حال ایران و مردم شریفش با کدام یک از این شش مرد بهتر میشود؟
همه این شش نفری که از سوی شورای نگهبان احراز صلاحیت شده اند، محاسنی دارند و نقایص و معایبی. باید دید در چه وضعیتی هستیم و در این شرایط کدام یک از آنها برای کشور می توانند مفیدتر باشند.
به گزارش مشرق، محمد صرفی روزنامه نگار طی یادداشتی نوشت: جبهه انقلاب در بعد تشکیلاتی و سیاسی آن، با نقایص و کاستی های بزرگ و قابل توجهی روبروست. این نقایص و ضعف ها در انتخابات جاری تا حد زیادی خود را نمایان کرده و صدالبته تاسف بیشتر آنجاست که عمده این ضعف ها در بزنگاه های پیشین انتخاباتی - به عنوان آزمون جدی و عملی یک تشکیلات و تفکر سیاسی - خود را عیان کرده بود و گذشت زمان نه تنها باعث رفع و کاهش آنها نشد بلکه در مواردی بر عمق و شدت آن نیز افزوده است. پرداختن به این نقایص و ضعف ها بسیار مهم و البته مجالی مفصل و دیگر می طلبد. اما یک نکته مهم که به کار امروز نیز می آید آن است که بدانیم صحنه انتخابات، جنگ احزاب و صف کشیدن تمام کفر در برابر تمام ایمان نیست!
قبل از هر چیز اصل مشارکت حداکثری را مقدم و مهم تر از هر چیز دیگری می دانم. مشارکت بالا صرفا بر پرستیژ کشور و مشروعیت جمهوری اسلامی و این گزاره های ذهنی موثر نیست بلکه نتایج بسیار ملموس و عینی نیز به دنبال دارد. مشارکت بالا و حداکثری اثر مستقیم و قابل توجهی در حل مشکلات کشور از جمله چالش های اقتصادی نیز دارد. وبالعکس، مشارکت پایین بر شدت و پیچیدگی چالش ها نیز خواهد افزود.
همه این شش نفری که از سوی شورای نگهبان احراز صلاحیت شده اند، محاسنی دارند و نقایص و معایبی. باید دید در چه وضعیتی هستیم و در این شرایط کدام یک از آنها برای کشور می توانند مفیدتر باشند.
معتقدم کسی را باید انتخاب کرد که بتواند گره ای از کار مردم بگشاید، عدد و رقم بفهمد (عدد و ما ادراک العدد!)، ذهن مهندسی در مدیریت اجرایی داشته باشد، در میدان باشد و مشکلات را از نزدیک ببیند و لمس کند، خستگی نشناسد، توانایی تعامل سازنده با سایر ارکان حکومت را داشته باشد، در عین دنبال کردن آرمان ها با واقعیت های پیچیده کشور و جامعه بیگانه نباشد، دوقطبی های کاذب و گسل های دشمن پسند را فعال نسازد، قدرت تشخیص مسائل اصلی و فرعی را داشته باشد، به جای نظریه پردازی و گفتمان بازی طوری عمل کند که شعله امید را در دل جامعه و بخصوص نسل جوان برافروزد، سیاست را روش و ابزار بداند نه هدف، با هدف اجماع و انسجام ملی و سیاسی بتواند حتی با منتقدان و مخالفان داخلی خود سطحی منطقی از ارتباط و تعامل را برقرار سازد، در فرهنگ بجای حرف و حرف و حرف، محصولات جذاب و فاخر برای سبد فرهنگی مردم - با سلایق مختلف و گروه های سنی متفاوت - تدارک ببیند یا زمینه تولید را فراهم سازد، دغدغه عدالت پایدار و سیستماتیک داشته باشد، در سیاست خارجی تعادلی معقول برقرار سازد و استقلال کشور و تامین حداکثری منافع ملی سرلوحه دیپلماسی دولتش باشد، از ظرفیت بزرگ ایرانیان خارج از کشور غافل نباشد (نه نمایشی و در حد جنجال بر سر آوردن فلان خواننده و نوازنده!)، به کار کارشناسی به معنای واقعی کلمه ایمان داشته باشد (ولو نتیجه دلخواه و مطلوبش نباشد)، مناصب دولتی و به خصوص شبه دولتی را براساس شایستگی به افراد بسپارد و... این لیست را می توان بیش از اینها ادامه داد اما گمانم کافی است و به این ویژگی ختم می کنم که رئیس جمهور به لحاظ شخصیتی و روانشناسی ظرفیت و قابلیت تکیه بر صندلی اجرایی شماره یک کشوری به بزرگی ایران و جمعیت 80 میلیونی و متنوع و متکثر آن را داشته باشد. (به راستی جای روانشناسی سیاسی - بعنوان یک مسئله مهم و کلیدی - در سپهر سیاسی ما و بخصوص عرصه مهمی همچون انتخابات ریاست جمهوری کجاست و کی قرار است به اهمیت و لزوم آن پی ببریم؟)
فرستادن آقای پزشکیان به پاستور حتما محاسنی هم دارد اما در شرایطی که مسئله اول و اصلی کشور و مردم اقتصاد است و ایده اصلی و مرکزی وی امید به تعامل با غرب برای حل مشکلات است، گره ای از کار گشوده نخواهد شد چرا که این راه را آزموده ایم و نتیجه آن را هم دیده ایم. آزمودن دوباره این راه، نتیجه ای جز افزایش فشار و مشکلات اقتصادی نخواهد داشت.
در میان پنج نامزد دیگر، هر یک بخشی از ویژگی های فوق را کم و بیش دارند اما شناخت من از آنها و کارنامه و عملکرد پیشین آنها می گوید قالیباف نسبت به بقیه ارجحیت دارد و برای رفع چالش های کشور مفیدتر و کارآمدتر از سایرین است و حال مردم در دوره ریاست جمهوری او بهتر خواهد شد. وعده همه ما با هر انتخاب و سلیقه ای جمعه پای صندوق های رای؛ به امید و برای ایران سرافراز.