تنها سیاست سینمایی دولت روحانی نمک گیر کردن اهالی سینما بود / دولت آینده باید در مقابل قیمتگذاری و انحصار و تضارب منافع بایستد + فیلم
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - رعنا مقیسه؛ در همه دوازده دوره گذشته، وقتی پای انتخابات و سیاست به میان آمده و میدان دوقطبیها و مناظرات و میتینگ ها و رنگها در فضای جامعه گرم شده، کمتر کسی بوده که به فرهنگ و مشخصا هنر نیم نگاهی بیندازد. نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و مشاورانشان اغلب یا فرهنگ را بیاهمیت شمردهاند و کنار گذاشتهاند، یا به عنوان دستاویزی برای بزرگتر کردن سبد رای...
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - رعنا مقیسه؛ در همه دوازده دوره گذشته، وقتی پای انتخابات و سیاست به میان آمده و میدان دوقطبیها و مناظرات و میتینگ ها و رنگها در فضای جامعه گرم شده، کمتر کسی بوده که به فرهنگ و مشخصا هنر نیم نگاهی بیندازد. نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و مشاورانشان اغلب یا فرهنگ را بیاهمیت شمردهاند و کنار گذاشتهاند، یا به عنوان دستاویزی برای بزرگتر کردن سبد رای به آن پرداختهاند. میشود گفت که در تمام این سالها فرهنگ هیچگاه عنصر مستقلی در سیاستگذاری محسوب نشده و همیشه مهجور مانده است. به بهانه نزدیکی به سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری با سجاد مهرگان سیاستپژوه و منتقد سینمایی، با نگاهی رو به آینده روندی که سینمای ایران در دهه نود طی کرد را از نظر گذراندیم. گفتگویی که نکات قابل توجهی برای سیاستگذاری دولت آینده در عرصه فرهنگ و مشخصا سینما خواهد داشت؛
با شرایط فعلی سینما شروع کنیم. سینمای ایران دوسال گذشته را در سکوت و خاموشی گذراند. سکوتی که کسی هم برای شکستنش کاری نکرد. با این شرایط حال سینمای ایران چطور است؟
فکر میکنم درباره وضعیت امروز سینمای ایران با گزاره سهمگین تری نسبت به سکوت و خاموشی رو به رو هستیم. عملا میتوان گفت امروز سینمای ایران در آستانه مرگ است و در کما به سر میبرد. بدتر اینکه این وضعیت هیچ عزاداری هم ندارد. یعنی نه مردم از اینکه سینمایی ندارند نگران هستند و نه دولت. سینماگران و پدرخواندههای سینمایی هم عملا دارند بازارشان را در جای دیگری تعریف میکنند. به سمت فضای VODها حرکت کردهاند و آن گردش مالیای که قبل از این در سالنهای سینما به دست میآوردند را امروز دارند در فضای VODها تامین میکنند. تنها بازنده واقعی این شرایط عموم خانواده سینما به معنای بدنه اصلی سینما هستند؛ کارمندها، ژورنالیستها، و تعدادی از عوامل فنی سینما.
سجاد مهرگان اضافه کرد: من فکر میکنم اگر بخواهیم درباره وضعیت امروز سینمای ایران صحبت کنیم باید در رابطه با یک سه گانه صحبت کنیم؛ دولت، مردم و سینما. این روزها توسط اهالی سینما این گزاره که مردم به سینما نیاز دارند، بارها مطرح شده است. با این وجود ضعیفترین، نادیده گرفتهشدهترین و مهجورترین ضلع این مثلث مردم هستند. در واقع هیچکس توجه نمیکند که مردم چه میخواهند، کسی نیست که برای مردم اعاده حق کند یا حتی به این موضوع فکر کند که مردم در سینما به دنبال چه چیزی هستند؟ آیا مردم خودشان را در سینمای ایران میبینند؟ قطعا اینطور نیست. به همین دلیل اتفاقا به جای اینکه مردم به سینما نیاز داشته باشند، سینما به مردم نیاز دارد.
