دوشنبه 2 مهر 1403

حجت‌الاسلام کلانتری: حاکمیت مشروع سیاسی در اسلام بر مبنای دین خدا به سامان می‌رسد

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
حجت‌الاسلام کلانتری: حاکمیت مشروع سیاسی در اسلام بر مبنای دین خدا به سامان می‌رسد

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، امروز پنجشنبه (1 تیر 1402) چهل و یکمین جلسه از سلسله مباحث باموضوع «ولایت فقیه» با تدریس حجت الاسلام والمسلمین ابراهیم کلانتری رییس انجمن علمی انقلاب و تولیت حرم مطهر حضرت احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ علیه السلام، در سالن شهید آیت الله دستغیب آستان مقدس برگزار شد. حجت‌الاسلام کلانتری در این جلسه، اظهار کرد: به منظور تبیین بیشتر دلیل ششم قرآنی بر موضوع ولایت فقیه در عصر غیبت، یعنی «وجوب کفر به طاغوت»، لازم است در این جلسه توضیحات بیشتری ارائه شود.

وی در ادامه به بیان چهارنکته برای روشن تر شدن دلیل قرآنی «وجوب کفر به طاغوت» پرداخت و گفت: نخستین نکته حائز اهمیت که باید به آن توجه داشت، این است که بر اساس آیات قرآن کریم، «الله» و «طاغوت» دو قطب متضادی هستند که از جهات مختلف در نقطه مقابل هم قرار دارند. الله نور است، اما طاغوت ظلمت؛ الله هدایت است، اما طاغوت ضلالت؛ الله کمال است، اما طاغوت نقص. به همین سبب یک انسان نمیتواند به طور همزمان هم خود را در ذیل وجودی «الله» تعریف کند و هم در ذیل وجودی «طاغوت»، یعنی هم مؤمن به الله باشد و هم مؤمن به طاغوت، هم خدا را بندگی کند و هم طاغوت را، هم از خدا فرمان ببرد و هم از طاغوت، هم تحت ولایت الله باشد و هم تحت ولایت طاغوت، هم حکومت الله را بپذیرد و هم حکومت طاغوت را. رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی در ادامه به آیاتی از کلام الله مجید در این باب اشاره کرد و گفت: خداوند متعال در آیه 257 سوره مبارکه بقره می فرمایند: «اللَهُ وَلِیُ الَذینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُلُماتِ اِلَی النُورِ وَ الَذینَ کَفَرُوا أَولِیاؤُهُمُ الطَاغُوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُورِ اِلَی الظُلُماتِ أُولئِکَ أَصحابُ النَارِ هُم فیها خالِدُونَ». خدا یاور مؤمنان است. ایشان را از تاریکی ها به روشنی می‌برد. ولی آنان که کافر شده‌اند طاغوت یاور آنهاست، که آنها را از روشنی به تاریکیها می‌کشد. اینان جهنمیانند و همواره در آن خواهند بود. همچنین در سوره بقره، آیه 256 می خوانیم «... فَمَن یَکفُر بِالطَاغُوتِ وَیُؤمِن بِاللَهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَهِ الوُثقَی لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَهُ سَمِیع عَلِیم». یعنی پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد و به خدای ایمان آورد، به چنان رشته استواری چنگ زده که گسستنش نباشد. خدا شنوا و داناست. وی در ادامه، پیرامون همین موضوع به آیه های 51 و 52 سوره نساء اشاره کرد و گفت: خداوند در این آیات شریفه می فرماید: «أَلَم تَرَ اِلَی الَذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الکِتَابِ یُؤمِنُونَ بِالجِبتِ وَالطَاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَذِینَ کَفَرُوا هَؤُلاء أَهدَی مِنَ الَذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا» آیا کسانی را که نصیبی از کتاب داده شده‌اند ندیده‌ای که به جبت و طاغوت ایمان می‌آورند و در باره کافران می‌گویند که راه اینان از راه مؤمنان به هدایت نزدیک‌تر است؟ «أُولَئِکَ لَذِینَ لَعَنَهُمُ للَهُ وَمَن یَلعَنِ للَهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِیرًا». اینانند که خدا لعنتشان کرده، و هر که را خدا لعنت کند هرگز برای او یاوری نخواهی یافت. به همین موضوع در، آیه 76 این سوره نیز اشاره شده است «أَلَذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطاغُوتِ...» ، آنان که ایمان آورده‌اند، در راه خدا می‌جنگند، و آنان که کافر شده‌اند در راه شیطان. این استاد حوزه و دانشگاه در توضیح «واژه «طاغوت» گفت: این واژه هشت بار در قرآن به کار رفته است. برخی از مفسرین آن را صیغه مبالغه و برخی مصدری می دانند که به معنی وصفی و صیغه مبالغه به کار رفته است. این لغت از ماده طغیان به معنی تعدی و تجاوز از حد و مرز است و به آنچه موجب تجاوز از حد میشود مثل بتها نیز گفته میشود. به همین جهت شیطان، بت، حاکم جبار و متکبر و هر معبودی غیر از خدا و هر مسیری که به غیر حق منتهی شود، طاغوت نامیده می‌شود».

