیز به چشم می‌خورد و آنان از عبید الله بن عباس به عنوان یک متول مشهور به سخاوت و بخشندگی یاد می‌کنند. بلاذری در انساب الاشراف با ذکر وقایع مختلف تاریخی بر سخاوت عبیدالله بن عباس تاکید می‌کند. البته در مقطع حیات 10 ساله امام مجتبی (ع) بعد از صلح که با استقرار ایشان در مدینه منوره همراه بود. شاهدیم که امام همواره برای خویشان و بنی هاشم و همچنین جمعی از یاران خاص خود بر حفظ جبهه بندی حق و باطل تاکید داشتند و در مناظرات و گفتگو‌هایی که میان و معاویه صورت پذیرفت امان با صراحت بر حفظ دشمنی اهل بیت (ع) با خاندان ابوسفیان تاکید داشتند. حفظ این صف بندی سبب شد که اسلام ناب محمدی همواره با محوریت ائمه اطهار (ع) بدرخشد و مشعلی برای عزت و سربلندی باشد و مرجعی برای ترسیم سره از ناسره و مفسری برای تبیین اسلام راستین گردد.