این منتقد سینما ادامه داد: من فکر میکنم بعد از 8 سال دولت آقای روحانی، دولت آینده باید به یک سوال اساسی پاسخ بدهد و آن سوال محور سیاستهای سینمایی آینده باشد؛ اینکه چرا مردم فیلم میبینند، اما به سینما نمیآیند؟ بر اساس آماری که سازمان سینمایی در سالهای مختلف ارائه داده است حتی در اوج شکوفایی دهه 90 سینمای ما نهایتا و در بهترین حالت رویابافانه 7 میلیون نفر مخاطب داشته است، کمتر از 10 درصد از جامعه ایران! این آمار به این معناست که مردم ما در این دهه احساس کردهاند به سینما نیاز ندارند. این 7 میلیون نفر هم مخاطبین ثابت سینما هستند. مخاطبینی که سینما آمده داخل سبد فرهنگی زندگیشان و هرفیلمی روی پرده بگذارید به سینما میروند.
من فکر میکنم سیاستهای آینده دولت ایران در عرصه فرهنگ و به خصوص در عرصه سینما باید توجه به این مسئله باشد که چطور کاری کنیم که 80 میلیون ایرانی در سال حداقل یکبار به سینمابروند؟ علاوه بر این باید هاضمهمان را بیشتر کنیم و به این موضوع فکر کنیم که چطور کشورهای منطقه یعنی خاورمیانه یا آسیای نزدیک یا اروپای نزدیک مشتاق دیدن فیلمهای ما باشند؟
علت روندی که از سالهای گذشته درباره مخاطبان سینما طی کردهایم و امروز ما را به این شرایط رسانده چیست؟ در واقع چرا مردم ما احساس نمیکنند که به سینما احتیاج دارند؟
پاسخ در این است که ببینیم در سه گانه دولت، مردم و سینما، دولت چطور بین مردم و سینما تنظیم گری میکند. دولت در این دهه به هیچ وجه به سینما به عنوان یک هنر فرهنگ فروش نگاه نکرده است. میگویم فرهنگ فروش. یعنی سینما باید بفروشد و جذاب باشد، اما باید فرهنگ بفروشد. با این وجود نگاه دولت به سینما تنها به عنوان عنصر رای آور بوده. یعنی ریاستهای محترم جمهور و همینطور مدیران سینمایی ما فکر میکردند که با سینما و با حمایت از فضای هنرمندان میتوانند رای بیاورند.
بارها شنیدهایم که اهالی سینما میگویند ما به این خاطر اینطور فیلم میسازیم که مردم میخواهند. من فکر میکنم این جمله بزرگترین دروغ تاریخی است که هر دولت و سینماگری میتواند به مردمش بگویند.همین نگاه باعث شد که تنها سیاست سینمایی موجود در دولت آقای روحانی تبدیل شود به نمک گیر کردن اهالی سینما. نمک گیرکردن هم انواع مختلفی دارد؛ گاهی تبدیل میشود به اهدای دکتری افتخاری و فوق لیسانس افتخاری، گاهی میشود بودجه دادن برای یک فیلم، گاهی جشنواره برگزار کردن و بعضی اوقات میشود قانونگذاری نکردن برای جلوگیری از ورود پول کثیف به سینما. نمکگیر کردنی که نه به نفع اهالی اصلی سینماست و نه به نفع مردم. تنها به نفع دولت محافظه کار است و پدرخواندههای سینمایی. در این فضا که سینماگران با سلایقهای دولتی فیلم میسازند و سلایق مستقل به سمت مردم، کمتر در سینمای ایران دیده میشوند، نباید انتظار نباید داشته باشیم که مردم به سمت سینما بیایند وخودشان را در سینما ببینند.
این سیاست پژوه سینمایی ادامه داد: بارها شنیدهایم که اهالی سینما میگویند ما به این خاطر اینطور فیلم میسازیم که مردم میخواهند. من فکر میکنم این جمله بزرگترین دروغ تاریخی است که هر دولت و سینماگری میتواند به مردمش بگویند. اتفاقا مخصوص ما هم نیست. دورهای در تاریخ سینمای آمریکا هم این جمله گفته میشد. سیدنی لومت کارگردان برجسته آمریکایی جایی در کتاب «فیلم ساختن» میگوید این جمله در دورههایی از سینمای آمریکا گفته میشد. در صورتی که این نتیجه مهندسی نگاه کردن به فضای فرهنگ است.
وقتی به تاریخ سینما نگاه میکنیم؛ در دهه 30 که رکود بزرگ اقتصادی آمریکا را داریم، دولت یکباره قیمت بلیط سینما را پایین میآورد و طرحهای حمایتی برای مردم میگذارد تا مردم بتوانند به سینما بیایند. از طرف دیگر شروع میکنند به خلق ژانرهای متفاوتی که بر اساس آنها بازهم مخاطب بیشتری را به سمت بیاورند. اصلا دلیل پدید آمدن ژانری مثل نوآر در سینمای آمریکا، آوردن مردم به سینماست. چرا؟ چون مردم فکر میکردند مافیاهای اقتصادی دارند پول آنها را میخورند، که چقدر شبیه وضع امروز ما هم هست، و مطابق این موضوع در سینما ژانر نوآر پدید میآید در آن یک کارآگاه سعی میکند مافیاها را پیدا و سرکوب کند.
