تعظیم ناطق نوری و زیباکلام به "عوامزدگی"/ یک رویداد، دو واکنش؛ چرا آمریکا از ایران رفت و در لیبی ماند!

آیا واقعا اگر آن حلقه خاص دانشجویی دست به اشغال سفارت آمریکا نمیزد ما امروز با آمریکا درگیری و چالش نداشتیم!؟
سرویس سیاست مشرق _ ماجرای اشغال سفارت آمریکا در ایران توسط یک حلقه خاص دانشجویی در سال 58 از اتفاقات صدر مهم انقلاب ماست.
اتفاقی خاص که طی دهههای اخیر حواشی و تحلیلهای مختلف و حتی عجیبی درباره آن ارائه شده است.
از عذرخواهی ابراهیم اصغرزاده به عنوان یکی از اعضای حلقه تسخیرکننده سفارت تا انتشار روایتهای مستندی که از مخالفت کادر اصلی انقلاب با تسخیر سفارت و ممانعت آنها از تلاشهای نافرجامی که قبل از اشغال اصلی صورت گرفته بود خبر میداد.
در این میان اما یک "تحلیل غالب" نیز در ورای تمام این قال و مقالها شکل گرفت و آن اینکه عدهای معتقد شدند خشت اول دشمنی ایران و آمریکا از زمان تسخیر سفارت گذاشته شد و در نتیجه عمده مشاکل ایران طی 47 سال گذشته به دلیل اتفاق همان یک روز سرد آبانی در سال 58 بوده است!
در همین راستا بود که حجتالاسلام ناطقی نوری، از کادرهای صدر انقلاب و از فعالان سیاسی که سالها در سکوت به سر میبرد؛ اخیراً به صحنه آمد و ضمن شکستن سکوت خود در یک مصاحبه به ماجرا تسخیر سفارت اشاره کرد و با تکرار تحلیل غالب پیش گفته، اظهار داشت:
"از نظر من، تصرف سفارت آمریکا بهعنوان لانه جاسوسی اشتباه بزرگی بود، بهنظر میرسد بسیاری از گرفتاریها از همان نقطه آغاز شد. وقتی بخواهیم راهکار پیشنهاد کنیم باید بدانیم مشکل چیست. مگر در سایر سفارتخانهها در دنیا قسمتی برای امور اطلاعاتی و جاسوسی وجود ندارد؟ آنجا را اشغال کردند و آمریکا هم در یک عمل متقابل سفارتخانه ما را گرفت و پولهای ما را بلوکه کرد. از آن زمان، مجموعهای از مشکلات و واکنشها ادامه پیدا کرد که به نظر من ناشی از همان تصمیمات اولیه بود. "[1]
در اقتفای همین تحلیل بود که صادق زیباکلام از تئوریسینهای اصلاحطلب نیز طی یک توییت در شبکه ایکس خطاب به ناطق نوشت: "جناب ناطق نوری بزرگوار، ابراز پشیمانی از اشغال سفارت آمریکا امروز دردی را دوا نمیکند. همهمان در آن تراژدی مصیبت بار با افتخار شریک بودیم. مهم اینه که نگذاریم طاعونی که 46 سال است منافع ملی ایران را ریشهکن ساخته ادامه یابد. مهم اینه که نگذاریم نظام مثل آب خوردن در شرم الشیخ شرکت نکنه. "
از درست و غلط بودن پیشنهاد زیباکلام برای حضور در اجلاس صلح شرمالشیخ که بگذریم اما مشاهده میشود که سخن او نیز تعلیقهای تأییدآمیز بر اظهارات ناطق نوری است.
اما آیا واقعیت همین است؟ و آیا واقعا اگر آن حلقه خاص دانشجویی دست به گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا نمیزد ما امروز با آمریکا هیچ درگیری و چالشی نداشتیم!؟
برای پاسخ به این سؤال اولا باید شهامت فاصله گرفتن از عوامزدگی و "تحلیلهای غالب" که همیشه لزوما صحیح نیستند را داشت و ثانیا به کشور لیبی سفر کرد...
بله! برای پاسخ به این سؤال باید در یک سیر فکری و تاریخی به کشور لیبی در هنگامه ناآرامیهای این کشور در سال 2012 برویم...
و درباره ماجرای حمله انقلابیون لیبی به یک مرکز سفارت آمریکا در بنغازی به کنکاش بپردازیم.
رخدادی دقیقا مشابه با آنچه در ایرانِ صدر انقلاب رخ داد. با این تفاوت که نجابت و انساندوستی هم در آن وجود نداشت!
انقلابیون لیبیایی در سپتامبر آن سال به یک مرکز دیپلماتیک متعلق به آمریکا حمله مسلحانه کردند و "کریستوفر استیونز" سفیر آمریکا در لیبی را کشتند.
