شنبه 10 آذر 1403

ترمز قتل‌های خانوادگی کی کشیده می‌شود؟

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
ترمز قتل‌های خانوادگی کی کشیده می‌شود؟

قتل «رومینا اشرفی» توسط پدرش یکی از هولناک ترین قتل های اتفاق افتاده در چند سال اخیر بود. قتلی که نهاد امن خانواده را به قتلگاه تبدیل کرد و فاصله و شکاف بین نسلی و عدم آگاهی بسیاری از والدین از ویژگی ها و خلقیات فرزندانشان در دوره های مختلف زندگی را به رخ همگان کشید.

اما قتل «بابک خرمدین» به دست پدر و مادرش، به جامعه نشان داد که نه تنها وقوع چنین جنایت هایی که قوانین بازدارنده و سختگیرانه ای در مقابل آنها وجود ندارد، کمرنگ نشده است بلکه روز به روز فاجعه بارتر می شود. از طرفی برخورد هیجانی و به سخره گرفتن چنین وقایعی توسط بسیاری از افراد جامعه آسیبی بسیار جدی تر از قتل «رومینا و بابک» به دنبال دارد.

عضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه ملایر به وجود اختلال شخصیتی در پدر و مادر «بابک خرمدین» و به ویژه پدر او اشاره می کند و می گوید: افراد دارای اختلالات شخصیتی برای خود و دیگران مشکل ایجاد می‌کنند، در جامعه به راحتی زندگی می‌کنند و بسیار درمان‌ناپذیر هستند و هر گونه صدور حکم بدون بررسی دقیق روان‌شناختی این افراد (پدر و مادر) فقط حذف صورت مسئله است از این رو، چنین پرونده‌هایی باید بسیار دقیق بررسی شوند و افرادی که مرتکب این جنایت ها شدند، موشکافانه مورد بررسی روان‌شناختی قرار بگیرند.

دکتر سعید آریاپوران در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان اینکه قتل فرزند توسط والدین در بسیاری از جوامع وجود داشته و همچنان نیز وجود دارد، اظهار می کند: پدیده فرزندکشی، پدیده بیگانه ای نیست به طوریکه بعضی از والدین فرزند خود را به قتل می رسانند و برخی دیگر ممکن است او را به تدریج و از نظر روان‌شناختی به قتل برسانند! یعنی فرزند به علت آزار و اذیت های والدین، مشکلات خانوادگی و تعارضات بین نسلی آرزوی مرگ می‌کند.

او به آغاز اختلافات بین والدین و فرزندان از اوایل دوران کودکی اشاره و تصریح می کند: این تعارضات با ورود فرد به دوره نوجوانی، افزایش می یابد و حال و هوای تعارض بین نسلی به خود می گیرد چراکه در دوران کودکی معمولا تعارضات به علت رفتارهای مشکل‌ساز کودک از دیدگاه والدین است اما فرد با پشت سر گذاشتن دوران کودکی و ورود به دوران نوجوانی، در بسیاری از امور از والدین فاصله می‌گیرد و در پی کسب استقلال است و همین امر سبب اختلاف بین فرزندان و والدین می‌شود، در واقع والدین بدون اطلاع از ویژگی‌های روان‌شناختی این دوران سعی می‌کنند نوجوان را به انجام رفتارها یا پایبندی به افکار و باروهای خود مجبور کنند.

فرزندپروری هلیکوپتری

به گفته این روانشناس، یکی دیگر از مشکلات میان والدین و فرزندان، فرزندپروری هلیکوپتری و یا مشکلاتی مانند فرزندپروری پرما (permaparenting) است، یعنی والدین سعی می کنند فرزندشان پس از دوران نوجوانی و ورود به دوران جوانی، مطابق میل آنها رفتار کند و مدام او را کنترل می کنند.

این مدرس دانشگاه ادامه می دهد: با توجه به مشکلات بسیاری در زمینه فرزندپروری در سال های اخیر، بسیاری از والدین به شدت نیاز به آموزش‌های فرزندپروری مثبت دارند، فقط متولد شدن یک کودک کافی نیست یعنی نمی توان بدون آگاهی از مسائل رشدی و یا روان‌شناسی رشد، برخورد مناسبی با کودک داشت بنابراین از ابتدای تولد کودک، والدین نیاز به آموزش‌های لازم در زمینه فرزندپروری و شیوه‌های مثبت آن دارند.