تولیت حرم مطهر در ادامه به بیان دومین نکته در راستای تبیین بیشتر ششمین دلیل قرآنی پرداخت و گفت: نکته بعدی که باید به آن توجه داشت این است که شناخت دقیق «الله» و «طاغوت» و توجه مستمر به وجود دوگانگی و تضاد بین آن دو در سیر و حرکت تکاملی انسان، از چنان اهمیتی برخوردار است که از نگاه قرآن، عموم پیامبران الهی در بستر تاریخ بدین منظور مبعوث شدهاند که مردمان را متوجه این دوگانگی بکنند: «وَ لَقَد بَعَثنا فِی کُلِ أُمَه رَسُولاً أَنِ اعبُدُوا اللَهَ وَ اجتَنِبُوا الطَاغُوتَ» یعنی به میان هر ملتی پیامبری مبعوث کردیم، که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری جویید.(سوره نحل، آیه 36)

وی خاطرنشان کرد: اگر پیامبران الهی، آدمیان را به ایمان و اخلاق حسنه فرا خوانده و از کفر و سیئات پرهیز دادهاند؛ اگر انسانها را به نیکی دعوت و از بدی‌ها پرهیز داده‌اند؛ اگر به عدل فرا خوانده و از ظلم پرهیز دادهاند؛ اگر به پرستش خدای واحد دعوت و از پرستش بتها نهی کردهاند؛ اگر به توحید دعوت و از شرک پرهیز دادهاند؛ اگر بر سپردن امانات به اهلش تأکید و از خائنان دورباش دادهاند و...، همه این دعوت - ها و پرهیزدادنها ریشه در دو جمله «اُعبُدُوااللهَ» و «اِجتَنِبُواالطاغُوتَ» دارند.

تولیت حرم مطهر تصریح کرد: بدیهی است که بین ایمان و کفر، تضاد کامل وجود دارد، همانگونه که بین اخلاق حسنه و اخلاق سیئه، و یا بین نیکی و بدی، و یا بین عدل و ظلم، و یا بین پرستش خدا و پرستش بت - ها، و یا بین توحید و شرک و... تضاد و تنافی جدی وجود دارد.

وی گفت: همه همت و تلاش و کار اصلی پیامبران و رسولان حق و اولیاء الهی در بستر تاریخ، معرفی دقیق «الله» و «طاغوت» به آدمیان در گام اول، جهت دادن بینشها، گرایشها و کنشهای انسانها به سمت الله در گام دوم، و پرهیز دادن عموم مردمان از طاغوت به لحاظ بینشی و گرایشی و کنشی در گام سوم، بوده است.

تولیت حرم مطهر، پیرامون سومین نکته در راستای تبیین ششمین دلیل قرآنی نظریه «ولایت فقیه» گفت: انواع و اقسام روابطی که در زندگی فردی و اجتماعی آدمیان به سامان میرسند، در ذیل همین قطببندی قرآنی بین «الله» و «طاغوت» قابل شناسایی و طبقه بندی هستند. دقت در همه اصول اعتقادی و همچنین عموم احکام شرعی که اسلام ناب بر آنها تاکید میورزد و بر آنها استوار است بهروشنی این حقیقت را در اختیار میگذارد که هیچ اصلی از اصول دین و هیج فرعی از فروع شریعت وجود ندارد که بر پایه همین قطب بندی دقیق قرآنی مبتنی نشده باشد.

وی ادامه داد: اصولی همچون «توحید»، «نبوت»، «معاد»، «عدل» و «امامت»، همه بر مبنای «اُعبُدوا اللهَ» بنا شدهاند، زیرا همگی از «الله» سرچشمه گرفته و به «الله» منتهی میشوند و در هیچ کدام از آنها چیزی جز «الله» مورد توجه نمیباشد؛ چنانکه آنچه توسط شیطان و اعوان انسی و جنی شیطان در طول تاریخ در مقابل این اصول طرح و ترویج شدهاند همه در جهتی مقابل «الله» و به عبارت روشنتر در جهت بندگی غیر خدا و اطاعت از طاغوت قرار دارند.

