«توافق» یا «تسلیم» مساله این است!

شرایط کنونی پیرامون برنامههای هستهای و موشکی ایران و رویکرد ایالات متحده، بیشتر شبیه به مطالبهگری است تا یک مذاکره واقعی با هدف رسیدن به یک مصالحه دو سر برد. از دیدگاه آمریکا، به ویژه پس از خروج یکجانبه از برجام و اعمال سیاست "فشار حداکثری" توسط دولت ترامپ، هدف اصلی نه صرفاً بازگشت به توافق قبلی، بلکه دستیابی به یک توافق کاملتر و قویتراست که محدودیتهای هستهای دائمی و گستردهتر، و گنجاندن برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران را در بر بگیرد. خواستههای کلیدی آمریکا شامل صفر شدن غنیسازی اورانیوم یا کاهش آن در حد ناچیز، برچیدن زیرساختهای غنیسازی با غلظت بالا و همچنین محدودسازی توان موشکی ایران مانند کاهش برد موشکها به زیر 500 کیلومتراست. این خواستهها، که در برخی مواقع با لحنی تهدیدآمیز و با اشاره به گزینههای نظامی یا ادامه تحریمها مطرح شده، بیش از آنکه چارچوب یک گفتوگوی برابر را تداعی کند، یادآور پیششرطهای سنگین برای توقف فشارها و تحریمها است. در این فضا، هرگونه "مذاکره" از سوی آمریکا، در حقیقت فرآیندی برای متقاعد کردن ایران به پذیرش این مطالبات یکطرفه و حداکثری به نظر میرسد. در مقابل، ایران نیز مذاکره را در چارچوب تأمین منافع ملی و امنیت دفاعی خود تعریف میکند. تهران بارها به صراحت اعلام کرده که برنامه موشکی خود را یک مسئله دفاعی و غیرقابل مذاکره میداند و آن را به دلیل نبود نیروی هوایی روزآمد و نیاز به بازدارندگی در برابر تهدیدات منطقهای، ضروری میپندارد. همچنین در مورد مسئله هستهای، ایران به دنبال رفع کامل و تضمینشده تحریمها و به رسمیت شناخته شدن حق خود برای غنیسازی است. بنابراین، آنچه آمریکا آن را "مذاکره" میخواند و ایران به آن واکنش نشان میدهد، در واقع برخورد دو منطق کاملاً متفاوت است؛ منطق آمریکا که به دنبال خلع سلاح کامل در حوزههای حساس هستهای و دفاعی ایران است که برخی آن را به مدل لیبی تشبیه میکنند و منطق ایران که هرگونه توافق را به لغو تحریمها و حفظ توان بازدارندگی مشروط میسازد. بطور کلی رویکرد ایالات متحده در قبال برنامههای هستهای و موشکی ایران، نه یک تلاش برای مذاکره بر اساس احترام متقابل و سازش دوجانبه، بلکه یک عملیات تمامعیار برای تحمیل خواستههای یکطرفه است. آمریکا با اصرار بر محدودیتهای دائمی هستهای و گنجاندن برنامه موشکی ایران، عملاً یک پیششرط تسلیم را روی میز گذاشته است. سیاست فشار حداکثری یک ابزار مذاکراتی نیست؛ بلکه یک سلاح اقتصادی برای فلج کردن و مجبور ساختن ایران به پذیرش شروطی از پیش تعیین شده است. آنچه در ظاهر "دیپلماسی" نامیده میشود، در واقع تهدید پوشیده در لفافه کلمات است. از منظر دیپلماسی، "مذاکره" مستلزم سازش دوجانبه و داد و ستد امتیازات است، اما در شرایط فعلی، فضای غالب، اصرار یک طرف بر تغییر رفتار اساسی طرف مقابل بدون ارائه تضمینهای کافی است؛ لذا نمیتوان به آسانی نام این روند را "مذاکره" به معنای واقعی آن گذاشت.