اندر حکایت گیرکردنِ سوزنِ آقای قالیباف روی صفحه «حکمرانیِ نو»!
این که 6 ماه پس از وعده قبلی و در سال منتهی به انتخابات مجلس همان تعبیر تکرار شود یادآور ضربالمثل «سوزن فلانی گیر کرده» - روی صفه گرامافون - هم هست!
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - «ما نیازمند یک تحول در نظام حکمرانی در داخل هستیم. در همه زمینههای فرهنگی و سیاسی اجتماعی و اقتصادی و حتی دفاعی و امنیتی. در همه این زمینهها ما نیازمند یک حکمرانیِ نو هستیم.»
این جمله را اگرچه محمد باقر قالیباف رییس مجلس شورای اسلامی به تازگی گفته اما عیناً تکرار همان موضع او در آذر سال گذشته و در گرماگرم اعتراضات پسامهساست که وعده داد اوضاع آرام شود «تغییرات مشروع و لازم به سمت حکمرانی نو در عرصه های مختلف شروع خواهد شد.»
حالا 6 ماه پس از آن دوباره همان تعبیر را تکرار میکند و این بار البته وعده نمیدهد بلکه از یک نیاز سخن میگوید. سیاستمداران اما اعلام نیاز نمیکنند، راهکار میدهند و نقشه راه ترسیم میکنند. به تعبیر علی لاریجانی سیاست مثل ریاضی است. دور مسأله ریاضی نباید بالبال زد. باید آن را حل کرد.
این که بگوییم به حکمرانی نو نیاز داریم سخنی بدیهی است و تلاشی برای به کارگیری ادبیاتی تا هم با اصولگرایی سنتی زاویه داشته باشد هم با اصلاح طلبان و تحولخواهان و صد البته با براندازان.
این که 6 ماه پس از وعده قبلی و در سال منتهی به انتخابات مجلس همان سخنان قبلی تکرار شود یادآور ضربالمثل «سوزن فلانی گیر کرده» هم هست!
قبل از پیشرفت حیرتآور وسایل پخش صوت و موسیقی گرامافون که به اختصار به آن گرام میگفتند مهمترین وسیله در این زمینه بود. صفحه را روی گرامافون میگذاشتند و از تماس سوزنی با صفحه صدا برمیخاست اما اگر صفحه آسیب دیده بود سوزن در شیار آن گیر میکرد و یک کلمه یا جمله بارها تکرار میشد.
اصطلاح «سوزنش گیر کرده» اما از دنیای موسیقی فراتر رفت و در موارد مختلف و در واکنش به تکرار ملالآور یک مضمون بر زبانها جاری میشد و هنوز هم رایج است ولو دیگر گرامافونی در کار نباشد هر چند به عنوان دکور یا با تلفیقی از امکانات دیجیتال مشاهده میشود.
جالب این که قبل از آذر 1401 و در اردیبهشت همان سال و درست یک سال قبل هم آقای قالیباف از حکمرانی نو سخن به میان آورده و حتی مصداق آن را هم توضیح داده بود:«پشت پا زدن به بوروکراسی فشل، سخت، غیر انقلابی و غیر اخلاقی در نظام اداری». البته این تعریف قبلی او از مدیریت جهادی بود و از حکمرانی نو مراد دیگری داشت منتها به دلایلی دیگر بر زبان نمی آورد. سال قبل هم نوشتم کشف منظوراو از حکمرانی نو دشوار نیست وقتی بدانیم در کنار درجه نظامی (سرتیپ پاسدار) درس «جغرافیای سیاسی» هم خوانده وعنوان پایاننامه او «حکومت محلی یا استراتژی توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران» است و پس از آن هر گاه در محفلی علمی و دانشگاهی سخن گفته بخشی از همین پایاننامه راکه به صورت کتاب هم عرضه شده ارایه کرده است و اندیشهای فراتر از آن را هیچ گاه طرح نکرده است.
مهمترین عنوانهای این کتاب نیز عبارتاند: «ساختار حکومتهای محلی، تمرکز زدایی با تقویت حکومتهای محلی، تجارب حکومتهای محلی و استقرار دولت مدرن و فرآیند تمرکز و عدم تمرکز.»
هر چند با اطمینان میتوان گفت از تعبیر حکم رانی نو همان حکومتهای محلی را مد نظر دارد که قبلتر در قالب «حکومت محلی یا استراتژی توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران» مطرح کرده بود و حال بیم آن دارد که منشأ سوء تفاهم شود اما میتوان پرسید اگر منظور دیگری دارد چیست؟ روشن است که حذف نظارت استصوابی یا بازگشت مجلس به جایگاه آن در دهه 60 هم نیست چون اگر اولی نبود راه ریاست مجلس بر او هموار نمی شد و با شخصیت اجرایی چندان هم مجلسی نیست.
تکرار یک مضمون بدون ارایه راهکار بیش از آن که یادآور عمل سیاسی باشد گرامافون و سوزن آن را به یاد می آورد.
سال ها پیش کسی گفته بود آنچه پایداری می پنداریم گاه گیرکردگی است. تکرار یک مضمون به معنی آن است که سوزن اصولگرایی ایرانی روی صفحه گرامافون سیاست گیر کرده است و گرنه در واپسین سال مجلس باید گفته می شد در راستای حکمرانی نو این مصوبات را گذراندیم و این اقدامات را انجام دادیم نه آن که باز از نیاز به آن سخن گفته شود.
دستکم نوبت بعد توضیح دهند در آن حکمرانی نو چه تغییرانی مدنظر ایشان است که در دوران یک دستی حاکمیت در این دو سال مجال آن فراهم نبوده است؟ دوران گرامافون گذشته است و اگر هم از آن استفاده شود باید مراقب بود سوزن روی شیار آن گیر نکند!
تماشاخانه