ضرورت آموزش والدین در زمینه فرزندپروری

آریاپوران معتقد است که هنگام ورود فرد به دوره نوجوانی نیز والدین نیازمند آموزش‌هایی در زمینه فرزندپروری، درک و پذیرش نوجوان هستند چراکه با ورود کودک به دوران نوجوانی، تعارضات اوج گرفته و بسیاری از والدین با شیوه‌های غلط سعی می‌کنند با فرزندان خود برخورد کنند که گاهی منجر به تمایل نوجوان به دوستانی خواهد شد که او را هم از نظر فکری و هم از نظر رفتاری تأیید می‌کنند.

او به قتل «بابک خرمدین» توسط پدر و مادرش و بازتاب گسترده این جنایت در رسانه ها اشاره و بیان می کند: از نظر بنده این پدر و مادر و به ویژه پدر دارای اختلال شخصیتی است، فردی که در مقابل دوربین و در جمع خبرنگاران از قتل فرزند خود پشیمان نیست و ژست رفتاری او نشان می‌دهد که به کار خود افتخار کرده و فرزندش را متهم به فساد اخلاقی می کند، چگونه مشکل روان‌شناختی و شخصیتی ندارد؟

پدر «بابک خرمدین» دارای اختلال شخصیت ضداجتماعی است

آریاپوران ادامه می دهد: بعد هم مشخص می‌شود که ایشان چند سال پیش دختر و داماد خود را به همین روش به قتل رسانده و هوشمندانه جسدها را سر به نیست کرده است، پس شک نکنید که این پدر پر از اختلالات روان‌شناختی و شخصیتی است. من تعجب می‌کنم که چگونه روانپزشک، سلامت روان شناختی این فرد را تأیید کرد.

او اختلال شخصیت ضداجتماعی را به عنوان یکی از اختلالات شخصیتی پدر «بابک خرمدین» برمی شمرد و می گوید: دروغگویی و فریب دیگران برای بهره‌کشی، سنگدلی نسبت به دیگران، بی‌احترامی به دیگران، روابط ضعیف یا براساس سوءاستفاده از دیگران، غرور و استبداد شدید، خصومت، پرخاشگری و خشونت، عدم پشیمانی از رفتارهای مجرمانه، عدم همدردی و همدلی با دیگران و زیر پا گذاشتن حقوق دیگران از جمله ویژگی های اختلال شخصیت ضداجتماعی است.

آریا پوران معتقد است که عدم پشیمانی این پدر از قتل فرزندان و داماد خویش و متهم کردن آنها به فساد، دلیلی بر عوام فریبی و مجاب کردن دیگران برای تبرئه خویش است، پدری که با این عوام‌فریبی‌ها دروغ می‌گوید، احساس خصومت شدید می‌کند، حقوق فرزندان خویش را پایمال می‌کند و احتمالا از آنها چه در دوران کودکی و چه بعد از آن بهره‌کشی می‌کند یا با بهره‌کشی از همسر خویش، او را به یک همدست جانی تبدیل می‌کند، می‌توان گفت که اختلال شخصیت ضداجتماعی دارد.

افراد دارای اختلال شخصیتی، درمان ناپذیرند

عضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه ملایر به وجود اختلال شخصیت ضداجتماعی به میزان سه درصد در مردان و یک درصد در زنان اشاره و خاطرنشان می کند: بیشترین میزان اختلال شخصیتی و روانی در بین زندانیان دیده می شود بنابراین از هر 100 نفر مرد، سه نفر و از هر 100 نفر زن، یک نفر به این اختلال مبتلا هستند که مسئله‌ای بسیار جدی است.

