بدرقه محمدعلی بهمنی به سمت جنوب / «بدرقهات را سخت گریستیم شاعر»
پیکر محمدعلی بهمنی از تالار وحدت بدرقه شد تا در آرامگاه ابدی اش در بندرعباس آرام گیرد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مراسم تشییع پیکر این شاعر و ترانهسرای پیشکسوت، امروز 11 شهریور ماه در پهنه رودکی با حضور شاعران، نویسندگان و علاقهمنداناش برپا شد.
بر اساس گزارش ایسنا، عباس سجادی که اجرای مراسم را برعهده داشت، شعر «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود» را خواند.
او همچنین با بیان روند بیماری و درگذشت محمد علی بهمنی و تصمیم برای خاکسپاری این شاعر در بندرعباس و در کنار دریا، پیام روز گذشته وزیر ارشاد را قرائت کرد.
او خاطرنشان کرد: بهمنی با پشتوانه ادبیات کلاسیک، روندی رو به جلو داشت و یکی از دلایل ماندگاری او در این بیتش نهفته است «جسمم غزل است اما، روحم همه نیمایی ست / در آینه تلفیق، این چهره تماشایی ست»
حسین علیشاپور (خواننده) غزلی را از محمدعلی بهمنی با آواز خواند.
بهمنی همواره با مردم بود
بهروز رضوی (مجری و گوینده) در سخنانی گفت: بارزترین وجوه شخصیتی بهمنی مردمداری و مردم دوستیاش بود، بهمنی همواره با مردم بود و از مردم میگفت و لحظهای از مردم جدا نبود. زندگی بهمنی و شعر بهمنی با مردم عجین بود.
او سپس غزل «دلخوشم با غزلی تازه، همینم کافی است» را خواند و ادامه داد: بهمنی از جوانی و نوجوانی شاعر بود و شعرهایش مورد توجه اهل ادب بود. بهمنی از پدیدههایی در شعر بود که لحظهای از مردم جدا نبود. همواره با مردم بود، همیشه از مردم گفت و در کنار مردم بود، بهمنی از زبان حال مردم گفت. از آنجایی که از مردم مایه میگرفت و حس و حالش را مدیون مردم بود، از یادها نخواهد رفت و در ذهن تاریخی مردم باقی خواهد ماند.
غزلش را عام میفهمید و خاص بهرهمند میشد
محمد سلمانی شاعر نیز در این مراسم با اشاره به آشناییاش با محمدعلی بهمنی، از سال 1346، گفت: مهربانی را از بهمنی آموختم اما من در عمل و اجرا ضعیف بودم، بهمنی به خوبی مهربانی را تعریف و اجرا میکرد.
او افزود: ما در تاریخ ادبیات با دو گونه شاعر روبهرو هستیم؛ شاعری که حصار مستحکی دور خود ایجاد میکند و اجازه نمیدهد کسی به قلعهاش ورود کند و وارد شدن به قلعهاش مجوز ورود میخواهد. اما استاد محمدعلی بهمنی دامنهای داشت پر از آبشار و به همه اجازه ورود میداد. این موضوع نقطه قوت او بود و کسانی که میخواستند از او سؤاستفاده کنند از این مسیر وارد میشدند. اگر بچه مدرسهای هم او را به مراسمی دعوت میکرد، میرفت.
سلمانی خاطرنشان کرد: مهربانی همواره با او بود و سعیاش بود. همانگونه که میخواست ترانه و غزل را آشتی دهد، میخواست گروههای مختلف شعری را آشتی دهد و هر دو سو ایشان را دوست داشتند. به دیوار معتقد نبود و کسی را ندیدم از او فاصله بگیرد. سعی نمیکرد اگر به غزل پایمردی دارد بگوید، با شعر نو میانهای ندارم. این موضوع در شعر «جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است» نمود داشت. سعی میکرد، غزلش را عام بفهمد و خواصش بهرهمند شوند.
او یادآور شد: بهمنی به سرزمینش تعلق داشت و سرزمینش را دوست داشت. اینجا کسانی را میبینم که به خاطر بهمنی آمدهاند. برای این دوست غفران الهی را آرزو میکنم. به خانوادهاش تسلیت میگویم و میخواهم صبور باشند و ما را در صبوری یاری کنند.
علی جهاندار، خواننده نیز در مراسم وداع با بهمنی با اشاره به آشنایی و دوستیشان از سال 1364 در گعدهای در کرج گفت: در این مجلس محمدعلی بهمنی و حسین منزوی و شاعران دیگری بودند. اولین بار بود که مرا دعوت کرده بودند تا چیزی بخوانم. شاعران خیلی شعر گفتند و یکی از دوستان پرسید، از شاعران چه برداشتی کردی: گفتم 2 شاعر بودند، یکی منزوی و یکی هم بهمنی.
