اندر احوالات گدایانِ تبریز / وصله گدایان خارجی بر چهره شهر بدون گدا
تبریز - شهر تبریز زمانی به شهر "بدون گدا" معروف بود، اما اکنون پر از زخم و خراش آسیبهایی اجتماعی و فرهنگی است؛ چهره این شهر دستخوش زنان و مردانی شده که دست در مقابل مردم دراز میکنند.
تبریز - شهر تبریز زمانی به شهر "بدون گدا" معروف بود، اما اکنون پر از زخم و خراش آسیبهایی اجتماعی و فرهنگی است؛ چهره این شهر دستخوش زنان و مردانی شده که دست در مقابل مردم دراز میکنند.
خبرگزاری مهر، گروه استانها - اسرا درویشی؛ تا بوده و هست، به یاد داریم همواره تبریز بهعنوان شهر بدون گدا معروف بوده است، شعار "تبریز، شهری بدون گدا" حاصل همت جمعی صدها خیری بود که در طول چندین سال گذشته به داد نیازمندان رسیده و به کسب روزیشان کمک میکردند اما شاید نزدیک به دو سه سالی میشود که فقر نه تنها در این شهر بلکه در کل کشورمان بیداد میکند و چهره تلخ فقر که بر سر منازل خانوادههای ما نشسته است آنقدر تیره گشته که با تلاش عدهای هم نمیتوان آن را زدود.
حال مدتی است که تبریز با پدیده عجیبی از فقر رو به روست که نه تنها روی سرخ تکدی گران قبلی از جمله آن دستهای که از شهرها و کشورهای دیگر به این شهر آمده بودند را سفید میکند بلکه چهرهای جدید به این شهر داده است.
اکنون در تبریز، علاوه بر زنان و مردان چادر به سر و پوشیده که چهرهشان مشخص نیست و کودکانی که در کنار آنها با لباسهای چرکین و خاکی مینشینند، زنانی هم هستند که با روی باز در خیابانها، پیاده روهای اصلی شهر و حتی مغازهها تردد کرده و با دراز کردن دستشان عباراتی چون "بچهام خیلی مریض است، پول ندارم دارو بخرم" و یا "غذا نخوردهام پول ندارم غذا بخرم" را به کار میبرند اما قضیه آنجایی جالب میشود که این متکدیان، لباس تمیز به تن داشته و یا حتی چهرهی شادابی هم داشته باشند و از طرفی دم از مریضی کودک خود میزنند.
این روزها مدلهای دیگری از تکدی گری در تبریز نیز دیده میشود. از متکدیانی که مردم را در هنگام گذر از خیابانها و پیاده روها گیر میاندازند تا آنهایی که به درب رستورانها و سایر مکانهای شلوغ میروند که در نهایت مردم دلرحم تبریز مجبور به کمک حتی هزار تومنی شوند و خبر نداشته باشند که از صبح چندین نفر اسکناس چند هزاری از سر دلرحمی به آنها داده است. در این میان، تشخیص متکدیان و نیازمندان واقعی از متکدیان سودجو به نوعی بسیار سخت و شاید غیرممکن میشود.
شاید یکی از تغییرات مهمی که به تازگی در چهره شهر هم دیده میشود، افزایش زنان و صد البته مردان چادر به سر در تبریز باشد. شیوهای قدیمی در سایر شهرها که در تبریز چندان دیده نمیشد اما انگار در این روزها در چهره شهر اولینها هم ریشه دوانده است.
طبق مشاهدات میدانی اخیراً متکدیانی از دیگر شهرهای کشور و حتی برخی کشورهای همسایه در خیابانها و میادین شهر تبریز جولان میدهند.
اکثر این متکدیان از شهرهایی چون مشهد و شهرهای جنوبی و حتی اتباعی از کشورهای اطراف در میادین و مکانهای پر تردد اقدام به گدایی میکنند.
زنانی با چادرهای سیاه و کودکانی در بغل، دختران و پسران خردسالی که به زبان فارسی صحبت میکنند با لباسهای ژولیده و کهنه، چهره شهر بدون گدای ایران را تغییر دادهاند.
