بحران سفرهای تابستانی سه ساله شد

دنیای اقتصاد: هر سال که شهریور به روزهای پایانی میرسد، شمال کشور به صحنهای عجیب تبدیل میشود؛ جادهها در صفهای بیپایان خودروها فرو میروند، خیابانهای شهرهای کوچک با چادرهایی که به شکل پراکنده و بیقانونی برپا شدهاند، پر میشوند و مردم محلی زیر فشار حجم عظیم مسافران، نگران و خسته، روزهای آخر تابستان را سپری میکنند. این سومین تابستان پیاپی است که بحران سفر به شمال، شدت بیشتری یافته...
به گزارش گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد-صدیقه نژادقربان: هر سال که شهریور به روزهای پایانی میرسد، شمال کشور به صحنهای عجیب تبدیل میشود؛ جادهها در صفهای بیپایان خودروها فرو میروند، خیابانهای شهرهای کوچک با چادرهایی که به شکل پراکنده و بیقانونی برپا شدهاند، پر میشوند و مردم محلی زیر فشار حجم عظیم مسافران، نگران و خسته، روزهای آخر تابستان را سپری میکنند. این سومین تابستان پیاپی است که بحران سفر به شمال، شدت بیشتری یافته است؛ ازدحام بیسابقه جادهها، کمبود زیرساختها و خدمات ناکافی، و حتی بروز درگیریها، نشان میدهد که هر سال اوضاع از سال گذشته وخیمتر است.
آزادراه قزوین - رشت در روزهای اوج نزدیک به سی کیلومتر ترافیک سنگین را تجربه کرد و مسیرهای اصلی مازندران نیز با میلیونها خودرو و مسافر مواجه شدند. در بازه اوج تعطیلات آخر شهریور 1404 ورودی چشمگیری از خودرو و مسافر به استانهای شمالی ثبت شد؛ برآوردها از منابع استانی نشان میدهد در چند روز پیک بیش از 420 هزار دستگاه خودرو و تقریباً 1.9 میلیون گردشگر وارد گیلان شدهاند. بیشترین ورودی روزانه در گیلان در 18 شهریور بیش از 128هزار خودرو و روز بعد 19 شهریور حدود 127هزار خودرو بوده است؛ آمارهایی که نشاندهنده تراکم بسیار بالا در چند روز مشخص است. آزادراه قزوین - رشت در روزهای پیک بارها دچار ترافیکِ طولانی شد؛ گزارشهای رسمی طول صف را تا حدود 29-30 کیلومتر ثبت کردند. این حجم از توقف و کندی، هزینه زمان، سوخت و روانی قابلتوجهی بر مسافران تحمیل کرد.
مازندران نیز در بازه هفته مذکور و روزهای قبل و بعد آن، حجم تردد فوقالعادهای تجربه کرد؛ در یک بازه چندروزه گزارش شد که مجموع تردد ورودی و خروجی بیش از 2.4 میلیون دستگاه خودرو بوده و در همان دوره ورودی حدود 1.2 میلیون خودرو گزارش شده است. تنها در محور چالوس، ترافیک به بیش از 30 کیلومتر رسید و بسیاری از رانندگان ساعتها در انتظار ماندند. مسیرهایی که در حالت عادی نیم ساعت طول میکشید، در این ایام به بیش از پنج ساعت رسید و تجربهای پراضطراب برای مسافران ایجاد کرد. این اعداد نشان میدهد که فشار بر زیرساختهای جادهای و خدمات اقامتی بسیار فراتر از ظرفیت معمول بوده است.
همه این آمارها با انبوهی از ویدئوها، ریلها و پستهای لحظهای در اینستاگرام و تلگرام همزمان شد: خودروهایی که ساعتها در یک نقطه متوقف ماندهاند، صف پِرازدحام ورودی شهرها و تصاویر چادرهایی که در حاشیه خیابانها و زمینهای خالی زده شدهاند، شواهدی که روایت رسمی را با زبان تصویری مردم تأیید میکنند. همچنین، ظرفیت اقامتگاهها در همان ساعات ابتدایی تکمیل شد. هتلها و ویلاها پر شدند و مسافران به چادرزنی در حاشیه شهرها، کوچهها و زمینهای خالی روی آوردند، تصویری که هم آرامش مورد انتظار را از مسافران گرفت و هم مشکلات متعددی برای ساکنان محلی ایجاد کرد.
