پنج‌شنبه 17 آبان 1403

انتقاد تند عضو تیم ملی پرورش اندام از ورزشکاران پناهنده

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
انتقاد تند عضو تیم ملی پرورش اندام از ورزشکاران پناهنده

مصطفی صابری گفت: این پاورلیفتینگ کاری که رفته نروژ را چه کسی می‌شناخت؟ رفته آنجا شده نهم! ولی این‌ها به ما ربطی ندارد. من روی صحبتم با مدیران است. این‌ها باید برگردند عقب ببینند چه کسانی فرار کرده‌اند. ورزشکار حرفه‌ای فرار می‌کند یا ورزشکار تازه به دوران رسیده؟ این فرد را نباید اعزام کنند.

ماه گذشته ماه حواشی فدراسیون بدنسازی و پرورش اندام بود. از پناهندگی چند ورزشکار زیرمجموعه این فدراسیون تا دعوای دو ملی‌پوش در اردو تا لغو اعزام تیم ملی به مسابقات آسیایی و درگیری در هتل اسکان تیم ملی.

به گزارش اعتماد، سکانس پایانی این حواشی ویدیویی بود از مصطفی صابری عضو تیم ملی که با چشمانی اشک‌بار در مورد عدم سفر تیم به مسابقات آسیایی حرف می‌زد. ویدیویی که به سرعت فضای مجازی را درنوردید. یک کوه عضله که بسته پاستیل را به دست گرفته و اشک می‌ریزد چیزی نیست که هر روز اتفاق بیفتد. در مورد عدم اعزام تیم و اتفاقاتی که رخ داده شایعات گوناگونی مطرح شد و به خاطر عدم موضع‌گیری صریح رییس فدراسیون هیچ‌کس متوجه نشد دقیقا چه اتفاقاتی افتاده است. اما مصطفی صابری همان ورزشکار گریان در مورد این اتفاقات توضیح داد.

شایعه شده به خاطر پناهنده شدن چند ورزشکار اعزام شما به مسابقات لبنان لغو شد.

این شایعه نیست، واقعیت است. وقتی دو تا ورزشکاری که تازه به دوران رسیده‌اند و استیج شهرشان را هم ندیدند یکهو می‌آورند تیم ملی معلوم است هوا برشان می‌دارد. کسی که زجر کشیده باشد، آدمی که ورزشکار باشد هرگز تن به این نمی‌دهد که برود پناهنده شود و یک جور‌هایی نارو بزند به تیم ملی‌اش. این‌ها بچه‌هایی بودند که نه ورزشکارند و نه حرفه‌ای. در حد یک سیکس پک و یک پشتک وارو هستند. این‌ها آمدند در یک ورزش نوپا به اسم فیتنس چلنج و رفتند اسپانیا و متاسفانه فرار کردند.

پناهنده شدن آن افراد تصمیم شخصی بوده ولی به نظر روی شرایط تیم اثر گذاشته درست است؟

صددرصد، وقتی اتفاق می‌افتد اول خود ورزشکار، چون فرار کرده با گرفتن ویزا به مشکل برمی‌خورد. بعد هم فرار این‌ها بقیه ورزشکاران را دچار بحران می‌کند. ما بابت گرفتن ویزا برای هر کشوری به مشکل می‌خوریم. ما در این زمینه مشکل داشتیم و وقتی این اتفاقات می‌افتد مشکل بیشتر هم می‌شود.

متاسفانه در همان برهه یک ورزشکار پاورلیفتینگ‌کار هم پناهنده شد و وقتی همه این‌ها جمع شد چوبش را ما خوردیم. مایی که چند سال در رژیم بودیم. سختی‌های زیادی کشیدیم. حق‌مان را خوردند. اما به هر حال با هر سختی توانستیم برسیم به تیم ملی. ولی متاسفانه دقیقه 90 که نه، دقیقه 95 به ما گفتند شما اجازه خروج از ایران ندارید.

نمی‌شد با یکسری تضمین مشکل حل شود؟

از ما سفته گرفتند. از همه بچه‌ها گرفتند. امضا کردیم و تعهد دادیم. نه تنها ما سفته دادیم که اسپانسر تیم هم سفته داد. نمی‌دانم داستان چی شد که هیچ کدام از این‌ها جواب نداد. شاید هم به خاطر فوتبال بود، چون تیم ملی در لبنان بود و گویا چهار، پنج ساعت ساک‌های بچه‌ها را گشته بودند که ببینند مبادا پول جابه‌جا کرده باشند و از این داستان‌ها. خلاصه ما نفهمیدیم به خاطر این مسائل بود یا آن مسائل! ولی آخرش چوبش را ما خوردیم که هیچ تقصیری نداشتیم.