او می افزاید: افراد دارای اختلالات شخصیتی برای خود و دیگران مشکل ایجاد می‌کنند، در جامعه به راحتی زندگی می‌کنند و بسیار درمان‌ناپذیر هستند بنابراین وجود این افراد در جامعه خطرناک خواهد بود و آگاهی بخشی در مورد ویژگی‌های این افراد می‌تواند به جامعه کمک کند تا از گزند چنین افرادی در امان باشند.

این روانشناس اعتقاد دارد همانطور که در گذشته افراد ضداجتماعی از جمله علی‌اصغر بروجردی (معروف به اصغر قاتل؛ نخستین قاتل زنجیره ای ایران)، محمد بسیجه (معروف به بیجه؛ متجاوز و قاتل 17 کودک و سه بزرگسال در پاکدشت) و... وجود داشتند، باز هم چنین افرادی در جامعه داریم و خواهیم داشت از این رو، چنین پرونده‌هایی باید بسیار دقیق بررسی شوند و افرادی که مرتکب این جنایت ها شدند، موشکافانه مورد بررسی روان‌شناختی قرار بگیرند.

صدور حکم بدون بررسی دقیق روان‌شناختی در این افراد فقط حذف صورت مسئله است

او با تأکید بر اینکه بررسی دقیق این افراد می‌تواند سبب جلوگیری از قتل‌ها و جنایت‌های دیگر در جامعه شود، مطرح می کند: هر گونه صدور حکم بدون بررسی دقیق روان‌شناختی این افراد (پدر و مادر) فقط حذف صورت مسئله است و هیچ کمکی به جلوگیری از این جنایت‌ها نخواهد کرد چراکه مجازات افراد دارای مشکلات شخصیتی به ویژه شخصیت ضداجتماعی، سبب بازدارندگی از ارتکاب جنایت نمی شود.

آریاپوران از به سخره گرفتن این جنایت ها در جامعه و لطیفه سازی از چنین موضوعاتی توسط برخی افراد، ابرازتأسف می کند و می گوید: عادی انگاری این جنایت ها از نظر جمعیت عمومی بسیار تأسف بار است، بیان دردهای جامعه در قالب سریال ها و برنامه های طنز بسیار تأثیرگذار است اما اینکه جامعه عمومی به راحتی در مورد قتل سه نفر توسط دو قاتل دارای مشکلات شخصیتی، جوک و لطیفه بسازند، درد بزرگی است.

عادی انگاری چنین جنایت هایی با ساختن جوک و لطیفه

به گفته این روانشناس، درک عمیق نحوه جنایت و سربه‌نیست کردن اجساد بسیار ناراحت کننده است و نشان دهنده مشکلات عمیق روان‌شناختی قاتل است اما متأسفانه برخی افراد با ساختن لطیفه های تلخ و ناراحت کننده، به عادی انگاری این جنایت ها در جامعه می پردازند این در حالیست که هیچ فردی حق ندارد حتی قاتل را مورد تمسخر قرار دهد، البته گاهی این لطیفه‌ها برای کاهش اضطراب به کار برده می‌شوند، یعنی افراد برای کاهش استرس و اضطراب ناشی از این جنایت، روش تمسخر و لطیفه را انتخاب می‌کنند که روش صحیحی نیست.

لزوم احساس مسئولیت جامعه در مواجهه با چنین جنایت هایی

آریاپوران می افزاید: ما باید به عنوان جامعه عمومی احساس مسئولیت کنیم و تا بخش نهایی پرونده، پیگیر چنین جنایت هایی باشیم و از مسئولان بخواهیم که با بررسی دقیق روان‌شناختی چنین قاتلانی، راه را برای آگاهی بخشی به جامعه در مورد مشکلات روانی و شخصیتی قاتلان بالقوه هموار کرده و اطلاع رسانی دقیق در مورد چنین افرادی که ممکن است در جامعه وجود داشته باشند را فراهم کنند چرا که بسیاری از این افراد در جامعه زندگی می کنند و ممکن است زندگی عادی خود را بگذرانند اما اگر فرصت برای آنها پیش آید، مرتکب جرم و جنایت می شوند.

