امین تارخ و دیالوگهای تاریخی / «مُحق جلوه دادن جنایت از نفس جنایت، موهنتر است»
خبر سکته قلبی امین تارخ بازیگر کهنهکار و نامآشنای سینمای ایران بهانهای است برای یادآوری برخی دیالوگهای تاریخی در سریالها...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - خبر سکته قلبی امین تارخ بازیگر کهنهکار و نامآشنای سینمای ایران بهانهای است تا یاد برخی دیالوگهای تاریخی که از زبان او در سریالهایی ماندگار چون «سربداران» و «بوعلی سینا» یا فیلمهایی مانند «مادر» علی حاتمی و قبل از همه اینها اثر جاودانه و به تیغ توقیف گرفتار آمده بهرام بیضایی (مرگ یزدگرد) را تازه کنیم خاصه در روزهایی که به خاطر دختر زیبای ایران، ایرانیان حس و حال خوبی ندارند.
بهترین معرفی برای امین تارخ البته این است که خود گزیده کار بوده اما با کارگاهی که شاید به صورت رسمی اول بار او برپا کرد بازیگران شاخصی را به سینمای ایران تحویل داد که گل سرسبد همه آنها ترانه علیدوستی است.
در «مرگ یزدگرد» در نقش سرکرده نظامیان برای زن آسیابان خط و نشان میکشد و او در پاسخ میگوید: «فرق من و تو یک شمشیر است که به کمر بستهای».
امین تارخ در «سربداران» نقش شیخ حسن جوری را بازی میکند که رهبر سربداران است و وقتی سرانجام به چنگ ارغون شاه میافتد در دادگاهی که ریاست و قضاوت آن با «قاضی شارح» با بازی ماندگار علی نصیریان است گفتوگویی جذاب بین آن دو درمیگیرد.
قاضی در توجیه همکاری خود با مغولان میگوید: «آنچه تا کنون انجام دادهام هرگز خیانت به مردم نبوده است. مغولان دوستتر دارند که بدون محاکمه کشتار کنند. تنها عملی که حقیر انجام داده مهار کشتار آنان با حکمیت و قضاوت است. آیا این جنایت است یا مهار کردن جنایت؟»
شیخ حسن جوری با بازی امین تارخ اما چنین پاسخ میدهد: «محق جلوه دادن جنایت از نفس جنایت، موهنتر است.»
قاضی شارح اما کوتاه نمیآید و میگوید: «قضاوت من چون تیغی دو دَم است که یک دَم آن به سمت جنایتکاران است» و شیخ نمیپذیرد و پاسخ میدهد: «هر دو دَم به سوی مردم است».
اینها را البته کیهان رهگذار نوشته بود و در «بوعلی سینا» که خود کارگردان شد نقش اصلی را به او داد تا امین تارخ پس از شیخ حسن جوری بوعلی سینا را هم تجربه کند.
در آنجا هم در اصرار خاتون ری از آلبویه برای ماندن، بوعلی از لزوم رفتن خود می گوید و وقتی خاتون قول میدهد زیباترین دختران و زنان آل بویه را نزد او بیاورد تا برای همسری برگزیند به ظرافت اشاره میکند که اگر به انتخاب شایستهترین باشد خود خاتون از همه سر است و امین تارخ نشان می دهد در عاشقانهگویی مهارت ویژه دارد.
بوعلی البته در واقعیت تاریخ نه تنها زنگریز نبوده که بسیار با زنان مینشسته و میآمیخته ازفرط افراط، جان باخته است. اما این بوعلی که تارخ به آن جان داده عارف است.
در «مادر» علی حاتمی هم آنجا که نقش پدر را هم در فلاشبک ایفا میکند گفتوگوهای زیبایی بین او و مادر (رقیه چهره آزاد) در میگیرد و از جمله همان که اینگونه شروع میشود: «این یه دونه چای را با قند بخورید....»
امین تارخ در تئاتر و در مکتب بیضایی بالید و به هر نقشی تن نداد و ترجیح داد درآمد اصلی او از کارگاهی باشد که جدای ترانه علیدوستی بازیگرانی ون حبیب رضایی و مهتاب کرامتی و پوریا پورسرخ از آن برآمدند.
نام تارخ اما با تاریخ گره خورده و با دیالوگهای تاریخی. به یاد آوریم صحنهای را دو فرستاده ترکان آمده بودند تا بوعلی را از دیلمیها تحویل بگیرند و دیدند طفلی برتخت نشسته و یکی از دیگری پرسید: «امیر، طفل است. آیا باید به تخت او تعظیم کنیم؟» دومی گفت: «به امیر نه، به تخت او تعظیم میکنیم!»
این را البته امین تارخ نمیگوید ون خود نقش بوعلی را بازی میکند اما چه آنها که خود گفته چه نگفته و از زبان همبازیهای او جاری شده در حافظه سینمایی ما ثبت شده است. امید که از بستر برخیزد چرا که همچنان میتواند نقشهای تاریخی را ایفا کند و چه بسا شخصیت های معاصر را.
تماشاخانه