او با بیان اینکه رابطه عمیقی با بهمنی داشت، شعر «با همه بیسرو سامانیم، باز به دنبال پریشانیم» او را با آواز خواند.
رسالت پدر مهربانی بود
غزل بهمنی فرزند زندهیاد بهمنی نیز در سخنانی گفت: تکیه کلامش «مهربان» بود. همه را با این عنوان خطاب میکرد. اصلا مهربانی رسالت پدر بود. غزل از جانش بود. شعرش را زیسته بود. هرچه نوشت از مهربانی، انسانیت و عشق بود. همیشه ساده و صادق بود و با ندای کودک درونش زیست.
او ادامه داد: سخاوتمندانه در حمایت و تمجید نسل جوان شعر که حالا نامدار عرصه شعر شدند، اهتمام ورزید. هیچگاه غیر از زبان محبت از آنان و با آنان سخن نگفت، راهنما و پناه عاطفی نسل جوان بود. دلش دریا و خودش دریا بود. عاشق و شیفته خالص ایران بود. میخواست و توانست برای شعر موثر باشد.
دختر بهمنی خاطرنشان کرد: میراثش برای ماه دهها و هزاران ترانه است که از جانش برآمده و بر جان مردمی که عاشقانه دوستش داشت، نشسته است. تا همیشه دلمان برایش تنگ میشود. خوشحالیم تا شعر هست و عشق مردم ایران زمین به شعر هست، زنده است و به غزل فکر میکند. امیدوارم آنچه از او باقی میماند خوبی و نیکویی باشد. در وجودش بدی رنگی نداشت. به هر دلیل کسی به صورت سهوی از او رنجیده، بر او و بر ما ببخشاید و افتخاری است فرزند محمدعلی بودن، از او آموختن و عاشقانه با او زیستن.
او در پایان خاطرنشان کرد: از جانب مادر، برادران و خواهران از کسانی که زحمت کشیدند و با علاقه و خالصانه در کنار پدرم بودند، سپاسگزارم.
حاشیهنگاری:
پیش از آغاز رسمی مراسم، دکلمه ترانهها و شعرهای محمدعلی بهمنی از جمله «خرچنگهای مردابی» و قطعاتی از علیرضا قربانی در محوطه تالار وحدت پخش شد.
سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در مراسم حاضر شد.
یاسر احمدوند، معاون فرهنگی ارشاد، علی موسوی گرمارودی، سهیل محمودی، مصطفی رحماندوست امید مهدینژاد، رضا اسماعیلی، اندیشه فولادوند، صابر قدیمی، شهره سلطانی، سمانه نایینی، علی رمضانی مدیرعامل خانه کتاب، پرواز همای، سهرابی نژاد، مرتضی اسفندقه، ناصر فیض، رضا رفیع، محمود حبیبی کسبی، علیرضا قزوه، حجتالاسلام محمدعلی ابطحی، غلامرضا طریقی، مجتبی حسینی، اکبر میرجعفری، محمود سالاری، مهوش وقاری، محمدجواد حقشناس، محمد ولیزاده، سعید بیابانکی، منصور ضابطیان، اهورا ایمان و... از حاضران مراسم بودند.
قطعه «بهار، بهار چه اسم آشنایی» توسط گروه کُر در پایان مراسم اجرا شد.
مراسم وداع با محمدعلی بهمنی در تهران برگزار شد و پیکر او در ساعات آینده به بندرعباس منتقل میشود تا روز سهشنبه، 13 شهریور در خانه ابدیاش در فرهنگسرای آوینی بندرعباس کنار دریا آرام بگیرد.
محمدعلی بهمنی متولد سال 1321 در دزفول بود و شامگاه نهم شهریور در پی عارضه مغزی در 82 سالگی از دنیا رفت. «باغ لال»، «در بیوزنی»، «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود»، «این خانه واژههای نسوزی دارد»، «شاعر شنیدنی است»، «چتر برای چه، خیال که خیس نمیشود» و «من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم» از دفترهای شعر او هستند.
پی نوشت: تیتر با عنوان «بدرقهات را سخت گریستیم شاعر» غزلی از محمد علی بهمنی است که در واکنش به مثنوی «بازگشت» محمد کاظم کاظمی شاعر مطرح افغانستانی ساکن در ایران سروده است.
5757
کد خبر 1952306