مهاجمان همچنین یک مقام ارشد اطلاعاتی آمریکا یعنی "شان اسمیت" مسئول مدیریت اطلاعات سرویس خارجی ایالات متحده را نیز همراه با 2 عضو دیگر سفارت آمریکا به قتل رساندند. [2]
"کریستوفر استیونز" سفیر آمریکا در لیبی که در سال 2012 به دست مسلحین لیبیایی کشته شد
اتفاقی که در لیبی افتاد بسیار سختتر از آنچه بود که در ایران رخ داد.
اما تفاوت اصلی ماجرا در برخورد و روش آمریکاست.
لیبی کشوری بحرانزده بود که از اطراف و اکناف آن دود و آتش به هوا برمیخاست. و حاکم اصلی این کشور یعنی معمر قذافی نیز به دست انقلابیون لیبیایی کشته شده بود.
مرگی که البته رهاورد خاصی برای مردم لیبی نداشت و این کشور همچنان و تا امروز درگیر بلوا و جنگهای بزرگ داخلی است.
آمریکا اما در همین کشور بحرانزدهی بدون حاکم ماند و بر خلاف نظر امثال ناطقی نوری و زیباکلام نیز چندان از حمله مسلحانه به سفارتش و کشته شدن سفیرش و قتل مقامات دیپلماتیک و امنیتی خود ناراحت نشد و این وقایع را هم بهانهای برای تحریم لیبی و قهر از لیبی قرار نداد!
رئیسجمهور وقت آمریکا (باراک اوباما) در یک موضعگیری ساده، حمله به سفارت را محکوم کرد و البته در حین و بین همین موضعگیری ساده هم اما از تشکیلات حکومتی جدید در لیبی (دولت انتقالی) حمایت کرد!
ما نمیدانیم صاحبان آن "تحلیل غالب" ایرانی در آن روزها چه میکردند و آیا از این موضعگیری رسمی اوباما دچار حیرت شدند یا نشدند!؟
این یک سؤال بهجا بود که چرا آمریکا رفتار خاصی را در قبال لیبی انجام نمیدهد؟
پاسخ اما برای اهل فن و برای آنها که ذات آمریکا را میشناختند چندان سخت نمینمود.
لیبی پر از نفت مرغوب و ظرفیتهای مختلف اقتصادی بود، فاصله نزدیکی تا اروپا داشت و البته حاکم هم نداشت. ضمن اینکه کلونی خوبی هم برای علاقه همیشگی آمریکا در هدایت و مدیریت گروههای تکفیری محسوب میشد.
هرچه بود اما آمریکا در قبال یک رفتار اما دو واکنش مختلف نشان داد. از ایران رفت ولی در لیبی ماند!
با این قید که در ایران کسانی بودند و هستند که تا سالها پس از اشغال سفارت آمریکا؛ هر مشکل ریز و درشتی را در قامت اقتصاد و حکمرانی و فرهنگ و تحریم و غیره به این رویداد ربط میدهند.
اما قضیه لیبی و کشته شدن سفیر آمریکا در این کشور اثبات میکند که دشمنی آمریکا با مردم ایران هیچ ربطی به ماجرای تسخیر سفارتش ندارد.
در واقع آمریکا با ایران دشمن است. چه در دوران طاغوت که به رژیم شاه به چشم یک نوکر منطقهای مینگریست، به دنبال تصویب قانون استعماری کاپیتولاسیون در ایران بود و طلاهای ایران را میدزدید و چه در دوران انقلاب اسلامی که شاهد فروریختن قلعه شنی خود در غرب آسیا بود، ندای آزادی را از بلندای ایران شنید و قدرت نوظهور مردم ایران در ذیل پرچم اسلام را با چشم خود به نظاره نشست.
و همین شد که از روز اول انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 57 دست به خرابکاری علیه ایران زد، تحریمها را در شدیدترین وجه خود علیه ایران اسلامی به راه انداخت، سگی به نام صدام را در جنگ 8 ساله به جان ایران انداخت و از آن تاریخ تا امروز هرگاه توانسته به صورت مستقیم یا نیابتی و در قالب اقتصادی و فرهنگی یا نظامی و امنیتی وارد عرصه شده تا به ایران بزرگ لطمه بزند.
هرگز نباید و نمیتوان این کینتوزیها را به حساب تسخیر سفارت آمریکا در ایران گذاشت.
آمریکا انتظاری از ایران و ایرانی دارد که هرگز در نظام جمهوری اسلامی ایران برآورده نخواهد شد... "استعمار"
***
1_mshrgh.ir/1756028
2_asriran.com/000yGV



