دوشنبه 28 مهر 1404

خاطره فیاض زاهد از رحیم صفوی و در خواست برای سفارش برای تایید صلاحیت در انتخابات؛ کتابش را در سطل آشغال انداختم و با عصبانیت گفتم...

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
خاطره فیاض زاهد از رحیم صفوی و در خواست برای سفارش برای تایید صلاحیت در انتخابات؛ کتابش را در سطل آشغال انداختم و با عصبانیت گفتم...

فیاض زاهد گفت: در مجموعه بیت رهبری با آقارحیم ملاقات کردیم. من با فروتنی توضیح دادم که در لیست اصلاح طلبان برای من جا هست و اگر تایید شوم شانس زیادی برای حضور در مجلس دارم. گفتم شما منو از زمان جنگ می شناسی ومی دونی چه کرده ام. فکر کن کهنه سربازی به فرمانده اش مراجعه کرده و از او می خواهد از گذشته و شرافتش دفاع کند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فیاض زاهد فعال سیاسی اصلاح طلب در واکنش به سخنان اخیر رحیم صفوی که به نحوه مرگ هاشمی رفسنجانی طعنه زده بود، در یادداشتی نوشت:

«در سال 94 با فشار دوستان و وسوسه شخصی تصمیم گرفتم برای انتخابات مجلس از تهران ثبت نام کنم. برادرم درپرونده ای وکیل رحیم صفوی بود. پیشنهاد داد به همراه یکی از سرداران خوشنام سپاه به دیدن ایشان برویم تا برای تایید صلاحیتم کمک کند.

من هم با ایشان همراه شدم. در مجموعه بیت رهبری با آقارحیم ملاقات کردیم. من با فروتنی توضیح دادم که در لیست اصلاح طلبان برای من جا هست و اگر تایید شوم شانس زیادی برای حضور در مجلس دارم. گفتم شما منو از زمان جنگ می شناسی ومی دونی چه کرده ام. فکر کن کهنه سربازی به فرمانده اش مراجعه کرده و از او می خواهد از گذشته و شرافتش دفاع کند.(در دنیای سربازان این یک اصل پذیرفته شده در همه جهان است) اما در کمال تعجب؛ آقارحیم در باره عاقبت بخیری با من حرف زدند! من متوجه پیام نهان ایشان شدم.

چیزی نگفتم. راستش به خودم لعنت فرستادم اصلا چرا به این آدم رجوع کرده ام! این مجلس چه ارزشی داشت تن به این خفت بدهم. در پایان کتابی به من هدیه دادند. نام ایشان و فرد دیگری پای کتاب نوشته شده بود. عنوانش بود «عاقبت بخیری بر اساس روایت های...» من به احترام سنت همه نویسندگان گفتم برایم امضا کنید. ایشان پاسخ داد که: بهتره امضا نکنم، ممکنه از امضای من سواستفاده بشه... اینجا بود که منفجر شدم. در گوشه اتاقش سطل زباله ای بود. کتاب را به طرف سطل زباله پرتاب کردم. گفتم مرد حسابی تو در باره خودت چه فکری کرده ای؟ برای من از عاقبت بخیری حرف می زنی؟ یعنی میگی تو عاقبت بخیر شده ای و من مثلا پس از جنگ عاقبت بخیر نشده ام به خاطر اعتقادات سیاسی ام؟ من گفتم بعنوان یک‌کهنه سرباز به فرمانده ام رجوع کرده ام. تو اگر ذره ای معرفت داشتی می گفتی بر چشم وبعد هم کاری نمی کردی! ایشان خیلی دست پاچه شد و شروع کرد به عذرخواهی. گفت قصد توهین نداشتم. واقعا چنین قصدی نداشتم.

گفتم آقا رحیم! اون که باید تو خیابون با دیگری عکس بگیره من نیستم، تو باید با من عکس بگیری. با خودت چی فکر کردی؟ پرسیدم ابوغزاله رو می شناسی؟ گفت نه!

گفتم معلومه نمی شناسی، اگه می شناختی که نمی رفتی درباره عاقبت بخیری، کتاب بنویسی، تو قائم مقام سپاه در جنگ بودی، باید از جنگ و تکنیک های جنگ ایران و عراق می نوشتی، نه ابوغزاله وزیر دفاع وقت مصر، کتابش با عنوان تحلیل استراتژی های جنگ ایران و عراقه، آقارحیم هی عذر می خواست و می گفت اینطوری نرو، من همانطوری خارج شدم و خیلی متاسف شدم که چرا به ایشان رجوع کردم. دیروز که رفتار زشتش در باره مرحوم هاشمی را دیدم متوجه شدم، اصالت با لباس و درجه حاصل نمی شود، بعضی جیزها ذاتی است! مرد باشیم.»

31218

کد خبر 2131142