چهارشنبه 7 آذر 1403

بهای سنگین یک مداخله حساب‌نشده / حقایقی درباره آشفتگی ترسناک تیم (عزیز) ملی

وب‌گاه ورزش سه مشاهده در مرجع
بهای سنگین یک مداخله حساب‌نشده / حقایقی درباره آشفتگی ترسناک تیم (عزیز) ملی

مسئولیت آن‌چه که باعث اوضاع امروز و احتمالا غیرقابل کنترل تیم ملی شده با کیست؟

به گزارش ورزش سه، ورق زدن و پلکیدن در میان عکسهای قدیمی تیم ملی عبرت‌آموز است. تصاویر پیش از بازی بحرین و عراق در منامه. عکسهای دو نفره آزمون و طارمی و خوش‌وبش‌های گروهی. بازیهای قبل از مسابقه سرنوشت‌ساز آخری و شوخی‌های دسته‌جمعی و ژستهای بامزه قبل از بردی که قلبمان را چنگ زد. انگار از آن روزهای خیلی گذشته؛ رقابتی که برای ما در ناباوری آغاز شد و با بهترین نمایش و خوشحال‌کننده‌ترین نتایج به اتمام رسید. دور اول مقدماتی جام جهانی؛ کمی قبل از قرعه‌کشی دور دوم و جولان شایعات درباره سرنوشت نیمکت تیم ملی. اگرچه این تغییر هرگز رخ نداد و ایران به جام جهانی هم رسید اما انگار هنوز آن روزهای خوش بحرین آخرین کامجویی ما از فوتبال ملی است؛ روزهای شیرینی که در گذر زمان به معرکه امروز رسیدند.

حالا تیم ملی ایران عجیب‌ترین شرایط را در میان 32 تیم صعودکننده به جام جهانی دارد و چه بسا ناکامان بزرگ صعود مثل ایتالیا هم هرگز اوضاعی مشابه ما را تجربه نکرده باشند. تیمی که سرمربی‌اش اقتدار از کف داده و در انتظار خبر قطع همکاری است و دو بازیکن مهمش، دور روزهای تعطیلات به یک مرکز مهم سیاسی فراخوانده شده تا از آنها درباره فردی سئوال شود که به تازگی اردویی پرتنش را با وی پشت سر گذاشته بودند، دعوتی که واکنش بزرگترهای دعوت نشده را در پی داشته و آنها را به یک دلخوری شدید چند طرفه پرتاب کرده است. این پایان یک اردوی مجانی اما بسیار پرهزینه بود. اردویی در گرمای دوحه با تمرین روی زمینهای سفت تابستانی که با یک مسابقه شکست‌بار به اتمام رسید. تنها مسابقه‌ای که شانس انجامش را در 4 فیفا دی ماه ژوئن داشتیم. رقابتی که وقتی با تاخیر تیم الجزایر در ورود به زمین مواجه شد، سرپرست فدراسیون را تا اغما پیش برد که مبادا این بازی هم برگزار نشود... اردویی که در دو روز پایانی شاهد ورود وزیر ورزش به محوطه هتل و دیدار با بزرگترهای تیم ملی بود. کاری بر خلاف معمول برای یادآوری کلمات تکراری؛ پاداش و امکانات. اما این‌بار یک عبارت دیگر هم در مکالمات آرام تکرار می‌شد: تغییر. تغییر.

کمی بعد از ترک اردو از سوی وزیر بود که شایعه مذاکره شخصی او با کارلوس کی‌روش هم بر سرزبانها افتاد. چه حکایتی، در غیاب کاراکتر فدراسیونی که روسایش به گردنکشی مقابل شخص اول ورزش ایران شهره بودند اما حالا چشم به دست و جیب وزارت و لابد امضای نماینده‌هایی که او را در دوحه همراهی می‌کردند. این واقعی‌ترین نما از فوتبال ایران لطمه دیده از یک استعفا (مهدی تاج)، یک سرپرست کم دوام (بهاروند)، یک رییس معزول (عزیزی خادم) و یک سرپرست کم اقتدار (ماجدی) است که در این چند ماه هرچه مدیرانش گفته‌اند باور کسی نشده که قرار است با همین سرمربی به جام جهانی برویم. پس، در نهایت از بالاتر وارد ماجرا شده و نظر خواسته و حتی به تصمیم رسیده‌اند؛ تصمیمی که رونمایی‌اش در جلسه‌ای با حضور چند عضو کمیته فنی در وزارت ورزش بود که به گفته یکی از حاضران انگار همه چیز را از قبل برای سرمربی پیشین تیم ملی آماده کرده بودند.

