بررسی «عدالت و حقوق اموی» در ششمین قسمت از برنامه تلویزیونی سوره
ششمین قسمت از برنامه تلویزیونی سوره، به موضوع «عدالت و حقوق اموی» اختصاص داشت. میهمان این قسمت از سوره محمو حکمت نیا حقوقدان، و عضو هئیت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بود. وی همچنین سردبیر مجله دین و قانون است.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی برنامه سوره، حکمت نیا در این برنامه در پاسخ به این پرسش دیانی مجری برنامه که براساس تصویر کلیشهای و غالبی که وجود دارد امویان داعیه و شعار حقوقی و عدالت داشتند اما در واقع و در عمل عدالت در امویان هیچ جایی نداشته است این درحالی است که در طرف مقابل بنیخاندان ابی طالب (ع) عدالت دال مرکزی است، گفت: آغاز بحثی با این موضوع به سه بحث دیگر گره میخورد؛ یکسری گزارههای حقوقی و فقهی، گزارههای فلسفه حقوق و بحثهایی درباره جامعه شناسی حقوق. البته من فکر میکنم که ما در صدر اسلام به خصوص دوران بنیامیه تا زمان امام جعفر صادق (ع) نظام حقوقی به آن معنا نداشتیم و یکسری مجموعه گزارههای حقوقی داشتیم. به بیان دیگر، در زمان بنیامیه اصلا نظام حقوقی شکل نگرفته است چون نظام حقوقی یکسری اصول و قواعد خاص خودش را دارد. دوران بنیامیه ابتدای شکل گیری نظام حقوقی و ایجاد تمدن اسلامی است و در این دوره گزارههای فقهی مطرح نیست بلکه بیشتر مباحث کلامی و فلسفه حقوق مطرح است. ما در این دوره با یکسری مفاهیم پایه حقوقی که شکل دهنده به حقوق است مواجهیم.
وی افزود: وقتی که یک گفتگوی حقوقی میکنیم باید سه امر را در نظر داشته باشیم؛ یکی اینکه ما گزارههایی داریم که اقوال حقوقی حساب میشوند. دوم احکام قضایی که به قضات مربوط میشود و سومین نکته رفتار حاکمان با امور. پس سه جلوه حقوق عبارتند از حقوق در مقام گزاره ها، حقوق در مقام قضا و حقوق در مقام تصمیم گیری حاکمان و حکمرانی.
سردبیر مجله دین و قانون اضافه کرد: ما باید پیش از ورود به بحث بگوییم که منظورمان از عدالت ورزی چیست و وقتی میگوییم عدالت ورزی میکنیم، میخواهیم چه کنیم؟ به بیان دیگر نگاهی که ما میخواهیم با آن عدالت را تفسیر کنیم بسیار حائز اهمیت است. دیدگاه بنیامیه درباه حقوق، قدرت و توسعه گرایی کاملا منفعت گرایانه است در حالی که دیدگاه علویان درباره حقوق قاعده گرا هستند و اصول خاص خودشان را دارند. در حوزه جنگها، جنگ با کفار و نه جنگ داخلی وقتی که مسلمانها پیروز میشدند سرزمین و اموالشان را میگرفتند و غنائم را تقسیم میکردند. وقتی مدلهای جهادی صورت گرفت، ادبیات جنگ بود ولی غایت جنگ نبود اما برای بنیامیه اینگونه بود. در دو سالی که عمربن عبدالعزیز حکومت میکرد تصمیم گرفت یکسری خطاها را جبران کند. مأمورین قبل از عمربن عبدالعزیز اسمشان مامورین جمعآوری مالیات بود، عمربن عبدالعزیز بعد از اینکه سرکار آمد مردم را تقسیم کرد که به دین اسلام روی بیاورند تا جزیه شان برداشته شود.
این حقوقدان گفت: در جنگ ما یک هدف جنگ داریم یک پیامد جنگ. اینکه بعد از جنگ عدهای به اسلام روی بیاورند پیامد جنگ حساب میشود. فتوحات در زمان پیامبر (ص) به گونهای بود که اسلام گسترش پیدا کند ولی در زمان امویان کشورگشایی و درآمدزایی هدف بود. هرجا منافعشان به خطر میافتاد عقب میکشیدند. اینکه انسان دنبال منافع دنیایش باشد اشکالی ندارد، نوع مواجهه بحث را عوض میکند.