علل چهارگانه بحران سفرها به شمال
هجوم گسترده مسافران تنها در ترافیک جادهای خلاصه نشد. محیط زیست جنگلها، سواحل و حاشیه رودخانهها زیر فشار حجم انبوه زباله و آلودگی ناشی از خودروها و اسکان غیررسمی قرار گرفت. شبکه آب و برق شهرهای گردشگرپذیر با افزایش تقاضا بارها دچار اختلال شد و کمبود سرویسهای بهداشتی و خدمات عمومی به بحرانهای بهداشتی دامن زد. در برخی نقاط حتی گزارشهایی از درگیری میان مسافران خسته و میزبانان ناراضی منتشر شد؛ درگیریهایی که ریشه در ازدحام بیش از حد، کمبود امکانات و رفتارهای غیرمسئولانه داشت. چادرهایی که در خیابانها، معابر و زمینهای عمومی برپا شدند، سیمای شهر و روستا را مخدوش کردند و با نادیده گرفتن قوانین محیط زیستی و شهری، آسیبهای بلندمدتی بر طبیعت و زیبایی مناطق گردشگری وارد آوردند.
این بحران سالهاست که تکرار میشود و علت آن به مجموعهای از عوامل ساختاری، اقتصادی و فرهنگی برمیگردد. اما سوال اصلی این که چرا همه چیز در چند روز متمرکز شد؟ تحلیل «دنیای اقتصاد» نشان میدهد چهار دسته علتِ اصلی در شکلگیری بحران سفرها در تعطیلات آخر شهریور نقش محوری دارند: «ساختار تعطیلات و تقویم نامتوازن، مشکلات اقتصادی و رفتار تقاضا، کمبود زیرساخت گردشگری متناسب با حجم تقاضا و کاستیهای فرهنگی و مدیریت رفتار گردشگران».
تمرکز تعطیلات رسمی و فرهنگی در چند مقطع مشخص سال (بهویژه تعطیلات مناسبتی آخر تابستان) باعث میشود تقاضا همزمان تجمع یابد؛ وقتی همه مردم فرصت سفر مییابند، مقصدهای محدود (مانند گیلان و مازندران) فشار کمتری را تقسیمشده تجربه میکنند. این «تراکم زمانی» یکی از مهمترین محرکهای ترافیک و ازدحام است.
علاوه بر این، رشد هزینههای سفرهای خارجی یا مقاصد دور، کاهش قدرت خرید یا ترجیح صرفهجویی باعث میشود خانوادهها به مقاصد داخلی نزدیک (معمولاً شمال کشور) روی بیاورند. وقتی گزینههای جایگزین ارزان یا متنوع وجود نداشته باشد، همه یک هدف را انتخاب میکنند، قانون ساده اقتصادِ عرضه و تقاضا. این فشار اقتصادی باعث شد تقاضا برای همان چند مقصد افزایش یابد.
اما، افزایش تردد نیازمند جادههای توانمند، پارکینگهای طولانیمدت، شباقامت درست و خدمات عمومی است. خسارت یا نبود برنامهریزی توسعه اقامتگاههای قانونی و ساماندهی پارکینگها و سرویسها باعث شد تا هنگامی که جمعیت زیاد میشود، سیستم شکست بخورد. نبود تعداد کافی اقامتگاه رسمی یا قیمتهای بالای ویلاها موجب اسکان غیررسمی (چادر) شده است.
در کنار این عوامل، کاستیهای فرهنگی نیز تشدیدکننده بحران است. بخشی از مسافران نسبت به محیط زیست بیتفاوت هستند، زبالهها را در طبیعت رها میکنند و با برپایی چادر در هر نقطه، هم چهره شهر و روستا را مخدوش میکنند و هم آرامش محلی را برهم میزنند. این رفتارها وقتی با کمبود آموزش و اطلاعرسانی عمومی ترکیب میشود، پیامدهای محیطزیستی و اجتماعی گستردهای ایجاد میکند که فراتر از مدیریت محلی است. میزبانان محلی نیز که از ازدحام و افزایش قیمتها آسیب دیدهاند، در مواردی به تنشهای فیزیکی و اختلاف با مسافران روی آوردهاند.