این ایده اگرچه با واکنش شدید اهالی فوتبال منجر به عقب‌نشینی وزارتخانه شد اما ضربه دیگری بر نهاد نیمه‌جان تیم ملی بود؛ بخصوص که بازیکنان و ستارگان را در دو گروه موافق و مخالف رو در روی هم قرار داد. اتفاقی بی‌سابقه که مسئولیت اصلی آن با همه آنهایی است که هیچ مسئولیتی در فوتبال ندارند اما انتخاب و مذاکره با سرمربی جدید برایشان شیرین است. در این بین، اتفاق دیگری هم افتاد و آن جلسه کمیته فنی فدراسیون و اعلام بدون هماهنگی اخراج سرمربی تیم ملی و صحبتهای ناشایست یکی از بهترین فوتبالیستهای ایران در جام جهانی 1978(ابراهیم قاسمپور) بود که اتفاقا لحن و کلماتش فضای منفی اطراف دراگان اسکوچیچ را تغییر داد و به طرفدارانش افزود. خیلی از همان‌هایی که خواستار اخراجش بودند اما انگار حسی شبیه به تحبیب در قلبشان به وجود آمده و برکناری را با کلمات مثل ناجوانمردی توصیف می‌کنند. این گروه البته اکثریتی ندارد، تنها یکی از پاره‌های تفکرات مختلف پیرامون آینده ملی است که گزینه‌های مختلفی را برای جام جهانی در نظر دارند؛ مربی ایرانی - مربی خارجی - اسکوچیچ.

حالا، گره‌های مکرر در کلاف فوتبال ملی با هر تصمیم جدیدی ممکن است وضعیت بدتری پیدا کند و این میراث مداخله حساب نشده‌ایست که تکذیب چند باره آن هم دردی دوا نمی‌کند. کاری منجر به آشکارشدن جبهه بندی میان بازیکنانی شد که مهمترین سرمایه ما در مهمترین رویداد پیش رو هستند. آنها که در سایه فوتبال و درخشش چندساله قد کشیده و ثروتمند شده و حتی اگر رابطه صمیمانه جوانی را از دست داده بودند اما به‌هرحال ظاهر را حفظ می‌کردند. به قول دوستی تیم ملی تنها جایی بود که دوقطبی‌های مرسوم جامعه در آن قابل مشاهده نبود اما این‌جا هم "آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت". دیروز صفحه اینستاگرام تیم ملی تصاویری با مضمون اتحاد را منتشر کرده بود اما با مروری بر کامنتها خوش‌خیالی احتمالی فرو می‌ریزد . چقدر حیف که ممکن است با این تصادف اینستاگرامی آن تیم یازده نفره سفید پوش دیگر به شکل و پیکره سابق برنگردد و از این به بعد همه‌چیز تحت تاثیر آن یارکشی و آن عبارت "منفعت شخصی" باقی بماند.

کاش بعنوان خیرخواه و دلسوز هرگز پایتان را در محدوده تیم ملی نگذاشته بودید که حالا تا روز آخر جام جهانی احتمال هر اتفاقی هست (و حالا نه فقط یک سرمربی که آتش‌نشان هم می‌خواهیم!)... امروز در مسیر آینده فرصت اندک و شانسهای کمی داریم؛ زمانی کوتاه برای تصمیمات مهم و درست و البته یک فداکاری و مسئولیت‌شناسی بزرگ جمعی از سمت بچه‌های تیم ملی که شاید همه چیز را تغییر بدهد.

پژمان راهبر

بهای سنگین یک مداخله حساب‌نشده / حقایقی درباره آشفتگی ترسناک تیم (عزیز) ملی 2
بهای سنگین یک مداخله حساب‌نشده / حقایقی درباره آشفتگی ترسناک تیم (عزیز) ملی 3
بهای سنگین یک مداخله حساب‌نشده / حقایقی درباره آشفتگی ترسناک تیم (عزیز) ملی 4
بهای سنگین یک مداخله حساب‌نشده / حقایقی درباره آشفتگی ترسناک تیم (عزیز) ملی 5
بهای سنگین یک مداخله حساب‌نشده / حقایقی درباره آشفتگی ترسناک تیم (عزیز) ملی 6