او به سهل انگاری افراد جامعه در مورد دعواهای خانوادگی اطرافیان اشاره می کند و می گوید: زمانی که در همسایگی ما پدر و مادری وجود دارند که مدام فرزندان خود را مورد اذیت و آزار قرار می‌دهند یا مردی با همسر خود بسیار بدرفتار است و او را مورد ضرب و شتم قرار می دهد و یا اینکه شاهد دعواهای زناشویی و خانوادگی همیشگی هستیم، وظیفه داریم به نهادهای مربوطه گزارش دهیم و مسئولان نیز باید به صورت دقیق پیگیر این مسائل باشند.

نباید راه قتل و جنایت در خانواده ها هموار شود

به گفته آریاپوران، بسیاری از قوانین جامعه ما به ویژه قتل فرزندان توسط والدین نیاز به بازنگری دارد و باید علاوه بر بازنگری، به چنین قانون هایی تبصره اضافه شود که راه قتل و جنایت را در خانواده‌ها هموار نکند، وقتی پدری بداند که در صورت قتل فرزند خود به اشد مجازات محکوم نمی‌شود، در صورت داشتن مشکلات روانی و شخصیتی ممکن است مرتکب قتل فرزند شود پس بهتر است در این قانون‌ها تجدیدنظر شود تا شاهد چنین جنایت‌های فجیعی در جامعه نباشیم.

هیچ یک از آسیب های اجتماعی بی تأثیر از خانواده پدید نیامده است

در ادامه یک جامعه شناس با بیان اینکه در مواقع بروز خشونت های خانوادگی، ذهن افراد بیشتر متوجه زنان و کودکان به عنوان قربانیان این خشونت ها است، مطرح می کند: به تازگی مسئله فرزندکشی آن هم از نوع مثله کردن و به صورت زنجیروار، باب جدیدی در مسائل اجتماعی باز کرده و تمامی تحلیل گران جامعه، جامعه شناسان و محققان اجتماعی را به تفکر وا داشته است.

سعید شعبانی در گفت‌وگو با ایسنا، تصریح می کند: این سبک از خشونت ممکن است تحت تأثیر بسیاری از عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و یا تزلزل برخی از ارزش های حاکم بر خانواده و جامعه به طور عموم باشد که بدون مطالعه تمامی ابعاد، امکان مهار این مسئله و مسائلی از این جنس نه تنها امکان پذیر نیست بلکه سبب شیوع آن در جامعه خواهد شد.

به گفته این جامعه شناس، خانواده از لحاظ گستردگی، جهان شمول ترین نهاد اجتماعی است که از بدو پیدایش بشر وجود داشته و بدون آن هسته مرکزی هیچ اجتماعی به وجود نمی آمد و از طرفی روابط مناسب در جامعه براساس روابط مناسب در خانواده شکل می گیرد. هر اندازه روابط درون خانواده مناسب باشد، خانواده و به تبع آن جامعه از ثبات و استحکام بیشتری برخوردار خواهد بود و هیچ جامعه ای نمی تواند بدون داشتن خانواده سالم ادعای سلامت کند پس هیچ یک از آسیب های اجتماعی بی تأثیر از خانواده پدید نیامده است.

وضعیت اقتصادی - اجتماعی یک عامل ساختاری در بروز خشونت است

او اظهار می کند: خانواده مأمن و مأوای افراد، به ویژه فرزندان است و اعضای خانواده برای رهایی از هر گونه آسیبی به خانواده پناه می برند پس تهدید هر یک از اعضای خانواده در درون خانواده، آسیب جبران ناپذیری به بنیان خانواده و جامعه خواهد زد.

شعبانی وضعیت اقتصادی - اجتماعی را به عنوان یک عامل ساختاری مؤثر در بروز خشونت برمی شمرد و می گوید: شیوع خشونت از نوع فرزندکشی در خانواده های با درآمد پایین بیشتر از وقوع آن در خانواده های مرفه است همچنین برخی اعمال و رفتارهای اجتماعی شدن در دوران کودکی ارتباطی مستحکم با خشونت و ارتکاب اعمال خشونت بار در سنین بالا دارد، انسان ها یکدیگر را مورد حمله قرار می دهند چراکه از تجربیات گذشته پرخاشگری را یاد گرفتند و شرایط اجتماعی خاصی آنها را به سمت پرخاشگری سوق داده است.

