تیم قزاقستان را بردیم و در صحن حرم امام حسین (ع) سینهخیز رفتیم
علی اصغر مدیر روستا از مهاجمان نام آشنای سالهای دور تیم ملی است که با وجود پیشنهادهای زیاد، هیچگاه پیراهن قرمز و آبیهای پایتخت را به تن نکرد اما بعد از گذشت چند دهه، میگوید آن موقع به فکر آینده نبود و اگر به استقلال و پرسپولیس میرفت، شرایطش بهتر بود.
به گزارش ایسنا، علی اصغر مدیر روستا یکی از مهاجمان نام آشنا و شناخته شده فوتبال ملی ایران است که در تمام دوران فعالیت خود در تیم هایی مانند پاس و پیکان بازی کرد و با وجود پیشنهادیی که از استقلال و پرسپولیس دریافت کرده بود، هیچ گاه پیراهن یکی از این دو تیم مشهور پایتخت را به تن نکرد؛ اتفاقی سال ها بعد از اتمام دوران بازیگری او، به نوعی تبدیل به یک سوال مهم در مواجهه با این پیشکسوت فوتبال شده است.
به بهانه فرا رسیدن سال جدید، گفت و گویی با این بازیکن سابق تیم ملی داشتیم که در ادامه می خوانید:
خاطرهای از دوران بازیگری خود مربوط به ایام نوروز دارید؟
به یاد دارم که گاهی در ایام نوروز تمرینات خودمان را برگزار میکردیم. حتی به یاد دارم که در اردوهای ملی هم بودیم و بازی انجام دادیم اما به خوبی نمیتوانم به یاد بیاورم.
در دوران حضور خود در تیم ملی با چه مربیانی کار کردید؟
مهدی مناجاتی، علی پروین، استانکو و محمد مایلی کهن کسانی بدوند که افتخار کار کردن با آنها را داشتم.
شما با علی پروین هم کار کرده بودید؟
سه، چهار سال سرمربی تیم ملی بود و من در آن مقطع در تیم ملی بازی میکردم.
شما در مقطعی به تیم ملی دعوت میشدید که ایران مهاجمان نام آشنا و پرافتخاری داشت.
فرشاد پیوس، صمد مرفاوی، کریم باوی، ناصر محمدخانی و... هرکدام به تنهایی ستونهای تیم ملی بودند. جمشید شاهمحمدی و علی دایی هم نفراتی بودند که در دوران حضورم در تیم ملی با آنها همبازی بودم.
سوالی که همواره مطرح میشود این است که چرا به استقلال و پرسپولیس نرفتید؟ چه اتفاقی افتاد؟
از سال 67 تا 80 به طور مرتب از این دو تیم پیشنهاد داشتم اما قسمت نمیشد. گاهی پاس اجازه نمیداد و گاهی هم خودم خیلی مایل نبودم.
قبول دارید که حضور در استقلال و پرسپولیس روی شهرت هر بازیکنی تاثیر دارد و میتواند حال و آینده او را زیر و رو کند؟
حضور در این دو تیم روی موفقیت هر کسی تاثیر داشت اما افق دیدمان پایین بود. آن موقع افراد باتجربهای نبودند که در این زمینه کمک کنند. ما مدیر برنامه نداشتیم. زیاد این مسائل مطرح نبود. من در پاس، ملیپوش بودم و شرایط را طوری نمیدیدم که بخواهم به این دو تیم بروم. در همان مقطع خیلی از بازیکنان تا قبل از حضور در استقلال و پرسپولیس نتوانسته بودند در تیم ملی بازی کنند اما من در تیم ملی بودم، درآمد خوبی داشتم و فکر میکردم نیازی به این کار نیست.
دوست داشتید به این دو تیم بروید؟
خودم دوست داشتم بروم اما جدیت لازم را نداشتم. یکی، دو سال خیلی جدی پیگیر بودم اما باز هم نشد. موقعی که میدیدم شرایطم خوب است، میگفتم چه کاری است. افق دیدم بلند نبود که آینده را ببینم.
