درباره اربعین شیطون بلا و توپ آقای دکتر!
آیا واقعا هر نوع جذابیت و جلب توجهی و استفاده از چنین ترکیب نامانوسی جایز و موجه است؟ آنهم از آقای دکتر؟ از نویسنده کتاب های "ماه عسل مجردها"، "لایک ممنوع" و "150 هشتگ نهضت سواد رسانه ای"؟!
یا معنی و کاربرد محاورهای ترکیب شیطون بلا و توپ را بلد نیستند؟ یا شاید هم دوست دارند بسیار آپدیت، امروزی و همگام با جوانان به نظر آیند؟!
عصر ایران نوشت: در چند روز گذشته صحبتهای بشیر حسینی و مژده لواسانی مجریهای برنامه بینهایتشو که با تهیهکنندگی آستان قدس رضوی از شبکه سوم سیما پخش شد در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفته است. بشیر حسینی روی آنتن زنده این شبکه ضمن آرزوی پایان هر چه سریعتر بحران کرونا، آرزوی رفتن به سفر اربعینی توپ و شیطون بلا با مژده لواسانی را میکند. خیلیها میپرسند «اربعین شیطون بلا» که بشیر حسینی میگوید یعنی چه؟
سیدبشیر حسینی متولد 15 آذر 1360 است، تحصیلات حوزوی را تا سطح 2 ادامه داده، فوقلیسانس حقوق و دکترای فرهنگ و ارتباطات دارد. سید بشیر حسینی استاد دانشگاه و یکی از داوران مسابقه تلویزیونی عصر جدید در شهریور 1397 به عنوان مدیر گروه فرهنگ و اندیشه شبکه 4 سیمای جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.
اساسا به کار بردن واژگانی چون «توپ» و «شیطون بلا» در کنار «اربعین» یک اتفاق عجیب است! آنهم از کسی که استاد دانشگاه است و مدیر گروه فرهنگ و اندیشه شبکه چهار!
پرسش این است معنی و کاربرد محاورهای ترکیب شیطون بلا یا توپ را بلد نیستند؟ یا اینکه اربعین حسینی را درک نکرده اند؟ یا شاید ناخواسته و ندانسته سعی در جذاب بودن و شیرین سخنی داشته اند! شاید هم دوست دارند بسیار آپدیت، امروزی و همگام با جوانان به نظر آیند؟!
آیا واقعا هر نوع جذابیت و جلب توجهی و استفاده از چنین ترکیب نامانوسی جایز و موجه است؟ آنهم از آقای دکتر؟ از نویسنده کتاب های "ماه عسل مجردها"، "لایک ممنوع" و "150 هشتگ نهضت سواد رسانه ای"؟!
در مطلبی پیشتر هم نوشته ام و دوباره می نویسم فقط می توان گفت: چقدر این موقعیت گروتسک است!
گروتسک چیست؟ گروتسک نوعی از طنز در ادبیات و هنر که بسیار شبیه به طنز سیاه است ولی با آن تفاوتهایی دارد. در لغت هر چیز تحریف شده، زشت، غیرعادی، خیالی یا باورنکردنی را «گروتسک» یا صور عجایب یا عجیب و غریب میگویند.
محتوای یک طنز محض صرفا برای خنداندن مخاطب است ولی محتوای یک طنز سیاه معمولا موجب خنده، دستکم در وجه معمول آن نمیشود و بیشتر وحشت، و تلخکامی و اندوه را بیدار می کند.
گروتسک مخاطب را در میان این دو نوع از حالات معلق میگذارد. تردید بین خندیدن یا وحشت کردن. بلاتکلیف میان مضحک بودن و سیاه بودن محتوا. موقعیت هم خنده دار است و همه لبریز از اشک. معلق میان گریستن یا خندیدن!
موقعیت ما با این وضعیت فقط چنین حالی است که با دیدن چنین اتفاقی دقیقا این است که واقعا نمی دانیم باید بخندیم یا گریه کنیم؟!
واقعا گروتسک نیست!؟