یک‌شنبه 1 مهر 1403

درباره لوئی کان، معمار طرح توسعه تپه‌های عباس‌آباد تهران

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
درباره لوئی کان، معمار طرح توسعه تپه‌های عباس‌آباد تهران

ناتانیل کان در آغاز قصد نداشت مستندی زندگی‌نامه‌ای (بیوگرافیک) بسازد. او می‌گوید: من به دنبال نشانه‌هایی از پدرم بودم که زندگی او را برایم روشن کند. اینکه عاشق سه زن بوده. از هرکدام یک فرزند داشته و همه آن‌ها هنرمند یا معمار بوده‌اند.

12ساله بود که پدرش درگذشت. ناتانیل کان، پسر معمار بزرگ، لوئی کان (1974-1901)، خود را فرزند اخراجی خانواده کان می‌داند. ناتانیل در سال2003 مستندی فوق‌العاده تکان‌دهنده درباره روابط خانوادگی پدرش ساخت. او در گفتگو با دیان ساجیک، گزارشگر گاردین می‌گوید چگونه ساخت این مستند، سرانجام او را با مردی که به سختی می‌شناخته، آشتی داده است.

به گزارش دنیای اقتصاد، مستند «معمار من» ما را به سفری غمناک و در عین حال طنزآمیز می‌برد. در جریان این سفر، ناتانیل تلاش می‌کند با پدر درگذشته‌اش رفتاری صمیمانه داشته باشد و از میان آثار، اسناد و نامه‌ها و عکس‌های بازمانده او به حیات درونی‌اش نزدیک شود.

به گزارش دنیای اقتصاد، گزارشگر گاردین می‌نویسد: «معماران کمی می‌توانند انتظار داشته باشند که خبر مرگ آن‌ها به صفحه اول «نیویورک‌تایمز» راه یابد. لوئی کان 17مارس سال1974 در ایستگاه پن (فیلادلفیا) دچار حمله قلبی شد و چشم بر جهان فرو بست. او از سفر به بنگلادش باز گشته بود؛ جایی که آخرین پروژه‌های بلندپروازانه‌اش یعنی ساختمان مجلس ملی داکا (بنگلادش امروز) پس از 12سال عملیات اجرایی در حال تکمیل بود.

کان این پروژه را با همکاری یکی از دانشجویانش در دانشگاه ییل، طراحی کرد. این بنا که از آن به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین بنا‌های معمارانه قرن بیستم نام می‌برند؛ شامل خوابگاه، سالن‌های غذاخوری و یک بیمارستان است. دو پلیسی که پیکر کان را در در طبقه پایین ایستگاه پن پیدا کردند، تمام تلاش خود را برای نجات جان او به‌کار بستند. با این حال نمی‌دانستند او کیست. وقتی داخل کیف پولش را گشتند متوجه شدند که او نشانی خود را در پاسپورتش خط زده است. احتمالا خواسته بود او را به‌عنوان یک شخص مجهول‌الهویه تحویل پزشکی قانونی دهند. پسر لوئی کان به یاد می‌آورد که در 11سالگی داستان مرگ لوئی کان را در نیویورک‌تایمز خوانده و دنبال نام خود به‌عنوان فرزند او بوده است؛ اما هیچ اشاره‌ای به او نشده است. کان سه فرزند داشته است. ناتیل که حاصل ازدواج کان با زنی به نام استر بوده، الکساندرا که از رابطه کان با همکار معمارش؛ آنه تینگ چینی، به دنیا آمده است (الکساندرا که در دانشگاه فیلادلفیا در رشته آموزش هنر درس خوانده است نقاش و محقق است) و ناتانیل که مادری دیگر داشته است: هریت پتیسون؛ معمار منظر.

ناتانیل که متولد سال1962 است از اواخر دهه1980 جذب زندگی پر حادثه و آثار شگفت‌انگیز پدرش شد. خاطرات گسسته خود را به اسناد و مستندات پیوند زد و طرح مستند «معمار من» را نوشت. مستندی که از همان آغاز پخش مورد توجه قرار گرفت و نامزد جایزه اسکار سال2006 شد.

ناتانیل کان در آغاز قصد نداشت مستندی زندگی‌نامه‌ای (بیوگرافیک) بسازد. او می‌گوید: من به دنبال نشانه‌هایی از پدرم بودم که زندگی او را برایم روشن کند. اینکه عاشق سه زن بوده. از هرکدام یک فرزند داشته و همه آن‌ها هنرمند یا معمار بوده‌اند. موضوعات دیگری نیز در کانون توجهم قرار داشت؛ دوستان و دانشجویان و همکارانش. کسانی که ده‌ها سال در کنار او بوده‌اند؛ شاهدان پدید آمدن آن طراحی‌های خلاقانه و معماری‌های شکوهمند. ناتانیل بر این نکته تاکید می‌کند که در جریان پنج سال ساخت مستند «معمار من» هر چه اعتماد به نفسش بیشتر شده، فیلم خاص‌تر و شخصی‌تر شده است.