بسیاری از این متکدیان در محلات حاشیهنشین منازلی اجاره کرده و خانوادگی اقدام به تکدیگری در نقاط مختلف شهر میکنند.
در کنار نهادهای دولتی و غیر دولتی، مردم نیز نقش اثرگذاری در مبارزه با گدایان دروغین دارند، حس نوع دوستی شهروندان باید بهگونهای باشد که نیازمندان واقعی که در هیاهوی این گدایان حرفهای گم شدهاند، طعم شیرین آن را بچشند نه متکدیانی که گدایی را به عنوان شغل انتخاب کردهاند؛ سهم شهروندان از کمک به متکدیان به هر میزان که باشد، تشویق و ترویج این معضل اجتماعی است.
وقتی پشت چراغ قرمز میایستید، فردی شروع به پاک کردن شیشه خودروتان میکند و در قبال این خدمت خود خواسته، طلب کمک مالی میکند. زمانی که در پیادهرو در حال قدم زدن هستید، زنی را میبینید که کودکی را در بغلش گرفته و با ناله و زاری و قسم دادن عابرین به مقدسات سعی در جلب توجه و البته جذب کمک مردم دارد.
این موارد و بسیاری از موارد مشابه نظیر گلفروشی در چهارراهها، فالفروشی و... تحت عنوان «تکدیگری» یا به تعبیر عام «گدایی» قرار میگیرند که یکی از ناهنجاریهایی است که در اکثریت قریب به اتفاق شهرهای کشور کمابیش مشاهده میشود.
تظاهر این افراد به فقر و نیازمندی در کنار ارزشهای ملی و دینی ما که کمک به نیازمند و فقیر را امری خداپسندانه و مطلوب برشمرده است، سبب شده است تا صرف نظر از میزان صحت فقر و تنگدستی این افراد، کمکهای مالی قابل توجهی از سوی مردم دریافت کنند.
گزارش نهادهای انتظامی نیز از درآمد بالای بسیاری از متکدیان شهری حکایت دارد و همین امر سبب تبدیل «گدایی» به یک شغل برای عدهای از شهروندان شده است این در حالی است که قانون صراحتاً «تکدیگری» را جرم تلقی کرده است.
بر اساس ماده 712 قانون مجازات اسلامی هر کس تکدی یا کلاشی را پیشه خود قرار داده باشد و از این راه امرار معاش کند یا ولگردی کند، به حبس از یک تا سه ماه محکوم خواهد شد. چنانچه با وجود توان مالی مرتکب عمل فوق شود علاوه بر مجازات مذکور کلیه اموالی که از طریق تکدی و کلاشی بدست آورده است، مصادره خواهد شد.
ماده 713 قانون مجازات اسلامی نیز مقرر میدارد: هر کس طفل صغیر یا غیر رشیدی را وسیله تکدی قرار دهد یا افرادی را به این امر گمارد، به سه ماه تا دو سال حبس و استرداد کلیه اموالی که از طریق مذکور به دست آورده است محکوم خواهد شد.
کنوانسیونهای بینالمللی نیز به این پدیده اجتماعی پرداختهاند به عنوان مثال ماده 32 پیماننامه حقوق کودک مصوب سال 1989 سازمان ملل متحد اعلام میدارد: کشورهای عضو حق کودک را برای برخورداری از حمایت در برابر بهرهکشی اقتصادی و انجام هرگونه کاری که ممکن است زیانبار باشد یا در تحصیل کودک خللی وارد آورد، یا به سلامتی کودک یا رشد جسمانی، ذهنی، اخلاقی یا اجتماعی او آسیب رساند، به رسمیت میشناسند.