پیامدهای این بحران تنها محدود به جادهها و محیط زیست نیست. ازدحام و فشار جمعیتی باعث کاهش کیفیت خدمات گردشگری، نارضایتی مسافران و کاهش بهرهوری اقتصادی استانها شده است. تعداد زیادی از اقامتگاهها و ویلاها به دلیل پر شدن ظرفیت، مسافران بیشتری را مجبور به استفاده از امکانات غیررسمی و چادرزنی کرده است که هم ایمنی مسافران و هم نظم شهری را به خطر میاندازد. در مناطق گردشگری با جمعیت بالای مسافر، فشار بر منابع طبیعی افزایش یافته و صدمات زیستمحیطی قابل توجهی ثبت شده است.
راه برون رفت از این شرایط چیست؟
برای کاهش تکرار چنین بحرانهایی و کاهش هزینه اجتماعی و محیطی، راهکارها باید هم زمان از سه مسیر اجرا شوند: «مدیریتی، زیرساختی و فرهنگی». با برخورداری از این سه مسیر باید اقدام به توزیع زمانی تقاضا، گسترش و قانونیسازی اقامتگاهها، مدیریت ترافیک و پارکینگهای موقت، الزام به قوانین و نظارت محلی، آموزش و فرهنگسازی و تقویت جایگزینهای مقصد کرد.
بازنگری در تقویم تعطیلات (طی تعامل با نهادهای ذیربط) و توزیع متوازن سفرها در طول سال میتواند فشار جمعیتی را کاهش دهد و از تمرکز سفرها در چند روز محدود جلوگیری کند. سرمایهگذاری در ایجاد اقامتگاههای متنوع و ارزان، به ویژه بومگردیها و مهمانپذیرهای کوچک، ظرفیت گردشگری را بدون آسیب به طبیعت افزایش میدهد و نیاز به چادرزنی غیررسمی را کاهش میدهد. مدیریت هوشمند ترافیک، ایجاد پارکینگهای موقت در حاشیه شهرها و استفاده از سیستم حملونقل عمومی برای انتقال مسافران به مراکز گردشگری میتواند از قفل شدن جادهها جلوگیری کند. اجرای دقیق قوانین مرتبط با چادرزدن، رهاسازی زباله و اشغال معابر و برخورد بازدارنده با متخلفان نیز ضروری است
در کنار این اقدامات، فرهنگسازی مداوم و هدفمند برای گردشگران باید به عنوان یک ضرورت دیده شود. آموزش رفتار مسئولانه، احترام به محیط زیست و رعایت قوانین شهری باید از رسانهها، شبکههای اجتماعی و ایستگاههای اطلاعرسانی در مبادی ورودی ترویج شود تا تجربه سفر برای مسافران و میزبانان به تجربهای مثبت و پایدار تبدیل شود. علاوه بر آن، توسعه مقاصد جایگزین در سایر مناطق کشور میتواند فشار بر شمال را کاهش دهد و فرصتهای گردشگری را به صورت متوازنتری در کشور توزیع کند.
بنابراین، ترافیک آخر تابستان 1404 پدیدهای صرفاً فنی نیست؛ ترکیبی از سیاستگذاری ناتوان، فشارهای اقتصادی خانوارها، کمبود زیرساخت و خلأهای فرهنگی است. آمارِ سنگین ورود خودروها و میلیونها شباقامت نشان میدهد اگر اقدامی هماهنگ و سریع انجام نشود، این تجربه هر ساله تکرار خواهد شد، آن هم با هزینههای بالاتر برای مردم، محیط و میزبانان محلی. راهحل واقعی اما ترکیبی است؛ تعدیل تقویم تعطیلات، سرمایهگذاری در اقامتگاه و خدمات، اعمال قوانین واضح و فرهنگسازی پایدار. تنها با اتخاذ یک رویکرد چندبعدی میتوانیم از تبدیل زیباییهای شمال به صحنهای از آشفتگی و تخریب جلوگیری کنیم.






