تواضع چرا؟! پوپولیستتر از خود شما؟
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، خبرآنلاین در مطلبی به قلم «ر - ج» نوشت: تحقیقات جامعهشناختی موید این مطلب است که پیروزی انقلاب اسلامی ایران متاثر از تفکرات انقلابیگرانه چپ بوده است. این نظریه نافی تاثیرات ایدئولوژیک اسلامی بر روند نهضت مرحوم حضرت امام خمینی (ره) نیست، اما نمیتوان نقش و تاثیرات جنبشهای چپگرا را که از نهضت مشروطیت در ایران فعال بوده و در مقاطع مختلف تاریخی خودنمایی...
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، خبرآنلاین در مطلبی به قلم «ر - ج» نوشت: تحقیقات جامعهشناختی موید این مطلب است که پیروزی انقلاب اسلامی ایران متاثر از تفکرات انقلابیگرانه چپ بوده است. این نظریه نافی تاثیرات ایدئولوژیک اسلامی بر روند نهضت مرحوم حضرت امام خمینی (ره) نیست، اما نمیتوان نقش و تاثیرات جنبشهای چپگرا را که از نهضت مشروطیت در ایران فعال بوده و در مقاطع مختلف تاریخی خودنمایی کرده و پس از حوادث 28 مرداد 1332 دو رویداد جنبش ملیگرایی و قیام حضرت امام خمینی بستر مناسبی برای چپگرایان در ایران فراهم کرد را انکار کرد که در تاروپود اجتماعی نفوذ کرده و نهایتا همراه با پیروزی انقلاب اسلامی به تدریج افکار و عقاید چپگرایانه خود را به نام انقلابیگری بسط دادند.
حیات چپها در طول تاریخ بر مبنای اندیشه نقاد بود که جنبشی انقلابی و متراکم از احساس عقبماندگی و محرومیت تودهها ایجاد کرده و همواره مخالف ثبات و آرامش بوده و راه اصلاحگری را در روند براندازی و انقلاب دنبال میکنند و چندان اعتباری برای اصلاحات تدریجی و آرام قائل نیستند و با ایجاد یک فضای شدیدا تبلیغاتی و پوپولیستی سعی دارند محرومان و اقشار فرودست و متوسط را با خود همراه سازند.
اما تجربه تاریخی نشان داده است غالب این تلاشها منجر به قدرت یافتن جریان یا گروهی به شدت تمامیتخواه شده که با حذف انقلابیون اولیه، هیچگونه سازوکار دمکراتیک و مردمسالارانه را برنتابیده و با پناه بردن بر پیله ایدئولوژیهای گزینشی و سودجویانه حتی با تحریف مبانی و اصول اولیه انقلاب یا شعارهای آرمانی بنیادین سعی در تصاحب قدرت علیه ملت دارند.
هواداران و سمپاتهای جریان چپ به جای فعالیتهای اجرایی و تکنوکرات و عمل گرایانه بر فعالیت تبلیغاتی و تهییج افکار عمومی تمرکز دارند و مفاهیم ارزشمند مانند اندیشهورزی و خردمندی و مردمسالاری و کرامت انسانی را مسخ و وارونه کرده و به تدریج، انحرافی عمیقی در انقلاب یا قیام و نهضتهای مردمی ایجاد میکنند.
انقلاب اسلامی ایران نیز از این عارضه در امان نبوده و در مقاطع مختلف شاهد حضور و بروز چپگرایان با نمادهای انقلابیگری به ویژه اسلامیت نظام بودهایم که اوج این حضور را در دوره هشت ساله دولت آقای محمود احمدینژاد شاهدیم. در این دوره با وجود تبلیغات وسیع مردمسالارانه، نه تنها مشارکت قانونمند عمومی به افیون دولت چپگرا تبدیل شد بلکه غالب تصمیمات و سیاستهای دولت وقت به دلایل مختلف علیه سرمایهگذاری ساختاری و زیربنایی و منافع ملی و آرامش و آسایش مردم منتهی شد. سیاست ضد توسعهای چپگرایان سبب ایجاد اجماع جهانی علیه مردم ایران گردید که آثار مخرب این انزوای بینالمللی به ویژه در عرصه اقتصادی موجبات عدم توسعه متوازن و متعادل را در ایران ایجاد نمود و حتی به شکلگیری و گسترش منافذ ضدامنیتی در ایران منجر شد.
پس از آن دوران، در دولت سیزدهم نیز شاهد بروز و فعالیت مجدد اندیشه و گفتمانهای چپگرایانه در پوشش عناوین دولت مردمی و محرومین با حضور نمادهای مذهبی و آیینی هستیم.
شعارگرایی پوپولیستی و عوامگرایانه به شدت بر اقدامات اجرایی عملگرایانه در این دولت برتری دارد. در دولت چپگرای سیزدهم ایدئولوژی وارونه و تحریف شدهای که سنخیتی با هیچ یک از عناصر مهم و حیاتی انقلاب اسلامی یعنی نه شرقی، نه غربی، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی ندارد به عنوان مبانی و اصول اولیه انقلاب تبلیغ شده و عملا براندازی محتوایی و مفهومی انقلاب اسلامی از درون و مسخ جمهوری اسلامی در حال وقوع است».
یادآور میشود نویسنده این مطلب مخدوش، رئیس مرکز اطلاعرسانی و امور بینالملل وزارت کشور در دولت روحانی بوده و در عین حال، در دولت احمدینژاد هم معاونت خبر خبرگزاری ایرنا را بر عهده داشته است. او توضیح نمیدهد که اگر دولت احمدینژاد را پوپولیست و چپگرا و برانداز و... میدانسته، چگونه از قِبَل آن ارتزاق میکرده است؟!
نکته بعدی این است که تقسیمبندی چپ و راست ذاتا تقسیمبندی غربی، ماتریالیستی و مبتنی بر دوگانه لیبرالیسم و کمونیسم است و هیچ نسبتی با فرهنگ اسلامی ندارد. عجیب این که بسیاری از عناصر مصر به قالب کردن این تقسیمبندی در فضای سیاسی کشور (طیف موسوم به چپ در سازمان مجاهدین انقلاب و نشریه عصر ما و حزب مشارکت و دفتر تحکیم)، بعدها در خدمت همان طیف سیاسی درآمدند که آنها را راست و سرمایه سالار و زراندوز غربگرا و بیاعتنا به عدالت میخوانده و مذمت میکردند! به بیان دیگر هم دولت خاتمی و هم دولت روحانی ملغمهای از عناصر مدعی چپ روی و راستگرایی بود. به مرور زمان، تمجید از غرب، کنار گذاشتن شعار عدالتخواهی، ترویج سیاستهای اقتصادی تبعیضگرایانه و تحمیل شکاف طبقاتی به جامعه، تبدیل به گفتمان غالب ائتلاف مذکور شد. دست بر قضا، برخی عناصر گروهکی سابقا چپ یا راستگرای التقاطی که هیچ نسبتی با انقلاب و اسلام هم نداشتند، نفوذ کرده و به فربه سازی جریان معارض با انقلاب پرداختند.
در موضوع عوامفریبی هم بیتردید نمیتوان پوپولیستتر از دولتهای غربگرایی مثل دولت خاتمی و روحانی را سراغ گرفت، به ویژه دولت روحانی که ضد کارشناسیترین رویکردها را در حوزههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و دیپلماتیک داشت.
منبع: کیهان