در سالهای اخیر شاهد افزایش این پدیده شوم در تبریز بودهایم و مسئولان و برخی از شهروندان از مهاجرت متکدیانی از سایر استانها و حتی از سایر کشورها نظیر پاکستان به تبریز خبر میدهند و با دقت در پوشش و همچنین زبان و لهجه برخی از این متکدیان، میتوان به این امر پی برد. تکدیگری در تبریز هیچ محدودیت مکانی، سنی و جنسی ندارد و با نگاهی گذرا به معابر عمومی نقاط مختلف شهر با انواع متکدیان از زن تا مرد و از خردسال تا پیر مواجه میشوید که دست نیاز به سوی رهگذران دراز میکنند.
در میان گدایانِ شهر
برای بررسی بیشتر موضوع سری به محلات مرکز شهر تبریز میزنیم؛ طی این یک سالی که از اطراف محله شهناز شهر گذر میکنم، همواره زنی را میبینم که کنار خیابان نشسته و چادر سیاه خود را بر روی سرش کشیده است به گونهای که حتی چشمانش هم دیده نمیشود، کنار او نشسته و سر صحبت را باز میکنم اما هیچ حرفی نمیزند؛ 10 هزار تومانی به او میدهم و سرانجام با زحمات بسیار آرام آرام از حال و اوضاع خود میگوید؛ "67 سال دارم، همسرم معتاد بود و فوت کرد و فرزندانم هم مرا ترک کردند، اکنون تنها ماندهام و مستأجر هستم و باید خرج و مخارج خود را تأمین کنم."
وقتی به او میگویم چرا سراغ شغل دیگری نرفتی، میگوید: "دست و پایم از کار افتاده است و توان کار ندارم، مجبورم اینگونه زندگی خود را بگذرانم."
از او میپرسم نهادی، سازمانی کمکت نمیکنند؛ در جوابم میگوید: "چرا کمیته امداد گاهی دستم را میگیرد اما کافی نیست."
در همین مدتی که کنار او نشسته بودم، به واکنش شهروندان هم توجه میکردم؛ اکثراً اعتنایی نمیکردند و میگفتند نمیتوانیم اعتماد کنیم اما افرادی نیز بودند که دو هزار تومانی و پنج هزار تومانی مقابلش میگذاشتند.
همین چند قدم آنور تر مردی را میشناسم که سر چهار راه اسپند دود کرده و شیشههای خودروها را تمیز میکند و چندان فرقی با زنی که کنار خیابان نشسته و گدایی میکند، ندارد.
این بار به سراغ او میروم؛ نامش را دقیق نمیدانم اما شنیدهام آقا محمود صدایش میکنند، جلوی خودروام را میگیرد و به اجبار میخواهد شیشه را تمیز کند، قبول میکنم، همین یک دستی کشیده و میگوید تمام، میپرسم چند میشود، میگوید "هرچه کرمت باشد، اما همسرم بیمار است و مستأجر هستم" 50 هزار تومانی به او میدهم.
میروم چند دور میزنم و از دور او را تحت نظر میگیرم تا هر وقت کنار خیابان رفت، سر صحبت را باز کنم.
کنار خیابان مینشیند و خستگی دَر میکند، اسکناسها را در دست گرفته و میشمارد، در نهایت با خوشحالی میگوید "خدا بده برکت امروز خوب کار کردم".
نزدیکتر میروم همین که از مشکلات جامعه میگویم، سر صحبت را باز میکند؛ "در یکی از محلات پایین شهر مستأجر هستم، چهار بچه قد و نیم قد دارم، همسرم بیمار است و با این وضعیت اقتصادی، توان تأمین خرج مخارج زندگی را ندارم."
میپرسم چرا این شغل؟ میگوید "قبلاً کارهای بسیاری انجام دادم اما در این یکی موفق بودم، بعدشم کار بدی نیست، شیشه تمیز میکنم، اسپند دود میکنم پول میگیرم."
وقتی میگویم ولی به اجبار شیشه مردم را تمیز کرده و جلوی خودروها را میگیری، عصبانی شده و با خشم جواب میدهد: "خلاصه هر حرفهای فوت و فنی دارد، من هم مجبورم اینگونه باشم."
بلند شده و میرود و دیگر جوابم را نمیدهد.