این جامعه شناس معتقد است که شاید علل اجتماعی خشونت به ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه مربوط باشد همچنین می توان عواملی از جمله فقر مادی، فقر فرهنگی، نابرابری های اجتماعی و یا اعتیاد را ذکر کرد.

فاصله گرفتن نهادهای آموزشی از رسالت پرورشی

شعبانی می افزاید: بازتاب نابرابری قدرت در جامعه نیز به شکل خشونت ظاهر می شود. خشونت تنها بازتاب نابرابری قدرت نیست بلکه عاملی برای حفظ و نگهداری این نابرابری است. توجه به ساختار جامعه و نهادهای مختلف آن، اصلاح زیرساخت های قانونی، حقوقی و آموزش های افراد جامعه از دوران کودکی تا بزرگسالی و تغییر نگرش های سنتی در از بین بردن خشونت در جامعه نتیجه بخش خواهد بود.

او به فاصله گرفتن نهادهای آموزشی از جمله آموزش و پرورش به عنوان پیشانی آموزش کشور از رسالت پرورشی خود اشاره و تصریح می کند: تغییر در نگرش و اصلاح برنامه های آموزشی و پرورشی می تواند در جهت جلوگیری از مسائلی همچون خشونت های خانوادگی تأثیری فزآینده داشته باشد.

به گفته این جامعه شناس، آسیب شناسی مسئله فرزندکشی به طور خاص و خشونت خانوادگی به طور عام حکایت از تزلزل بنیان های خانواده، تزلزل ارزش های حاکم بر خانواده و آشفتگی عمیق فرهنگی دارد که این مهم خود زمینه بروز و گسترش بسیاری از مسائل اجتماعی را در آینده رقم خواهد زد.

نقش اصلی و کلیدی تربیت در دستان زنان جامعه است

شعبانی تخریب دیوارهای امن خانواده و هراس فرزندان از والدین را به عنوان یکی از معضلات و چالش هایی برمی شمرد که فرزندان را به فکر راهکاری برای رهایی از این ترس یا فوبیا خواهد کشاند و می گوید: بی شک افزایش اعتیاد و روابط جنسی خارج از چارچوب اخلاقیات حاکم بر جامعه، پاسخی ساده و شفاف در این زمینه خواهد بود.

او ادامه می دهد: به دور از هر گونه دیدگاه فمنیستی نقش اصلی و کلیدی تربیت در دستان زنان جامعه است، یعنی تربیت نسل ها به دست مادران و نگرش های آنها، یکی از عوامل مهم شکاف نسلی است. فرزندان دهه 70 را مادرانی تربیت کردند که خود دارای تحصیلات بودند، از طرفی نبود تحصیلات و کمی آن در بین مادران فرزندان دهه 50 و 60، سبب شکافی بین نسل دهه 70 با نسل دهه 50 و 60 شد.

شعبانی معتقد است که هر چقدر امکان تحصیل برای زنان و حضور آنها در جامعه سهل تر و پررنگ تر باشد، نسلی را تربیت کرده و تحویل نهادهای اجتماعی می دهند که زمینه رشد و تعالی در آنها فراهم شده و نهادهای آموزشی با مخاطبی جامعه پذیر روبرو خواهند شد. زمانی که علم، اندیشه و اخلاق در حاشیه قرار بگیرد جامعه باید منتظر هر گونه خشونتی باشد.

آیا فرزندکشی بدون مجازات است؟

در ادامه یک کارآموز قضایی با بیان اینکه فرزندکشی به عنوان پدیده ای ناگوار در طول تاریخ همیشه وجود داشته و تنها مختص به چند سال اخیر نیست، می گوید: انتشار چنین جنایت هایی در چند سال اخیر به علت گسترش فضای مجازی و وسایل ارتباط جمعی افزایش یافته وگرنه در تمام طول تاریخ بارها شاهد چنین جنایت هایی بودیم که شاید بسیاری از آنها رسانه ای نشده است.

