شنبه 3 آذر 1403

تمامیت ارضی کشور در اندیشه سیاسی جواد طباطبایی جایگاهی ویژه داشت

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
تمامیت ارضی کشور در اندیشه سیاسی جواد طباطبایی جایگاهی ویژه داشت

سیدجواد طباطبایی جایگاه و موقعیت ایران را در ترازوی تاریخ در مقیاسی جهانی می‌سنجید. همبستگی ایرانیان و تمامیت ارضی کشور در ذیل میراث مشترک چندین هزار ساله در اندیشه او جایگاهی ویژه داشت.

سیدجواد طباطبایی جایگاه و موقعیت ایران را در ترازوی تاریخ در مقیاسی جهانی می‌سنجید. همبستگی ایرانیان و تمامیت ارضی کشور در ذیل میراث مشترک چندین هزار ساله در اندیشه او جایگاهی ویژه داشت.

به گزارش خبرنگار مهر، حکمت‌الله ملاصالحی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و از نظریه پردازان دو حوزه «فلسفه باستان شناسی» و «باستان شناسی دین در ایران» به مناسبت درگذشت شادروان سید جواد طباطبایی، پیام تسلیتی را به شرح زیر به مرحله نگارش درآورد.

مشروح این پیام در ادامه می‌آید:

اِنَا لِلَهِ وَاِنَا اِلَیهِ رَاجِعُونَ

اطلاع یافتیم؛ اندیشمند توانا و فیلسوف دانای میهن ما سید بزرگوار جواد طباطبایی روزی که گذشت در لس آنجلس دار فانی را وداع گفتند. رحمت و مغفرت حق بر ایشان باد! عمر با عزت و صحت خاندان بزرگ و خویشان و دوستان استاد فقید ما افزون!

استاد فقید میهن ما سید گرانقدر آقای دکتر طباطبایی شانه به شانه توشه و تجهیز تفکر و تعقل و تأملات فلسفی‌شان، با دست و دامنی پر از پرسش‌های ریز و درشت تاریخی و فلسفی، تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی را ژرف می‌کاویدند و در ترازوی نقدها و سنجشگری‌های دادورانه درباره‌اش داوری می‌کردند. بی اغراق ایشان تمام قامت، اندیشمند و فیلسوفی تاریخ شناس و ایران شناسی توانا و دانا و تاریخ فهم بودند.

در روزگار جدید، فکر و عقل و فهم فلسفی با آگاهی و فهم تاریخی، سخت و ستبر درهم تنیده است. این درهم تنیدگی فکر و عقل و فهم فلسفی و فلسفه با تاریخ و آگاهی و فهم تاریخی به تصادف و به ناگاه در روزگار ما اتفاق نیفتاده است. سده‌های نوزائی (رنسانس) و روشنگری اروپاییان در قاره و منطقه غربی تاریخ این چنین افق گشود و این چنین در مقیاسی سیاره‌ای در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما دامن گسترد. در آن سده‌های منقلب و متحول مورخان جامع الاطراف شانه به شانه فیلسوفان می‌سائیدند. «کلاسیسیست» های جامع الاطراف هم مورخ بودند هم ادیب هم فیلسوف. آن‌ها در قیامتی از بازخوانی‌های تاریخی و فکری و فلسفی طرح عالم و آدمی نو را در انداختند.

