خاتمی و اصلاحات در کوچه بن بست دموکراسی خواهی
به گزارش خبرگزاری دانشجو - مجتبی بیگلری «سید محمد خاتمی» رئیس جمهور پیشین ایران پس از مشارکت نکردن در انتخابات 11 اسفند 1402 در جمع مشاوران خود گفته است: «این بار تصمیم گرفتم که اگر نمیتوانم کاری برای مردم بکنم همراه و همنوا با خیل ناراضیانی باشم که در عمق وجودشان بر این باورند که اگر راه نجاتی باشد راه اصلاح امور است». چرا خاتمی رای نداد؟ اما آیا سید محمد خاتمی رای نداد تا همراه مردم...
به گزارش خبرگزاری دانشجو - مجتبی بیگلری «سید محمد خاتمی» رئیس جمهور پیشین ایران پس از مشارکت نکردن در انتخابات 11 اسفند 1402 در جمع مشاوران خود گفته است: «این بار تصمیم گرفتم که اگر نمیتوانم کاری برای مردم بکنم همراه و همنوا با خیل ناراضیانی باشم که در عمق وجودشان بر این باورند که اگر راه نجاتی باشد راه اصلاح امور است».
چرا خاتمی رای نداد؟
اما آیا سید محمد خاتمی رای نداد تا همراه مردم باشد؟ پاسخ به این سوال را میشود در چند ماه قبل و در پی انتصاب خانم «آذر منصوری» به عنوان رئیس جبهه اصلاحات جستجو کرد. جایی که سید محمد خاتمی در تقابل با بدنه سیاسی اصلاحطلبان و با کنار زدن «بهزاد نبوی»، چهره اصیل اصلاحطلبی، شخصیتی رادیکال را ترجیح داد و به زعم خود با پس زمینه شورشهای زن زندگی آزادی حاکمیت جمهوری اسلامی را رفتنی میدید. در این تصمیمِ رئیس دولت اصلاحات، لابی برخی دوستانش در داخل و خارج از کشور و گرفتاری وی در تله تصمیمگیریهای غلط در شرایط حساس هم تاثیر زیادی داشت. اما گذشت زمان نشان داد اصلاحطلبان، نه تنها رادیکالهای هم فکر خود را برنمیتابند بلکه به مخالفت صریح با این تفکر نیز برخواهند خواست. اختلافات در جریان اصلاحطلبی روز به روز با نزدیکی به انتخابات 11 اسفند ماه به اوج خود رسید. زمانی که سه حزبِ اصلاحطلبِ (ندای ایرانیان - اعتمادملی - کارگزاران سازندگی) در همراهی با حزب معتدلین (اعتدال و توسعه) و لیست صدای ملت به سرلیستی «علی مطهری» برخلاف تاکید جبهه اصلاحات و غلبه تصنعی حزب اتحادملت بر گُرده این جریان با میل قلبی در انتخابات شرکت کردند و این راه را راه بقای خود در جامعه سیاسی ایران و امید به توسعه و تغییر دانستند. از سوی دیگر بسیاری از اعضای حاضر در حزب اتحاد ملت و به خصوص اعضای شورای مرکزی این حزب با ثبت نام در انتخابات به اجبار و با فشار پدرخواندهها از این حزب جدا شده و یا با اعتراض شدید به ریاست زنانه این حزب برخورد کردند. همراه با کدام مردم بودید آقای خاتمی؟!
اگر خاتمی در سمت درست؛ یعنی مردم قرار گرفته و عدم شرکت خود در انتخابات را همراهی با مردم نامیده است، چرا توضیح نداده است که منظورش همراهی با کدام مردم است؟ چرا 41 درصد مردم واجد شرایط ایران را که رای دادهاند جزء مردم جمهوری اسلامی ایران نمیداند؟ این در شرایطی است که یک سیاستمدار هیچ وقت مردم خود را نادیده نمیگیرد. چرا که اساسا هیچ سیاست و سیاستمداری بدون مردم وجود ندارد. رئیس دولت اصلاحات فراموش کرده که با همین سازوکار به کرسی ریاست جمهوری ایران بزرگ رسید و هنوز هم از این سفره نان میخورد. اگر وی همراه مردم بود چرا (اغلب) جبهه اصلاحات و حزب اتحاد ملت که خاتمی را پدر معنوی خود میدانند فقط در تهران لیست ندادند و رسما انتخابات را تحریم کردند و برخی نامزدهای مورد حمایتشان در شهرستانها رای آوردند؟ چه فرقی بین مردم پایتخت نشین و شهرستانی وجود دارد؟ رادیکالها و تلاش برای اغفال پدرخوانده خود
رادیکالها حتی قبل از پیش ثبت نام نیز حرف عبور از صندوق و گزینه خیابان را مطرح میکردند و محمد خاتمی نیز به اجبار چشم خود را به دهان رادیکالها دوخت و عافیت حیات سیاسی خود به تصمیمهای رادیکالی ترجیح داد. با این شرایط چنین احتمالی قوت میگیرد که ظاهرا آقای خاتمی به شدت تحت تاثیر رادیکالهای زیر دست خود بوده و این تاثیر منجر به عدم موضعگیری تا روز انتخابات شده است. حزبی که ریاست جبهه اصلاحات را برعهده دارد و به اصطلاح بازوی سیاسی سید محمد خاتمی شناخته میشود، از بن بست در اصلاحطلبی سخن میگوید در شرایطی که احزاب متعادل اصلاحات و بیانیه آن 110 نفری که به بیانیه روزنه گشایی معروف شد را با شدیدترین لحن مورد نقد قرار میدهد و اجازه اصلاح در درون اصلاحات را نمیدهد. با این شرایط این حزب که به گفته برخی اصلاحطلبان به طور فراقانونی و حتی فرااخلاقی باعث خفقان در جبهه چپ سیاسی ایران شده، راه سیاسی خود و سید محمد خاتمی را به بن بست میکشاند نه اصلاحات را... با تمام این تفاسیر، اما این مسائل را نمیتوان دلیل اصلی خیانت سید محمد خاتمی دانست. چرا که حمایت تمام قد وی از حسن روحانی در انتخابات 1396 و ویرانی زیرساخت و آینده کشور، گسترش فساد مدیریتی، افزایش فقر و فشار معیشتی بر مردم در دوره 8 ساله ریاست جمهوری وی باعث ریزش شدید اعتماد طرفداران خاتمی - جبهه اصلاحات و در نهایت نابودی بدنه اجتماعیشان شده بود. رئیس دولت اصلاحات با جمعبندیهای لحظه آخری خود شکست مفتضحانه را دیده و ترس از شکست بود که وی را از حمایت انتخاباتی و حتی حضور در پای صندوقهای رای منع کرد. اما حالا نقاب طلبکارانه و طرفدار مردم را به صورت زده تا دوباره مردم را به شکل دیگری فریب دهد. خاتمی حتی فراموش کرده که دیگر دوران اصلاحطلبانی، چون او پایان یافته و باید اشتباهات خود را اصلاح کند. خاتمی مصداق همان شخصی است که نمک میخورد و نمکدان میشکند. همانی که «محمدعلی ابطحی» در اظهارات خود پس از دستگیری در فتنه 88 گفت؛ سید محمد خاتمی از روی عناد به کشور خیانت کرد.