البته اینها موارد شناخته شدهی تکدیگری هستند، این روزها شاهد انواع دیگری نیز هستیم.
بهعنوان مثال دختر جوانی را میشناسم که دو سال پیش سر چهار راه آبرسان ایستاده و با حالتی از غم و اندوه گفت: "دانشجوی ارشد هستم، پولهایم را دزدیدهاند اکنون باید به شهر خود بازگردم و پولی ندارم لطفاً کمکم کن."
دروغ نگویم من هم دلم سوخت و تازه همان لحظه حقوقم را گرفته بودم و 50 هزار تومانی به او دادم، البته او هم کلی دعایم کرد.
من هم ماجرا را باور کرده بودم که همین چند هفته گذشته مجدداً او را در دانشگاه تبریز دیدم، شنیدهایم که دروغگوها حافظه ندارند، او دوباره به من گفت دانشجوی ارشد هستم پول ندارم لطفاً کمکم کن.
بر خلاف دیگر متکدیان، ظاهری کاملاً دانشجو طوری و تر تمیزی دارد و تاکنون از چندین دانشجو اخاذیگری کرده است.
البته ماجرا همین جا تمام نمیشود؛ همین چند روز گذشته در فضای مجازی دختری به نام فاطمه پیام داد، "سلام و وقت بخیر من با شما در دانشگاه هم گروه بودم مادرم بیمار است و پولی ندارم لطفاً کمکم کنید"
پرسیدم کدام درس هم گروه بودی اما پاسخ نداد.
البته زنی را هم میشناسم که تمامی برنامههای دانشگاه تبریز و علوم پزشکی تبریز و مساجد اطراف میرود، حتی برنامههایی که هیچ ارتباطی با او ندارند و هر خوراکی و هر چیزی باشد نه یکی بلکه چندتا چندتا برداشته و زیر چادر خود میزند و میرود و اکنون همه او را میشناسند و با دست نشان میدهند و میگویند "باز هم آمد".
گفتوگویی با شهروندان تبریزی و شنیدن تجربیات آنها
به سراغ شهروندان میروم تا جویای تجربیات آنها هم بشوم؛ طی گفتگویی که با چند تن از شهروندان داشتم، پی بردم شهروندان تبریزی چندان تمایلی برای کمک به متکدیان نداشته و اعتماد ندارند.
یک شهروند تبریزی به خبرنگار مهر میگوید: "وقتی در اخبار خواندم برخی گدایان درآمد میلیونی دارند، دیگر به هیچ وجه به آنها کمک نمیکنم، حقوق آنها از منِ کارگر بیشتر است."
علی ادامه میدهد: "کمک مستقیم به گدایان باعث افزایش تعداد آنها شده و وجود این افراد چهره شهرمان را زشت میکند و از همه شهروندان درخواست میکنم کمک نکنند چراکه این افراد قابل اعتماد نیستند."
او خاطرنشان میکند: "اگر کمکهای مالی از طریق نهادهای حمایتی از قبیل کمیته امداد و مؤسسات خیریه انجام بگیرد به دست نیازمندان واقعی میرسد."
محمد علی، دیگر شهروند تبریزی به خبرنگار مهر میگوید: "پیرمرد میانسال و ناتوانی هر شب با یک گونی بر دوش و لباسهای پاره و البته با لهجهای که معلوم بود ایرانی نیست، زنگ منزل همسایهها را زده و از آنها طلب کمک میکرد؛ همسایهها نیز به او کمک میکردند و پول میدادند و همین طور که پیش میرفت، صاحب هر منزل به قدر توان به او کمک میکرد، یک روز ساعت از 22 گذشته بود و من در حال رفتن به سمت منزل بودم که دیدم در گوشهای از کوچه مردی روی زمین نشسته و مشغول است؛ نزدیکتر که رفتم مشاهده کردم همان پیرمرد متکدی در حال شمردن اسکناسهاست. مرا دید، از جا بلند شد و حرکت کرد؛ با فاصله خیلی زیاد او را تعقیب کردم، به سمت یک دستگاه خودروی مدل بالا رفت، سوار خودرو شد و محل را سریع ترک کرد."