او از نظر هزینه‌های ساخت هم در مضیقه بوده است: «سرگردان در دور بی‌پایان درخواست کمک مالی بودم و اگر همسرم نبود چه بسا این مستند هرگز به سرانجام نمی‌رسید.» ساخت این فیلم در واقع فرآیندی آزمایشی برای کان و خانواده‌اش بود. مردی سی و چند ساله که خجالت می‌کشید درباره جزئیات زندگی پدرش از دیگران سوال کند! او می‌گوید: لوئی کان در بنگلادش یک قهرمان ملی است. بنای عظیمی که طراحی کرده است با آن دیوار‌های آجری و بتنی‌اش، نشاط‌آور و همچنین با ابهت است. ساختمان مجلس ملی با طراحی لوئی کان به شکل‌گیری دولت در حال ظهور آن زمان بنگلادش کمک کرد. از این رو در نزد مردم آن کشور، فراتر از خاطره یک بنای زیبا و مستحکم، جنبه سیاسی و اجتماعی نیز دارد. ذهنیت کان چنان با مصالح و ایده‌های معمارانه آمیخته بود که همه‌چیز را به‌عنوان موجودی زنده می‌دید. بنا به گفته مشهور او، یک معمار باید به مصالح گوش دهد و آوای درونی آن‌ها را بشنود. از آن‌ها بپرسد که چه نقشی در بنا به عهده می‌گیرند. بگوید سلام آجر و پاسخ آجر را بشنود.

ساختمان پارلمان بنگلادش

لوئی کان 17فوریه1901 در استونی به دنیا آمد. چهار ساله بود که خانواده‌اش به آمریکا مهاجرت کردند. کان از کودکی به نقاشی با آبرنگ علاقه داشت و این تعلق خاطر به هنر او را سرانجام به سمت معماری کشاند. در «مدرسه هنر‌های زیبای پنسیلوانیا» معماری خواند. پس از چندین سال دستیاری و کار در دفاتر معماری فیلادلفیا، در سال1935 دفتر مستقل خود را تاسیس کرد. از سال 1947 تا 1957 به‌عنوان استاد معماری در دانشکده معماری ییل تدریس کرد و از از سال1957 تا زمان مرگ، استاد معماری در دانشکده طراحی دانشگاه پنسیلوانیا بود. کان که در آغاز جوانی تحت تاثیر نظریه سبک بین‌المللی لوکور بوزیه قرار داشت، طی دو دهه آخر زندگی، آثاری خلق کرد که مشخصه اصلی‌شان سبک خاص خود اوست؛ ساختمان‌هایی عظیم با تاکید بر روشنی و فضامندی. از همین رو برخی منتقدان در زمان حیات کان، او را «برترین معمار زنده آمریکا» می‌دانستند.

کان 36ساله بود که دفتر خود را در سال‌های رکود تاسیس کرد. او در آغاز بیشتر روی خانه‌های عمومی ارزان‌قیمت متمرکز شد.

کان در سال‌های 1951-1950، زمانی که جهان و اروپااز جنگی فراگیر و دهشتناک عبور کرده بود به‌عنوان استاد دانشگاه ییل به ایتالیا، یونان و مصر سفر کرد. این سفر تاثیری عمیق بر ذهن و کار او داشت. در جریان این سفر «بصری و درونی»، فلسفه خاص خود را در ارتباط با معماری پروراند و ذهنش معطوف به موضوع نور شد. کان در بازگشت به آمریکا، تحت تاثیر آثار دوران گوتیک، موزه هنر دانشگاه ییل را در سال1953 طراحی کرد که انقلابی در معماری آمریکا بود؛ موزه‌ای که از آجر، بتن، فولاد و شیشه ساخته شده است و ویژگی بارزش، انعطاف فرم و گشودگی به فضای بیرون است. کان طی دو دهه فعالیت خلاقانه بیش از 10ساختمان معمارانه در آمریکا، هند و بنگلادش طراحی کرد. طراحی مجموعه تپه‌های عباس آباد، پروژه مشترک او با کنزو تانگه، معمار ژاپنی، به‌دلیل مرگش ناتمام ماند. به قول نادر اردلان، معمار بزرگ و از دانشجویان او، این پروژه نقض ایده غالب در آن زمان یعنی «فرم تابع عملکرد است» بود. کان گفته است با طراحی هر ساختمان همه چیز را از نو ابداع می‌کنید، مانند شیوه کاربرد مصالح، استفاده از نور و شکل‌دهی به فضا.

موسسه مدیریت احمدآباد - هند 1961

از میان اخبار

(ویدئو) ماجرای ویلای مخوفِ کلاردشت

کارگردان تئاتر، دختران را به بهانه کلاس به خانه می‌کشاند