محمد عبدالملکی در گفت‌وگو با ایسنا، بیان می کند: مطابق ماده 381 قانون مجازات اسلامی، مجازات قتل عمد، قصاص نفس است اما درباره پرونده هایی مانند قتل «بابک خرمدین» که قاتل پدر مقتول است، باید به ماده 301 قانون مجازات اسلامی مراجعه کنیم که تصریح می کند «قصاص در صورتی ثابت می شود که مرتکب، پدر یا از اجداد پدری مجنی علیه نباشد» پس پدر پس از قتل فرزند قصاص نمی شود.

او به ماده 612 قانون مجازات اسلامی اشاره و خاطرنشان می کند: طبق این ماده، کسی که مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته باشد یا شاکی داشته باشد اما از قصاص گذشت کرده باشند یا به هر علتی قصاص نشود در صورتی که اقدام او موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران شود، دادگاه مرتکب را به حبس از سه تا 10 سال محکوم می‌کند.

اگر مادر قاتل باشد قصاص ثابت است

او ادامه می دهد: در مورد مادر باید گفت که عدم قصاص تنها برای پدر است و اگر مادر قاتل باشد قصاص ثابت است همچنین در مورد ماجرای قتل «بابک خرمدین» باید بررسی شود که مادر شریک جرم است یا معاون جرم.

به گفته این کارآموز قضایی، شریک کسی است که در عملیات اجرایی جرم شرکت دارد و مجازات آن هم مجازات فاعل مستقل جرم است، در این ماجرا اگر مادر شریک جرم باشد مجازاتش قصاص است اما معاون کسی است که شخص مرتکب را تحریک یا ترغیب می‌کند و یا وسایل ارتکاب جرم را در اختیار او قرار می دهد؛ به طور مثال مادر چاقو را تهیه کرده و در اختیار پدر قرار می‌دهد تا پدر، فرزند را به قتل برساند یا اینکه وقوع جرم را تسهیل می کند مثل اینکه مادر قرص خواب آور در غذای فرزندش بریزد تا بیهوش شود و پدر بتواند او را به قتل برساند.

مادر «بابک خرمدین»؛ معاون جرم

عبدالملکی بیان می کند: براساس اطلاعات منتشر شده در این پرونده و براساس قانون می توانیم مادر را معاون جرم بدانیم که با توجه به تبصره ماده 612 قانون مجازات اسلامی در این مورد، معاونت موجب حبس از یک تا پنج سال خواهد شد.

او با اشاره به اینکه در ماجرای قتل «بابک خرمدین»، پدر بابک که همان قاتل است به قتل دختر و داماد خود نیز اعتراف کرده است، یادآور می شود: ابتدا باید گفت که قتل از جرائم مشمول مرور زمان نیست یعنی اگر پس از سال ها قتل فردی اثبات شود، قاتل به جهت قتلی که سال ها پیش انجام داده، مجازات خواهد شد.

در صورت تعدد مقتولان، دادگاه می تواند مجازات قاتل را تشدید کند

این کارآموز قضایی می افزاید: حالا سوال اینجاست که چه تفاوتی در مجازات قاتلی است که یک نفر را به قتل رسانده است یا سه نفر؟ این فرض را ماده 134 قانون مجازات اسلامی پاسخ می دهد، مطابق این ماده دادگاه می‌تواند در صورت تعدد جرائم مجازات شخص را تشدید کند البته باید گفت که برای قتل داماد اگر اولیای دم تقاضای قصاص کنند و شرایط قصاص هم وجود داشته باشد، حکم قصاص اجرا می شود اما اگر قصاص نشود دادگاه می تواند مطابق این ماده مجازات قاتل را علاوه بر پرداخت سه دیه، تشدید کند.

اما سوال اینجاست که چند رومینا و بابک دیگر باید قربانی شوند تا مسئولان امر به فکر افتاده و راهکاری برای کشیده شدن ترمز قتل های خانوادگی ارائه دهند، راهکاری که علاوه بر ریشه یابی روان شناختی و جامعه شناسی این جنایت های هولناک، سختگیرانه و بازدارنده باشد.

انتهای پیام