بعد شما آن ویدیو را منتشر کردید. فدراسیون برای شما چه کار کرد؟

متاسفانه شب اعزام که آن داستان‌ها پیش آمد همه مسوولان فدراسیون گذاشتند و رفتند. ما را مثل بچه یتیم‌ها ول کردند در هتل و خداحافظ. حالا گفتند می‌خواهند مراسمی بگیرند برای تجلیل از جهانی‌ها و تقدیر از آسیایی‌ها. چه فایده؟ اینقدر ما هزینه کردیم و زحمت و زجر کشیدیم برای اینکه برویم با یک بدن خوب یک مدال آسیایی برای پرچم کشورمان و شهرمان به دست بیاوریم. حالا چطور می‌خواهند تقدیر کنند؟

یکی گفت احتمالا مقداری پول به عنوان خسارت در حد بیست، سی تومان بدهند. من گفتم حاضرم یک میلیارد بدهم آن‌ها استرسی که آن شب به ما وارد شد را از ما بگیرند. آن فشاری که به ما وارد شد برود روی آنها. قابل جبران نیست آقا! تقدیر به در ما نمی‌خورد. عمر ما سوخت. ما روزی یک میلیون تومان خرج‌مان می‌شود. ماهی 25 تا 30 میلیون هزینه می‌کنیم. بعد زندگی‌مان هست. خانواده، زن و بچه، اشک‌های کسانی که دور و برمان هستند.

این‌ها چند می‌ارزد؟ قیمت دارد؟ ندارد! به یکی از مسوولان گفتم منت سر ما نگذارید! شیخ دیاباته در استقلال بازی می‌کرد و بابت هر گل ده هزار دلار پاداش می‌گرفت. باشد ایشان حرفه‌ای بوده. مگر ما حرفه‌ای نیستیم؟ ما سرباز وطن باشیم، در اختیار تیم ملی باشیم، حرفه‌ای رفتار کنیم، سوخت بدهیم بعد بیایند سی میلیون تومان بدهند! منت هم بگذارند. ولی یک خارجی بیاید اینجا یک گل بزند ده هزار دلار به او بدهند.

پیشنهاد خودتان به فدراسیون چیست؟

ما گفتیم هزینه 4 ماه آماده‌سازی ما را پرداخت کنند و ما را به یک مسابقه رسمی، نه یک تورنمنت الکی، بفرستید. ما با پرچم تیم ملی و لباس تیم ملی اعزام شویم به مسابقه‌ای که در تقویم فدراسیون جهانی آمده است. به ما گفتند آخر سال قرار است ایران یک کاپ آسیایی برگزار کند و ما هم شرکت کنیم. کدام تیم می‌آید در این مسابقه شرکت کند؟ باید خودمان با خودمان مسابقه بدهیم.

آن شب که اعزام شما لغو شد، رییس فدراسیون حضور نداشت و برخی از شما خواستار استعفای ایشان شدید.

رییس فدراسیون رییس است! بلد است کجا باشد کجا نباشد. رییس جایی می‌رود که همه چیز گل و بلبل است. وقتی می‌داند خبر بدی که قرار است بدهد چه عواقبی دارد نمی‌آید جلوی بچه‌ها. آن شب بچه‌ها توی رژیم بودند. قند خون‌شان پایین بود. سختی‌های زیادی کشیده بودند. از زن و بچه‌شان زده بودند. خانه، ماشین یا باشگاه‌شان را فروخته بودند تا بتوانند مسابقه بدهند و کارشان را تمام کنند.

خیلی از بچه‌ها می‌خواستند با این مدال آسیایی پرونده مسابقات‌شان را ببندند. بیشتر بچه‌ها از جمله خودم می‌خواستیم این کار را کنیم، چون الان شرایط اقتصادی جوری نیست که بخواهیم مسابقه بدهیم. در این ایام کرونا هم که کلا باشگاه‌ها تعطیل بود. به خصوص اسم می‌برند می‌گفتند باشگاه‌های بدنسازی! رییس فدراسیون در چنین شرایطی چرا باید بیاید؟ بیاید که دعوا شود؟ تعدادی از مسوولان آمده بودند و یک عده موافق و مخالف.

بعضی از بچه‌ها را هم گذاشته بودند دعوا کنند و به نوعی به عنوان چماق از آن‌ها استفاده کنند. نه اینکه بخواهند به نفع ما کاری کنند. به نفع خودشان دعوا کردند. این‌ها که به خاطر ما دعوا کردند سه ساعت بعد کجا بودند؟ پیش زن و بچه‌های‌شان. حتی نیامدند بگویند شما داغ دیدی بیایید یک ضیافت شام برای شما بگیریم یک غذایی بخورید! بگویند شما 6 ماه است سینه مرغ آب‌پز خوردید حالا امشب یک غذای درست حسابی بخورید قند خون‌تان بیاید بالا تا رییس فدراسیون بیاید و توضیح بدهد.

عین بچه یتیم‌ها ما را ول کردند و رفتند و ما ماندیم با یک غذای ته‌مانده هتل. بچه‌های ما چقدر مظلوم بودند. غذای‌شان را به دست‌شان دادند و گفتند آرام باشید مسوولان هتل شاکی شده‌اند. گفتند غذای‌تان را بگیرید بروید در اتاق‌تان بخورید! بعد بچه‌ها مثل آدم‌های بدبخت در حالی که گریه می‌کردند این غذا‌ها را می‌خوردند. کاش عکس گرفته بودم از این غذا‌ها تا ببینید چه چیزی به عنوان غذا به ما دادند. من فقط فیلم گذاشتم بقیه نگذاشتند.