گدایی به سبک فضای مجازی
از این موارد که بگذریم، این روزها نوع جدیدی و نوینی از گدایی نیز رواج یافته است؛ گدایی به سبک فضای مجازی، افرادی که با سخنان دروغین خود برای کمک به فردی احساسات بقیه را جریحهدار کرده و مبلغ بسیاری جمع میکنند، البته همهی آنها کذب نیستند، هستند کسانی که از خیرخواهی این کار را انجام میدهند اما سواستفادهگران نیز کم نیست و باید حواس خود را جمع کنیم تا در دام آنها نیافتیم.
مدیرکل مرکز سلامت شهرداری تبریز نیز به خبرنگار مهر میگوید: تبریز فرهنگی داریم که دست وراز کردن برای گدایی کار سختی است و افراد کمی به دلیل سختی وضعیت معیشتی میتوانند رو به تکدیگری روی آورند و اکثراً آنها از شهرها و بهویژه کشورهای دیگر هستند.
دکتر محمدحسین حسن زاده ادامه میدهد: عمل از بین میرود، زمانی به شهر بدون گدا معروف بودیم، اما اکنون قبح عمل از بین رفته و تعدادی به این عمل روی میآورند و از نظر اجتماعی و فرهنگی مشکلات بسیاری را به بار میآورند.
او تاکید میکند: مؤسسه حمایت از مستمندان در کنار شهرداری تبریز وظیفهی رسیدگی و جمع آوری آنها را دارند، امیدواریم مسئولین امر بیش از پیش برای رسیدگی آنها اقدام کنند و شهروندان نیز بدون اطلاع به هر گدایی کمک نکنند و اعتبار تبریز، شهر بدون گدا و استان اولینها را بواسطه هم افزایی و همکاری مردم و دستگاههای اجرایی حفظ کنیم.
تراب محمدی، معاون سیاسی امنیتی استاندار آذربایجان شرقی نیز در ستاد ساماندهی متکدیان و کودکان کار و خیابانی با تاکید بر اینکه دستگاههای مسئول باید بر وظایف ذاتی خود عمل کنند، میگوید: با توجه به آئین نامه این ستاد، هر یک از ادارات باید متوجه مسئولیت قانونی و خطیر خود بوده و در اجرای وظایف خود دقیق و کوشا باشند.
او ادامه میدهد: با ایجاد تعامل، همکاری و همراهی تمام دستگاهها و با تدوین نقشه راه جامع برای انجام مداخلات و مواجه منطقی با این پدیده ضمن رعایت تمام ملاحظات مورد لزوم این عرصه باید فضای اقدام به تکدی گری را در سطح استان برای متکدیان از بین برد.
محمدی با اشاره به اینکه باید از اعتبار فرهنگی این کهن شهر ایران اسلامی با شایستگی تمام صیانت کرد، خاطرنشان میکند: نیازمند مساعدت افراد خیر کارآفرین در این حوزه هستیم تا برای افراد متکدی ایجاد اشتغال شود.
معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار آذربایجان شرقی بر ارائه خدمات مشاورهای برای کودکان کار و خیابانی و متکدیان نیز تاکید میکند.
بر این اساس باید با فرهنگسازی و آموزش شهروندان آنها را نسبت به عواقب کمکرسانی به متکدیان آگاه کرد؛ مسألهای که میتواند آسیبهای اجتماعی بسیاری را برای شهروندان پدید آورد و ضروری است با مشاهده متکدیان آنها را به مراکز خیریه و نهادهای مرتبط معرفی کرده تا به صورت سازمانی و برنامهریزی شده نسبت به آنها مساعدت شود. این اتفاقات در حالی روی میدهد که جامعهشناسان ما بر این باورند که حضور متکدیان خارجی در کشور تأثیرات مخربی را بر جامعه خواهد گذاشت.