این نکته خیلی مهمی است. یعنی اساسا سینما کاری میکند که حرف مردم دیده بشود و حالا به همین دلیل آنها به سالن سینما میآیند. نکته دیگر اینکه در آن دهه کمدیهای اسکروبال به وجود میآید. کمدیهایی از جنس اکشن کمدی که با ایجاد فضایی شاد و مفرح و نقد ثروتمندان، سرگرم میکنند و باعث میشود مردم خودشان را با حال و هوای کمدی تخلیه کنند. اینها فضاهایی است که به مردم کمک میکند.
این منتقد سینما در مقایسه سینمای امروز ایران و دهه 30 آمریکا از لحاظ وقوع بحران در جامعه گفت: سینمای ایران در دهه اخیر به شدت از جامعه ایران عقب افتاده است و به کشور کمکی نمیکند. سینمای ایران به توریست کمک نمیکند، به آموزش، عدالت محوری و اقتصاد ایران هم کمک نمیکند. سینما در این سالها و به خصوص در وضعیت کرونا وبال گردن اقتصاد ایران بوده است. این شرایط باعث میشود که ما این توجیهها را بشنویم که «مردم اینطور میخواهند، پس ما اینطور فیلم میسازیم».
سیدنی لومت میگوید که این جمله بزرگترین توهین و نتیجه نگاه مهندسی به فضای فرهنگ است. نگاه مهندسی میگوید: امروز هوا سرد است، مردم به لباس گرم نیاز دارند. به سرعت مشکل را حل میکند. در فرهنگ نباید مخاطب را با این شیوه بسنجیم. مؤلفههای مختلفی برای شناخت مخاطب در فضای فرهنگ وجود دارد و بسیار هم پیچیده است. ما در فضای فرهنگ مخاطب ثابت و پایداری نداریم، هرروز سلیقه مخاطب عوض میشود و ما نمیتوانیم بگوییم امروز لباس گرم میخواهد. شاید همین ساعت لباس گرم بخواهد، اما یک ساعت دیگر به چیز دیگری نیاز داشته باشد.
مهرگان ادامه داد: دولتها باید پویا باشند. بزرگترین نقدی که نسبت به دولت در ده سال اخیر در حوزه فرهنگ وجود دارد این است که هیچوقت به استقبال آینده نرفته است. برای مثال چرا دولت نباید سالها قبل به استقبال شرایطی میرفت که الان در بحران کرونا با آن روبروییم؟ ما Drive-in Cinema یا سینماهای روباز را همیشه همه جای دنیا داریم و دولتها به استقبال آنها رفتهاند. شاید تا پیش از این جمعیت آماری کمی به این سینماها میرفتند، ولی دولت همیشه آنها را حفظ کرده است. درباره پرورش VODها هم همین مسئله وجود دارد. ما برای قانون گذاری در حوزه VODها و محتوای فضای مجازی تا زمانی که در دامن ویروس منحوس کرونا نیفتادیم، عملا کاری نکردیم.
درباره سهگانهای که در نسبت سینما، مردم و دولت مطرح کردید سوالی به وجود میآید؛ در دهه اخیر ما شاهد موجی از فیلمهای کمدی مبتذل در سینما بودیم که نسبت به اقتصاد سینمای ایران هم خوب فروختند و دقیقا همین توجیه که به دلیل استقبال و خواست مردم ساخته میشوند، درباره این نوع فیلمها گفته میشود. آیا ظهور و گسترش این فیلمها مربوط به سیاستهای دولت است یا به دلیل جریان مالیای است که در انفعال دولت وارد سینما شده و عملا به سینمای ایران جهتدهی میکند؟
سرمایه محافظه کار است. هرکسی که سرمایهای دارد ذاتا محافظه کار میشود. پس طوری سرمایه گذاری میکند که پول از دست نرود. این یک طرف ماجراست و دولت طرف دیگر. دولت هم اگر محافظه کار باشد و به جای اینکه نقدپذیر باشد منتقدی کند، جمع این دو میشود یک فضای خنثی که تهیه کننده میگوید من با کمترین هزینه میخواهم بیشترین سود را به دست بیاوریم و نمیخواهم در درجه اول ممیزی بشود و در درجه دوم سرمایهام از دست برود؛ و میداند اگر در فیلم بحثهای سیاسی و اخلاقی و فلسفی کند فیلمش را توقیف میکنند. با این شرایط تنها موضوعی که اگر در فیلم باشد توقیف نمیشود ابتذال است. چون دولت میگوید در ابتذال کسی به من نقد وارد نمیکند. حتی فیلمهای طنزی داشتیم که با نگاه نقادانه دولت را زیر سوال میبردند و جلویشان گرفته شدهاست.