یکی از ملی‌پوشان عکس بچه‌اش را نشانم داد و گفت 50 روز است به دنیا آمده، اما ندیدمش، چون در حال تمرین بودم. می‌گفت جواب زنم را چه بدهم؟ خیلی‌ها رژیم‌شان را شکستند و ول کردند، چون دیگر پول ندارند ادامه بدهند. تازه همین مراسم تقدیر و اعزام مجدد هم مربوط به فدراسیون نیست. آقای رجبی اسپانسر تیم این کار‌ها را می‌کند.

اگر در آینده بخواهند تیم را به مسابقات برون‌مرزی اعزام کنند چه تضمینی است دوباره دم رفتن به خاطر مساله پناهندگی جلوی اعزام گرفته نشود؟

نه آقا چه تضمینی؟ هیچ چی! تضمین دارد اینجا؟ چهار روز دیگر رییس فدراسیون عوض می‌شود و رییس جدید می‌زند زیر همه چی. رییس فدراسیون رفته در شبکه خبر و الکی می‌گوید من به همه زنگ زدم و دلجویی کردم. به خدا اگر کسی به من زنگ زده باشد! منی که در همه رسانه‌ها مطرح شدم را یادش رفته. تازه من با رییس فدراسیون رابطه خوبی داشتم.

حالا به هر حال بعد از همه این‌ها به نظر شما مقصر کیست؟

من تقصیر کار را رییس فدراسیون می‌دانم. حالا شاید مشکل از وزارت ورزش بوده که نگذاشته برویم. ولی من مشکل را از رییس فدراسیون می‌دانم. کسی که باید از ما حمایت می‌کرد. دو ماه قبل از اعزام شایعه شد به خاطر مشکلات سیاسی لبنان ممکن است اعزام لغو شود. به فدراسیون گفتیم جواب دادند غلط کرده هر کس این حرف را زده. دو هفته بعد دوباره گفتیم این شایعه جدی است باز گفتند رییس فدراسیون رفته میزبانی را بگیرد بیاورد ایران. اگر دو ماه پیش می‌گفتند ما راحت‌تر هضم می‌کردیم.

می‌خواهم بگویم بالاخره همیشه ممکن است ورزشکارانی باشند که بخواهند به هر دلیلی پناهنده شوند. از سمت دیگر وزارت ورزش هم ملاحظات خاص خودش را دارد. این وسط فقط ورزشکار گیر می‌کند.

بچه‌هایی که زجر کشیده باشند نمی‌روند. چرا هادی چوپان نمی‌رود؟ چون در ایران زجر کشیده. کدام ورزشکار حرفه‌ای رفته آنجا مانده؟ ورزشکار چه می‌خواهد؟ اعتبار می‌خواهد و شناخت که در ایران دارد. کسی که فرار می‌کند نه اعتبار دارد، نه احترام و نه خانواده‌ای به آن صورت. می‌گوید من که چیزی ندارم بروم! بله محدودیت‌ها و سختی‌هایی هست در ایران، اما عادت کردیم.

این پاورلیفتینگ کاری که رفته نروژ را چه کسی می‌شناخت؟ رفته آنجا شده نهم! ولی این‌ها به ما ربطی ندارد. من روی صحبتم با مدیران است. این‌ها باید برگردند عقب ببینند چه کسانی فرار کرده‌اند. ورزشکار حرفه‌ای فرار می‌کند یا ورزشکار تازه به دوران رسیده؟ این فرد را نباید اعزام کنند.

من به وزارت ورزش حق نمی‌دهم. ما تیمی بودیم که یک‌سال عمر گذاشتیم. ما فوتبالیست نیستیم که در روز 4 ساعت تمرین کنیم. ما پرورش اندامی‌ها با جان‌مان بازی می‌کنیم. تمرینات ما طاقت‌فرساست. دو هفته پیش این‌ها فرار کردند چرا همان موقع گفتند اعزام نمی‌شوید؟ مگه دعوا سر این دو نفر نیست؟ چرا توی وقت اضافه گفتند؟ نمی‌شود به این‌ها حق داد. فکر می‌کنم عمدی این کار را کردند.

شاید یک دلیلش هم این بود که، چون در لبنان با بچه‌های تیم ملی فوتبال بدرفتاری کردند این‌ها خواستند با شرکت نکردن تیم پرورش اندام ایران که آبروی مسابقات جهانی است، سطح مسابقات را بیاورند پایین. دیدیم که مسابقات آسیایی بدون ایران چطور برگزار شد. سه، چهار تا تیم بودند و دور هم شرکت کردند و عراق شد اول. فکر می‌کنم گروکشی کردند و سر ما را بریدند در گروکشی‌هاشان.

از میان اخبار *س_ چطور دیاباته حرفه‌ای است، ما حرفه‌ای نیستیم؟ _س* *س_ خداحافظی مهدی ترابی از تیم ملی؟ _س*