در حال حاضر اقبال عمومی با پیشکسوتانی است که در این دو تیم بازی کرده اند و حتی راحتتر میتوانند پست و سمت به دست بیاورند.
درست است. ما آن موقع به آینده فکر نمیکردم. علت هم این بود که ملیپوش بودم و جدیتی برای جدایی از پاس نداشتم. این توفیق از جانب خداوند بود که در پاس باشیم.
در خارج از کشور هم بازی کردید؟
یک سال در القادسیه کویت و دو سال در الاهلی فجریه امارات بازی کردم. توانستیم بعد از 24 سال با الاهلی فجریه به لیگ برتر این کشور صعود کنیم.
الاهلی فجریه در حال حاضر هم فعالیت دارد؟
بله! در لیگ دسته دوم امارات است. دو سال قبل مارادونا را به عنوان سرمربی آورده بودند. یک تیم پرطرفدار در امارات است که با کمک همبازیهای خودم این تیم را به سطح اول فوتبال امارات آوردیم.
در اواخر فوتبالتان به امارات رفتید؟
بعد از آن هم سه، چهار سال بازی کردم.
چه شد که به ایران بازگشتید؟
دوست نداشتم در این کشور بمانم و ایران را ترجیح میدادم.
در دوران فوتبال خودتان با کدام بازیکنان بیشتر رفیق و صمیمی بودید؟
از زمان حضور در پارس یک گروه بودیم که ارتباطمان خیلی نزدیک بود. حمید استیلی، محمد خاکپور، یوسفی، رضاییمنش، بهزاد غلامپور و گروسی جزو کسانی بودند که با هم صمیمی بودیم و هنوز هم ارتباط داریم. به علاوه این نفرات با احمدرضا عابدزاده، علی دایی و جمشید شاه محمدی هم ارتباط دارم.
تعدادی از همان نفرات به پرسپولیس رفتند.
بله! استیلی، خاکپور و رضایی منش برای پرسپولیس بازی کردند.
خاطراتی از دوران بازیگری خود با این بازیکنان دارید؟
خاطره که دارم اما قابل انتشار نیست (میخندد). چیزهایی که در یادم مانده قابل توضیح نیست. یک خاطره معنوی دارم که مربوط به حضورم در تیم بهمن است. سال 73 با تیم بهمن در مسابقات جام باشگاههای آسیا حضور داشتیم و باید با تیم وستوک قزاقستان بازی میکردیم. برنده این مسابقه به عراق میرفت و با نماینده این کشور بازی میکرد. ما وستوک را در تهران یک بر هیچ بردیم اما بازی برگشت در شرایطی برگزار میشد که هوا برفی و زمین کاملا یخ زده بود. من تا آن موقع به زیارت حرم امام حسین (ع) نرفته بودم. شب قبل از مسابقه خواب دیدم که در کربلا هستم و در صحن حرم ایشان سینه خیز میروم. حمید استیلی هماتاقی من بود و به او گفتم "حمید خیالت راحت باشد ما این بازی را میبریم." استیلی هم گفت "بابا زمین یخ زده. چطور میتوانیم؟" بازی شروع شد و ما تا دقیقه 70 با دو گل از وستوک عقب افتادیم. وقتی گل دوم را خوردیم، استیلی به من گفت "خوابت چه شد پس؟" بعد از آن بازی را ادامه دادیم و من یک گل زدم و یک پاس گل هم دادم که بازی 2 بر 2 شد و ما به عنوان اولین کاروان ایرانی بعد از هشت سال جنگ، راهی عراق و عتبات عالیات شدیم. این توفیق شامل حال ما شده بود و بعد از جنگ و این همه خون دادن، قرعه به نام ما افتاد. ما هم وقتی به صحن حرم امام حسین رسیدیم، خوابی را که دیده بودم، انجام دادیم و همگی سینه خیز وارد بارگاه ایشان شدیم.
