انسجام آری؛ تسلیم خیر؛ استحاله هم هرگز!

معادلهی سیاسی اجتماعی موجود فقط دو سویه ندارد که یک سوی آن «تسلیم» و سوی دیگر آن «انسجام» باشد، بلکه با موضوع دیگری به نام «استحاله» هم روبروئیم. اگر مقهور شدن و شکست، «تحمیل تسلیم با نبرد نظامی» باشد، استحاله، تقدیم «پیروزی بدون جنگ» به دشمن است.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- فیلم دلخراش و شوکبرانگیز میدان تجریش، برای همه یک پیام مهم دارد: «پشت چراغ قرمز» ایستاده باشی یا بر کنار «لانچر پرتاب موشک» قرار گرفته باشی، برای اسرائیل فرق نمیکند؛ تو یک هدف قطعی هستی که باید با موشک مورد هدف قرار بگیری. این هم خلاصهی راهبرد جنگی اسرائیل است و هم رمز اصلی آن چیزی که فهم دقیق و عینیاش ایرانیها را به یک انسجام بیسابقه علیه دشمن رساند.
اسرائیل میگوید هدف اسراتژیکش، رفع «تهدید» ی به نام ایران است؛ اگر نام را دقیقتر انتخاب کنیم، استراتژی این رژیم را هم روشنتر میفهمیم؛ راهبرد واقعی، رفع «مانع» ی به نام ایران است که سیاستهای کشورگشایانه و بردهدارانه صهیونیستها را در منطقه، بیش از 45 سال است که با مانع جدی مواجه کرده است. امروز حتی اگر صهیونیستها به عنوان یک هدف میانمدت، ریاکارانه از پیمان ابراهیم و عادیسازی با برخی دولتهای عربی منطقه حرف میزنند هم به این جهت است که ایران و تفکر مقاومت در منطقه با محوریت ایران، راه را برای آن ایدهی بنیادین نیل تا فراتشان بسته است؛ وگرنه اگر چنین مانعی، به فرض محال، از میان برداشته شود، فرعون، نه ارادتی به ابراهیم دارد و نه احترامی برای حکام مرتجع قائل است؛ همه را یکجا خواهد بلعید.
اما جنگ صهیونیستها برای رفع این مانع، سه رکن اساسی دارد؛ 1- امنیتی، 2- نظامی و 3- سیاسی - اجتماعی. از قضا، آن دو رکن اول، یعنی امنیتی و نظامی هم تا جایی فایده دارد که به نفع آن تغییرات سیاسی - اجتماعی بنیادین کار کند. به چه معنا؟ بدین معنا که نهایتاً در خدمتِ «تسلیم»، «تغییر» و یا «استحاله» در نظم سیاسی - اجتماعی ایران و نهایتاً «تجزیه» جغرافیای ایران به کار گرفته شود. اسرائیلیها به خوبی میدانند که تا وقتی یک دیکتاتوری خشن پلیسی وابسته - دقیقاً با همهی این 4 شاخصهاش - در ایران حاکم نشود و «ایران» همینقدر بزرگ بماند، نهایتاً هیچگاه مانعی به نام یک ملت از مقابلشان برداشته نخواهد شد. و این ملت، حتی اگر به طور موقت، از نظر نظامی و امنیتی هم آسیب ببیند، نهایتاً خود را بازسازی خواهد کرد.
اگر رژیم صهیونیستی در زمینههای امنیتی و نظامی، زد و خوردی با ایران داشت و بویژه در روز اول به لحاظ ترورهای امنیتی، توفیقاتی کسب کرد، اما خود هم به خوبی میداند که مهمترین عاملی که از آن شکست خورد، همین مسئله «انسجام بیسابقه اجتماعی - سیاسی» در ایران است؛ فاکتوری که در آن نه تنها توفیقی کسب نکرد، بلکه کارنامهاش منفی هم بود.
دقیقاً به همین سبب، مهمترین سرمایهای که باید از آن مراقبت کرد، «انسجام اجتماعی - سیاسی» است؛ انسجامی که موجب شد، حتی بسیاری از مخالفان نظام سیاسی نیز، با درک واقعیتر از ماهیت دشمنان ایران، به دفاع از میهن بپردازند. داریوش همایون، از کارگزاران دولت پهلوی، چند سال پیش گفته بود: در مسیر مقابل با جمهوری اسلامی که پیش می رفتم، ناگهان به خود آمده و دیدم که اساساً مسئلهی اسرائیل {و قاعدتاً آمریکای به عنوان پشتیبان اصلی آن} جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه آنها خودِ ایران را نشانه رفتهاند و به فکر تجزیهاند.
مراقبت از این انسجام، مسئله مهمی است؛ بدیهی است که انسجام به معنی یک نظر و یک فکر شدن همه نیست؛ مهم این است که محورهای اصلی این انسجام را درک کنیم و از ادبیات آغلی هم استفاده نکنیم. اما معادلهی سیاسی اجتماعی موجود فقط دو سویه ندارد که یک سوی آن «تسلیم» و سوی دیگر آن «انسجام» باشد، بلکه با موضوع دیگری به نام «استحاله» هم روبروئیم. اگر مقهور شدن و شکست، «تحمیل تسلیم با نبرد نظامی» باشد، استحاله، تقدیم «پیروزی بدون جنگ» به دشمن است.
در کنار ادبیات آغلی که - با نیت درست یا غلط - بلافاصله بعد از جنگ، سرمنشأ مناقشه میشود، افراد فرصتطلبی هم هستند که به رسم مألوف، «مولفههای قدرت» را برای امتیازگیری در جریان سیاسی خود به گروگان میگیرند. قطعاً هر وضعیت سیاسی - اجتماعی در هر کشوری، کم یا زیاد، نیازمند اصلاحهای مستمر رو به بهبود است؛ تجربهی عظیم جنگ 12 روزه هم میگوید که ساختار سیاسی - اجتماعی ایران میتواند بسیار همدلتر از قبل و با اعتماد متقابل بسیار بیشتر از پیش، درباره مسائل مورد اختلاف گفتگو و اوضاع را بهتر کند، اما اینکه «انسجام» توسط گروه محدودی، به نفع «استحاله» به گروگان گرفته شود، مسیری به نفع دشمن است.
تکیه کلام این افراد آن است که اگر انسجام میخواهید، باید جبراً به سیاستی که ما میگوئیم تن بدهید؛ و بعضاً آن سیاستهایی که مطرح میشود، نشانه گرفتن همان مولفههایی است که «انسجام» را رقم زده است. به نظر میرسد، اسرائیل و آمریکا هم در فاز ورود نبرد به منطقه خاکستری، به پر و بال دادن رسانهای به چنین مسیر استحالهای بیشتر دل بستهاند؛ آنها اطمینان دارند که تا آن زمان که انسجام هست، تسلیمی در کار نیست؛ بنابراین، دل به مسیر استحاله بستهاند؛ و البته آنگاه که استحاله، به فرض محال، محقق شد، حتماً سرنوشت سوریه پیش چشم است!