بی حجابی رهیدن از بندگی خدا به غیرخدا
برای دست یافتن به پیشرفت جامعه، نیازمند عقلانیت و آگاهی هستیم نه برهنگی و تبرج به ظواهری که ویژگی زنان ایرانی از گذشته تاکنون نبوده است.
به گزارش مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: روز «عفاف و حجاب» به این دلیل نامگذاری شده است که در روز 21 تیر 1314، مردم مشهد در اعتراض به کشف حجاب رضاخانی که حاصل ارمغان او از سفر به ترکیه بود به خیابانها ریختند و در مسجد گوهر شاد، دژخیمان حکومت پهلوی مردم مؤمن را به خاک و خون کشاندند. حادثه مسجد گوهر شاد آنچنان تلخ است که یادآوری هر بار آن تصویری از حکومت سراسر ضد دین پهلویها را جلوی چشم هر انسان مؤمن و آزادهای به نمایش میگذارد و تا ابد این لکه ننگ را بر پیشانی حکومت این پدر و پسر باقی میگذارد.
اما پدیده شوم بی حجابی یکبار دیگر از آستین فرهنگ برهنگی غرب بیرون آمد و کسانی که پروژه آندولسی کردن ممالک اسلامی به ویژه کشورهایی را که مبنای حکومت خود را رواج دینداری در جامعه گذاشتهاند و در این مسیر حرکت میکنند هدف قرار داده است و با یک سناریوی طراحی شده آن هم به بهانه فوت دختری در مقر پلیس اخلاقی نیروی انتظامی، حجاب این سند افتخار و بندگی زنان ایرانی را آماج حملات خود قرار دادند. با این تصور که شاید، بخشی از جامعه که تعلق ضعیفی به مبانی و ارزشهای دینی دارند، در تیررس آنها قرار گیرد.
مواجهه جاهلانهای که تنها سبک زندگی و فرهنگ کذایی آن را از غرب تقلید میکند و به بهانه تجدد و توسعه یافتگی، ظاهر خود را شبیه آنها میسازد. در حالی که برای دست یافتن به پیشرفت جامعه، نیازمند عقلانیت و آگاهی هستیم نه برهنگی و تبرج به ظواهری که ویژگی زنان ایرانی از گذشته تاکنون نبوده است.
آنچه در این مواجهه جاهلانه و البته خائنانه به شدت مورد آسیب قرار گرفته، مقوله عفاف و حجاب بانوان ایرانی است. مقولهای که در حقیقت سند ترقی و تعالی بانوان در تمام عرصههای حیات فردی و اجتماعی است. یک زمانی حکومت ضد دین پهلوی به عنوان سند «رقیت» چنین القا میکردکه اسلام با حکم حجاب میخواهد زن را در خانه محصور کند و مانع فعالیتهای اجتماعی او شود و زنی که حجاب ندارد آزاد است و میتواند فعالیتهای اجتماعی را انجام دهد. امروز هم همان خط فکری با همان ادبیات میخواهد القا کند که دین و مظاهر آن حجاب مانع پیشرفت زن مسلمان ایرانی در فعالیتهای اجتماعی است. این در حالی است که این جریان میخواهد در بستر چنین تفکری، سلطه و سیطره خود را بر زن مستولی کند و با او رفتاری کالایی داشته باشد.