حکمت نیا ادامه داد: در واقع این نگاه بنیامیه به دین اینگونه بود که اگر دین هم نیاوردی اشکالی ندارد ولی منبع درآمد خوبی هستی. این همان اصل منفعت گرایی است که، فقط مهم است منفعت حاصل شود ولو اینکه در چارچوب ارزشها نباشد. پیامدهای این نوع نگاه این است که نظامی ساخته میشود برپایه تطمیع افراد، دادن هدیههای بزرگ و امثال اینها. افراد با کار و فعالیت منافعی به جامعه میرسانند اما ابزار نیستند در حالی که در نظام اموی اینگونه بود و با مردم به مثابه ابزار برخورد میشد.
عضو هئیت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اضافه کرد: حقوق پایه مهمی به نام مسئولیت دارد؛ مسئولیت هم سه بخش دارد. مسئولیت الهی، مسئولیت اجتماعی و پاسخگویی اجتماعی دارد و مسئولیت اجتماعی با پاسخگویی اجتماعی فرق دارد. رفتار وقتی توجیه اجتماعی نداشته باشد باعث گرفتاری میشود. ما اگر دوره عثمان را دوران بنیانگذاری تفکر اموی بدانیم، نامه امام علی (ع) به مالک اشتر یک نامه نقادانه و در نقد وضعیت موجود است.
حکمتنیا ادامه داد: امویان توان توجیه رفتارشان را ندارند و تمام استنادشان به قدرت است. مردم را هم قابل گفتگو نمیدانستند که درباره شرایط با مردم صحبت کنند. آنها نه تنها رفتارشان را توجیه نمیکردند بلکه نقد و نظر مردم را سرکوب میکردند. امویان وقتی بحث خلیفهالله را مطرح کردند به نوعی از مسئولیت اجتماعی سرباز زدند و فراتر از آن از مسئولیت الهی هم سرباز زدند و به نوعی گفتند خلیفهالله را با هیچ چیز نمیشود نقد کرد. در این شرایط، کلام هم در خدمت این شرایط قرار گرفت. در چنین شرایط نوعی بیمسئولیتی در جامعه حاکم میشود که زمینه ظلم را فراهم میکند.
حکمت در پاسخ به مجری برنامه که پرسید: در این میان بحث کارآمدی چه میشود؟ گفت: در اینکه فطرت انسان دنبال آرامش و آسایش است تردیدی وجود ندارد ولی اینکه با چه قاعده و قانونی به آرامش و آسایش برسیم مهم است. اینکه در چه چارچوبی به خواستههایمان برسیم مهم است.
وی گفت: ما باید پیش از هرچیز روی یک اصل تاکید کنیم و آن هم اصل تساوی در برابر قانون است. از طرفی اینکه موضوع تخلف نباید موضوع اقتصاد قرار بگیرد. هردو این موارد در زمان امویان رعایت نمیشد. یعنی قانون دربرابر یکسری رعایت نمیشد چون منافع یا مضراتی برای امویان داشت. اتفاقی که میافتد این است که دیگر نظام حقوقی منسجمی در این سیستم وجود ندارد و تابع شرایطی میشویم که تساوی برای افراد اهمیتی ندارد. در مجازات تعزیری، دست حاکم برای حکم دادن باز است و نگاهش به مصلحت تعیین کننده است. اینکه هر حاکمی مصلحت را در چه ببیند به نظام و سیستم ارزشی آن حکومت بستگی دارد. در حکومت علوی، اصلاح فرد اولویت دارد. اگر نظام و سیستمی توجیه این چنینی داشته باشد که باید چشم روی برخی از تخلف بست چون برای ما منفعت دارند به ضعف نظام حقوقی و نظام اجرایی برمی گردد. البته در نظر داشته باشید که سرمایه در مقابل عدالت نیست، نوع برخورد ما با سرمایه عادلانه و غیرعادلانه است. در واقع اینکه مدل اقتصادی را چگونه طراحی کنیم که افراد به سرمایههای مجاز و غیر مجاز دست پیدا کنند محل اشکال است.
دیانی در پایان گفت: اینکه سراغ شهرکها و ساختمانهایی در لواسان و امثال آن نرویم چون سرمایه شان باید برای جامعه حفظ شود یا اینکه افراد و صاحبان سرمایهها برایمان محترمند چون سرمایه دارند براساس منطق اموی است.
حکمت نیا گفت: ما باید روی نظام توجیه دستورات و فرامینمان بیشتر دقت کنیم. امویان نوع نگاهشان به دین و دینداری اینگونه بود که کسی که فرمان حاکم را اطاعت نکند انگار از دین خارج شده است و این شیوه تا امروز هم امتداد پیدا کرده است. اینکه ما رفتار با طبقات اجتماعی را براساس دریافتهای ذهنی خودمان طبقه بندی و برخورد کنیم شیوه درستی نیست.
انتهای پیام