بی اغراق، تمدن دوره جدید از تاریخی‌ترین همه تمدن‌ها در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری است که از سر می‌گذرانیم. استاد فقید ما آقای طباطبایی به این نکته توجه و تفطن عمیق داشتند. جایگاه و موقعیت ایران را در ترازوی تاریخ در مقیاسی جهانی محک می‌زدند و می‌سنجیدند و می‌فهمیدند. ویژگی‌های جامعه و جهان ایرانی را از سر ذوق روایت نمی‌کردند. از سر ذوق وصف نمی‌کردند. سرمایه عمر خویش را به پایش هزینه کرده بودند و به پایش ریخته بودند. از بسیاری از مورخان و باستان شناسان و آموزگاران تاریخ و فلسفه میهن ما هم فهمی عمیق‌تر هم معرفت و منظری تاریخی‌تر هم فکری و عقلی و فهمی فلسفی‌تر از جامعه و جهانی ایرانی داشتند. به زوال و انحطاط تاریخی که با آن دست در گریبان هستیم؛ توجه عمیق داشتند و عمیق آن را می‌فهمیدند. ایران در اندیشه و در نگاه ایشان یک جهان تاریخ یک جهان مواریث فرهنگی و مدنی و معنوی و یک جهان حکمت و فکر و فلسفه و عرفان و اشراق و دیانت و معنویت و هنر و ادب و اخلاق و ذوق و زیبایی و گنجینه‌ای عظیم از میراث معماری بود. جهانی رنگارنگ، غنی و پرمایه. کثرتی واقعی و پیوسته در وحدت و وحدتی ستبر در کثرت و رنگارنگی. جهانی متفاوت با اوصاف و اطوار خاص خود.

ایران در ذیل مفهوم «ملت» در اندیشه ایشان جعل دوره جدید نبوده است. برآمده از درون تحولات دوره جدید هم نبوده است. مصداقش بیش از دو هزاره و نیم مسبوق به سابقه تاریخی است. میراث مشترک ایرانیان برای ایشان لقلقه زبان نبود. از سر ذوق در وصف چنین میراثی سخن نمی‌گفتند. عمیق می‌دانستند و عمیق می‌فهمیدند درباره چه اقلیم و عالمی غنی و پرمایه سخن می‌گویند. شأن و جایگاه و منزلت زبان فارسی و کارنامه درخشان آن را عمیق و وثیق هم می‌فهمیدند هم با آن زندگی می‌کردند. در مزرعه‌های رنگارنگ آن، نیکو قلم می‌زدند و استوار و سختکوش گام برمی‌گرفتند و ره می‌سپردند. بزرگان شعر و ادب فارسی در جان ایشان آشیانه داشتند. نگران ایران بودند. ایران چونان ایرانشهر در اندیشه ایشان جایگاه ویژه داشت.

همبستگی و وحدت ملی ایرانیان و تمامیت ارضی کشور در ذیل میراث مشترک چندین هزار ساله ایرانیان در اندیشه ایشان در فلسفه سیاسی ایشان جایگاه ویژه داشت. اینها همه به مذاق ایران گریزان و ایران ستیزان و ایران ناشناسان و ایران نفهمان نه تنها خوش نمی‌آمد که تلخ می‌آمد و تلخ احساس می‌شد. دوره جدید از خطرخیز و شعله‌بیزترین همه روزگاران در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری است که از سر می‌گذرانیم. فیلسوفان ژرف بین و مورخان ژرف کاو خطرها را می‌بینند؛ مخاطرات پیش رو را رصد می‌کنند؛ ذهن و فکر و عقل و علم و فهم ما را به چالش‌ها و مخاطرات پیشارو حساس و هشیار می‌کنند. به دیدن سطح و سر و صدر رخدادها و تحولات بسنده نمی‌کنند، وارد لایه‌های درونی و ذیل رخدادها و تحولات و چالش‌ها و مخاطرات می‌شوند. به تدبیر می‌اندیشند و راه می‌گشایند و ذهن و فکر و عقل و علم و عمل ما را به چاره و تدبیر مخاطرات حساس و هشیار می‌کنند. این چنین استاد فقید فکر و فلسفه میهن ما اندیشیدند و این چنین زیستند و این چنین قلم زدند و این چنین میراثی غنی و پرمایه از فکر و فرهنگ از خود بجای نهادند.

روانشان شاد و نام بلندشان گرامی باد! 1401/12/10 هجری خورشیدی