دولت در این دهه به هیچ وجه به سینما به عنوان یک هنر فرهنگ فروش نگاه نکرده است. میگویم فرهنگ فروش. یعنی سینما باید بفروشد و جذاب باشد، اما باید فرهنگ بفروشد. با این وجود نگاه دولت به سینما تنها به عنوان عنصر رای آور بوده.این منتقد فرهنگی ادامه داد: به نظر من اینجا هم دولت مقصر است. بر اساس آمار هزینه اجرایی دولتی یعنی هزینهای که دولت برای امورات خودش دارد، چیزی حدود 1300 میلیارد تومان است. بر اساس آمار چیزی حدود 1000 میلیارد این مبلغ به مجوزدهی تخصیص داده میشود. یعنی وزارت ارشاد با اینکه هیچ برنامهای برای آینده نزدیک و دور ندارد، خودش را به مجوزدهی مشغول کرده است. در واقع وزارت ارشاد را میتوانیم فقط به عنوان ارگانی که دائما تحت عنوان شوراهای مختلف مثل شورای پروانه نمایش و شورا مجوز ساخت، مجوز میدهد. متصور بشویم. چون فکر میکند اگر همین گلوگاه را بگیرد کافی است و درنهایت میخواهد با این اقدامات رأی بیاورد و کسی نقدش نکند. نتیجهاش میشود دقیقا همین ابتذالی که در سینما وجود دارد.
سجاد مهرگان درباره اقداماتی که دولت آینده باید انجام بدهد گفت: دولت آینده جدا از اینکه چه کسی در نهایت ریاست آن را بر عهده میگیرد. سه مورد را باید در حوزه فرهنگ، اقتصاد، آموزش و سلامت اصل و اساس قرار بدهد. به عنوان یک سیاست پژوه میتوانم بگویم که تقریبا مسائل حوزههای مختلف کشور ما یکسان هستند و تنها جنسشان با هم متفاوت است؛ بنابراین سه مسئله مهمی که دولت باید در دستور کارش قرار بدهد این موضوعات هستند: اول عدم مداخله در قیمت. به نظرم هیچ دولتی در آینده ایران نباید در قیمت مداخله کند و قیمت باید توسط بازار در تناسب بین کیفیت و مردم و بازار تعیین شود.
دومین نکته انحصار است. ما در فضای فرهنگ انحصارهای شدیدی داریم؛ در دل بازیگران، در دل طراحان صحنه، در دل فیلمبرداران، در دل فیلم نامه نویسان. فضای شوراها انحصار خلق میکند، ما وقتی تهیه کنندهای داریم که هم در شورای صنفی نمایش است هم در شورای پروانه ساخت، یعنی به او اجازه میدهیم هم به خودش مجوز بدهد و هم به مجوزش پروانه ساخت بدهد! در حال حاضر خیلی از اوقات لابی تهیه کنندهها هستند که تصمیم میگیرند یک فیلم چقدر بفروشد. برنامهریزی میکنند که فیلم طوری در سالنهای سینما توزیع شود که مقدار مشخصی بفروشد. یا طوری در VODها عرضه شود که این میزان بفروشد. این انحصار از کجا پدید میآید؟ از قدرتی که دولت تحت عنوان شوراهای پروانه ساخت و نمایش و انواع شوراها دارد به آنها میدهد.
نکته سومی هم که به غیر از مداخله قیمتی و انحصار وجود دارد تضارب منافع است. تضارب منافعی که در شوراهای سینمایی ایران وجود دارد در نهایت باعث میشود خیلی اوقات قانونی به تصویب نرسد چراکه به نفع گروهی از فضای سینمایی نیست و باعث میشود حتی به مجلس نفوذ داشته باشند و جلوی تصویب یک قانون را بگیرند.