این استاد حوزه و دانشگاه گفت: اطاعت از رسول از آن جهت در شریعت اسلام واجب شده است که اطاعت «الله» است: «مَن یُطِعِ الرَسُولَ فَقَد أَطَاعَ اللَهَ...» یعنی هر کس از پیامبر فرمان بَرد، در حقیقت، خدا را فرمان برده است (سوره نساء، آیه 80). ولایت بر قصاص که در شریعت اسلامی برای ولی مقتول قرار داده شده است از آن جهت ارزش دارد که این ولایت توسط «الله» که خود ولی مطلق بر همه هستی است تشریع شده است. همینگونه است انواع و اقسام ولایتهایی که در شریعت اسلامی مشروع شمرده شدهاند، همگی برخواسته از ولایتالله است؛ چنانکه انواع و اقسام ولایتهایی نیز که در شریعت اسلامی نامشروع و حرام شمرده شدهاند، از آن جهت حرام و نامشروع شمرده شدهاند که ریشه در ولایت طاغوت دارند.

تولیت حرم مطهر، پیرامون چهارمین نکته در راستای تبیین دلیل قرآنی «وجوب کفر به طاغوت» گفت: اکنون با تکیه بر مباحثی که گذشت میتوانیم به آیه محل استناد در موضوع ولایت فقیه، یعنی آیه 60 سوره مبارکه نساء باز گردیم: «أَ لَم تَرَ اِلَی الَذِینَ یَزعُمُونَ أَنَهُم آمَنُوا بِما أُنزِلَ اِلَیکَ وَ ما أُنزِلَ مِن قَبلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحاکَمُوا اِلَی الطَاغُوتِ وَ قَد أُمِرُوا أَن یَکفُرُوا بِهِ وَ یُرِیدُ الشَیطانُ أَن یُضِلَهُم ضَلالاً بَعِیداً». قرآن کریم در این آیه به صراحت از وجوب کفر به طاغوت سخن گفته است. کفر به معنای «انکار» است. کفر به طاغوت صِرفاً یک شعار و یک انکار لفظی نیست، بلکه هم انکار نظری و هم انکار قولی و هم انکار عملی را شامل میشود، یعنی انسان مؤمن اولاً: در نظر طاغوت را باطل میداند، ثانیاً: در قول طاغوت را باطل اعلام میکند، و ثالثاً: در عمل نیز از طاغوت تبری میجوید و هرگز تحت ولایت و حاکمیت طاغوت نمی‌رود.

وی خاطرنشان کرد: تردیدی نداریم که یکی از مصادیق اصلی «طاغوت»، حاکمیت جور و حاکم جور است. حاکمیت جور یعنی حاکمیتی که در شریعت اسلام تشریع نگردیده و احکام شریعت را مبنای حکمرانی قرار نداده است یعنی نقطه مقابل نظام امامت؛ و حاکم جور یعنی حاکمی که منصوب و مأذون از ناحیه خداوند نمیباشد. در اصطلاح فقهای شیعه، به کسی حاکم جائر می‌گویند که بدون اذن امام یا نایب او بر مردم حکمرانی کند.