بعد از گلی که زدید، حمید استیلی چیزی نگفت؟
بعد از گل من، هر کسی به یک سمتی میدوید و یا حسین یا حسین میگفت. روزی که رفتیم عراق، تمام زیارتگاهها مثل نجف، کربلا، سامرا و کاظمین را زیارت کردیم. به ما میگفتند مگر شما بازی ندارید؟ گفتیم بازی مال شما. البته بازی رفت را در تهران یک هیچ باختیم و در آن جا یک هیچ بردیم تا اینکه در وقت اضافه شکست خوردیم.
خاطراتی از دوران حضور در تیم ملی دارید؟
یک از بازیهای بهیادماندنی، دیدار ایران و الجزایر در سال 70 و در مسابقات بین قاره ای بود. بازی برگشت در تهران بود و 110 هزار تماشاگر به ورزشگاه آزادی آمده بودند. روی دیوارهای ورزشگاه هم تماشاگر نشسته بود. تیم ملی عالی بازی کرد. همه عالی بودند. در آن بازی مجید نامجومطلق یک پله بالاتر از همه بود و حتی از پاری سن ژرمن به او دعوت نامه دادند. البته آن موقع ارتباطهای لازم نبود و کسی راه و رسم لژیونر شدن را بلد نبود. مجید هم هفته بعد در بازی استقلال و پاس از ناحیه مچ مصدوم شد.
چرا مثل گذشته مردم حس و حال این بازیها را ندارند و تماشاگران کمی به ورزشگاه میآید؟
مردم دیگر حس و حال لازم را ندارند. آن موقع بازیکنها در قید بحث مالی نبودند و با مردم بودند. ارتباطها خیلی نزدیک و خوب بود. مردم بیشتر هوای تیم ملی را داشتند.
وقتی مردم شما را میبینند چه میگویند؟
در یکی از بازیهای تیم ملی در چین، توپ را با سینه مهار کردم و شوت زدم که وارد دروازه چین شد و این گل در خاطره مردم مانده است. هر جا میبینند میگویند آن گل را فراموش نمیکنیم.
مدیرروستا اصالتا اهل کدام منطقه است؟
اصلیتمان کرجی است اما متولد تهران هستم. من در منطقهای به اسم کمال شهر بزرگ شدم اما در جوادیه تهران به دنیا آمده بودم. تا پنج سالگی هم در همین منطقه بودیم. از دوران بچگی خودم بازیهای مقدماتی جام جهانی 78 آرژانتین را به یاد دارم. فوتبالیستهایی مانند غفور جهانی، حسن روشن، ناصر حجازی، ابراهیم قاسم پور، حسین فرکی و حسین کازرانی به خوبی در خاطرم هستند. آن موقع 9 سالم بود.
کدام بازی بیش از همه در ذهن شما مانده است؟
بازی ایران و کرهجنوبی که با تساوی 2 بر 2 تمام شد و حسن روشن هم یکی از گلها را زد. یادم است وقتی غفور جهانی گل زد، گزارشگر میگفت "غفور جهانی، بازیکن جهانی" (میخندد).
کدام فوتبالیست الگوی شما بود؟
به عنوان پیشکسوت حسن روشن را که از بچگی هم می پسندیدم اما وقتی انقلاب شد و روشن به دوبی رفت، بازی غفور جهانی و حسین فرکی و بعد از آن هم حمید علیدوستی را دوست داشتم.
حمید علیدوستی هم از بازیکنانی است که به استقلال و پرسپولیس نرفت.
حمید خان که اصلا بازیکن شش دانگ بود. من به تاسی از او از پاس به این دو تیم نرفتم. از او الگوبرداری کرده بودم. خودش هم میداند. در یک فیلم مستند که به خاطر او تهیه شده، به او این مساله را گفتهام.
انتهای پیام