این در حالی است که اصالتاً وقتی اسلام برای زن احکام حجاب را معین کرده، نشاندهنده آن است که زن میتواند در جامعه حاضر شود، چرا که در محیط خانه نیازی به حجاب نیست. بنابراین حجاب نشانه حضور زن در جامعه است ولی به همراه تضمین امنیت و صیانت شخصیت الهی او. در اسلام زن برای انجام وظایف خود در خانواده مجبور نشده که از فعالیتهای اجتماعی دور باشد. در تاریخ اسلام نمونههای فراوانی از زنانی وجود دارند که با رعایت عفت و پاکدامنی و پوشش اسلامی در زمینه علم، ادب، سیاست، عرفان، جنگ و جهاد فعال بودهاند که در منابع مختلف از آن نام برده شده است. یا شاعرهای همچون پروین اعتصامی وقتی رفتارهای آزاردهنده همسر خود را میبیند در سرمای سخت زمستان به حیاط خانه پناه میبرد و آن سروده معروف «مردنااهل» را میسراید؛ و البته علاوه بر حضرت فاطمه که حتی در پایان عمر شریفشان نیز علیه ظلم مبارزه میکردند و همچنین حضرت زینب و حضرت خدیجه که از بزرگترین زنان دین اسلام محسوب میشوند، نام تعداد بسیاری از زنان دیگر نیز در لوح زرین دین و حجاب مطرح شده است که در عین عفاف و حجاب، در تمام فعالیتهای اجتماعی قدرتمند و مؤثر ظاهر شدهاند.
پس حجاب داشتن مانع فعالیت اجتماعی زن نمیشود. در قرآن کریم 15 مرتبه از حجاب سخن گفته شده که شاید بتوان از کلمات و آیات آن به بعضی از دلایل ضرورت به صورت محجب ظاهر شدن زن در جامعه پی برد. مثلاً در سوره احزاب آیه 33 آمده که: «وَ لا تَبَرَجنَ تَبَرُجَ الجاهِلِیه الأُولی» یعنی زن در جامعه که حاضر میشود باید زیباییهای خود را آشکار نکند بلکه باید آنها را بپوشاند و مثل زمان جاهلیت در میان مردم ظاهر نشود.
اخیراً یک مرکز مطالعات فرهنگی وابسته به پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم پیمایشی با جامعه آماری 992 نفر از بانوان بیحجاب درباره انگیزهشناسی بانوان بیحجاب شهر تهران انجام داده و به موضوعاتی همچون انگیزههای سیاسی - اجتماعی کشف حجاب، دلایل فرهنگی کشف حجاب، انگیزههای فردی و زمینههای خانوادگی کشف حجاب و همچنین نوع واکنش بانوان بی حجاب به برخوردهای سلبی حاکمیت و زمینههای گفتگو با بانوان بیحجاب پرداخته که نتایج آن قابل تأمل است که فقط توجه به نتایج یک بخش آن نشان میدهد که این طیف جامعه که حجاب از سر برداشتهاند تا چه میزان از آموزههای دینی خود در عین اینکه مسلمان بودن را هم یدک میکشند بیگانهاند. در باور به اینکه «حجاب دستور خداست»، فقط 4/15 درصد بی حجابهای مورد پیمایش، حجاب را دستور خدا میدانند و 45 درصد حجاب را دستور خدا نمیدانند و 6/39 درصد هم ترجیح دادند «نظری ندارم» را انتخاب کنند که احتمال داده میشود، میدانند دستور خداست ولی قصد فرار از این واقعیت که حجاب دستور خداست، دارند.
تکلیف آن 15 درصدی که میدانند حجاب دستور خداست روشن است، اما اینکه 45 درصد این افراد که کشف حجاب کرده و از 15 آیه قرآن درباره ضرورت حجاب بی اطلاع هستند یا تغافل میکنند، باید دستگاههای متولی دین و فرهنگ پاسخگو باشند و اگر لازم باشد باید با تک تک آنها نشسته و این آیات را برای آنها متذکر شوند که در غیراین صورت، همه ما در پیشگاه پروردگار مسئولیم. باید به آن زن و دختر مسلمان ایرانی با زبان لین و دلسوزانه گفته شود که حجاب حقیقتاً بندگی خدا و بی حجابی رهیدن از بندگی خدا و افتادن در دام شیطان است. باید مهربانانه به آنان گفت که حکم حجاب برای محصور نمودن زن نیست، بلکه به این خاطر است که عصمت و لطافتش نباید در دستهای خشن کامجویان دیوسیرت که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند پژمرده شود و بازیچه هوسرانان گردد.