حجت الاسلام والمسلمین کلانتری در ادامه به بیان روایاتی در توضیح بیشتر این نکته مهم پرداخت و گفت: امام صادق علیه السلام، خطاب به ابوبصیر می فرماید: «... یَا أَبَا مُحَمَد اِنَهُ لَوکَانَ لَکَ عَلَی رَجُل حَق فَدَعَوتَهُ اِلَی حُکَامِ أَهلِالعَدلِ فَأَبَی عَلَیکَ اِلَا أَن یُرَافِعَکَ اِلَی حُکَامِ أَهلِالجَورِ لِیَقضُوا لَهُ لَکَانَ مِمَن حَاکَمَ اِلَی الطَاغُوتِ وَ هُوَ قَولُ اللَهِ عَزَوَجَلَ أَ‌لَم تَرَ اِلَی الَذِینَ یَزعُمُونَ أَنَهُم آمَنُوا بِما أُنزِلَ اِلَیکَ وَ ما أُنزِلَ مِن قَبلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحاکَمُوا اِلَی الطَاغُوتِ». یعنی ای ابومحمد! اگر تو حقی به گردن انسانی داشته باشی و از آن شخص بخواهی تا آن امر را به نزد حاکمان عادل ببری، اما او امتناع نماید و آن امر را جهت قضاوت به حاکمان جور (ظالم) ارجاع دهد، قطعاً از کسانی است که داوری را به طاغوت سپرده است و آیه: أَلَم تَرَ اِلَی الَذِینَ یَزعمُونَ أَنَهُم آمَنُوا بِمَا أُنزِلَ اِلَیکَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوا اِلَی الطَاغُوتِ بیانگر همین مضمون است. وی ادامه داد: همچنین از مولای متقیان امام علی علیه السلام روایت است که فرمود: «کُلُ حَاکِم یَحکُمُ بِغَیرِ قَولِنَا أَهلَ البَیتِ فَهُوَ طَاغُوت وَ قَرَأَ «یُرِیدُونَ أَن یَتَحاکَمُوا اِلَی الطَاغُوتِ وَ قَد أُمِرُوا أَن یَکفُرُوا بِهِ...» هر حاکمی که غیر مطابق با گفتار ما اهل بیت، حکم کند، طاغوت است و سپس ایشان این آیه را تلاوت فرمود: یُرِیدُونَ أَن یَتَحاکَمُوا اِلَی الطَاغُوتِ وَ قَد أُمِرُوا أَن یَکفُرُوا بِهِ.

وی ادامه داد: همچنین امام صادق علیه السلام می فرماید: «... و قال: «والذینَ کَفَرُوا أَولِیَآؤُهُمُ الطَاغُوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُورِ اِلَی الظُلُمَاتِ»، اِنما عَنی بِهذا اَنَهُم کانُوا عَلی نور الاسلامِ، فَلَما تَوَلَوا کُلَ اِمام جائِر لیس من اللهِ عزَوَجَلَ خَرَجُوا بِوَلایَتِهِم اِیاهم من نورِ الاسلامِ الی ظُلماتِ الکُفُر، فَأوجَبَ اللهُ لَهُمُ النارَ مَعَ الکفارِ، ف «اُولئِکَ أصحابُ النارِ هُم فیها خالدون»، همچنین خداوند فرموده: «آنان که کافر شدند اولیائشان طاغوت است که آنان را از نور به تاریکی میبرد»(سوره بقره، آیه 57) مراد خداوند این است که آنان ابتدا در پرتو نور اسلام بودند اما چون از پیشوای ستمگری که از ناحیه خداوند منصوب نبود تبعیت کردند با همین کار از نور اسلام خارج و به ظلمات کفر درآمدند، در نتیجه خداوند آتش را بر آنان همانند کافران واجب کرد: پس «آنان اصحاب نار هستند و در آن می‌مانند».

رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی در ادامه به بیان نتیجه از چهارنکته ذکر شده پرداخت و گفت: وقتی حاکمیت جور که نقطه مقابل نظام امامت می باشد و همچنین حاکم جور یعنی حاکم غیر منصوب از ناحیه خداوند، مصداق طاغوت و فاقد مشروعیت شمرده میشوند، نتیجه این خواهد بود که در نگاه قرآن فقط نظام امامت و حاکم منصوب از ناحیه خداوند مشروعیت حکمرانی بر جامعه اسلامی خواهد داشت. همه سخن و ادعا در نظریه ولایت فقیه همین است و لاغیر. در نظریه ولایت فقیه همه سخن این است که حاکمیت مشروع سیاسی در اسلام، حاکمیتی است که بر مبنای دین خدا به سامان برسد. در چنین حاکمیتی، در عصر پیامبر اکرم (ص) آن حضرت حاکم مشروع الهی است، و در عصر حضور امامان معصوم (ع) آن حضرات حاکمان مشروع الهیاند و در عصر غیبت، فقیهان اعلم، اعدل و اتقی، حاکمان منصوب الهی هستند. هر حاکمیتی و حاکمی که چنین نباشد طاغوت و نامشروع خواهد بود.

این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه به سخنی از امام خمینی (قدس سره) که بیانگر همین دیدگاه هست اشاره کرد و گفت: رهبر فقید انقلاب اسلامی (قدس سره) می فرمایند: «اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است یا خدا است یا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیرمشروع است، وقتی غیرمشروع شد، طاغوت است. اطاعت او اطاعت طاغوت است، وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین می‌رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود».

پایان پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید انجمن علمی انقلاب اسلامی حجت‌الاسلام کلانتری انقلاب اسلامی این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است