دوشنبه 2 مهر 1403

دو قاب و هزاران حرف نهفته در سینه ورزش ایران / کی‌روش - ولاسکو، قلعه‌نویی - عطایی!

وب‌گاه ورزش سه مشاهده در مرجع
دو قاب و هزاران حرف نهفته در سینه ورزش ایران / کی‌روش - ولاسکو، قلعه‌نویی - عطایی!

یکی دو هفته پیش تصویری در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد که شرح‌های کنابه‌آمیزی بر آن نوشته شد. مهدی طاهرخانی نقدی بر این نگاه دارد:

به گزارش ورزش سه، این دو عکس بی تردید به اندازه چندجلد کتاب حرف دارد. نه اینکه غرق در مربی چشم آبی باشی و بگویم هر که از آنجا آمد خوده علم است و هرکه از ماست بیسواد محض! موضوع بیشتر شکست در برنامه های میان و بلند مدت خودمان است. هیچ دردی بدتر از خود تحقیری و و‌ا دادگی دسته جمعی یک ملت، در مواجه با نخبگان خارجی نیست و همچنین عناد مغرضانه و بی دلیل با نخبگان داخلی. همین اولش می گویم «برنامه» مهمتر از فرد است و درد و دغدغه ما بی برنامگی محض در حوزه های مختلف. غرق در روزمرگی شدن. نهایت فکر یک سال بعد یک تیم ملی هستیم و بس. حقیقتا چرا آن روز برای فوتبال مان خارجی آوردیم یک دهه ادامه دادیم در ادامه به چه رسیدیم و حالا چه شد ناگهان عاشق بومی شدیم؟ نه آن فلسفه ای داشت نه این علتی. فقط این وسط یک عده قربانی می شوند و عده ای هم برنده. نتایج و برنامه‌ریزی تیم ملی فوتبال ژاپن نشان می‌دهد، برای حضور یک سرمربی بومی می‌بایست حتما یک برنامه بلند مدت را در ابتدا با خارجی‌ها داشت. سپس نه از روی تعصب به نژاد بلکه به خاطر تاثیرگذاری و ارتباط بهتر روحی و روانی، به مربی بومی اعتماد می کنند تا امروز تیمی بسازند که آلمان را در خانه تحقیر می‌کنند و اساس فوتبالش را به هم می‌ریزند تا مرز فروپاشی کادر فنی و خراب کردن افکار بلند مدت ژرمن ها. بازگردیم به عکس کی روش و ولاسکو. دو مربی معروف فوتبال و و‌الیبال جهان بصورت اتفاقی هم را در فرودگاه دیدند! خولیو ولاسو و یک نسل طلایی والیبال ایران. در آن سو کارلوس کی‌روش با رفتارهای همیشه خاص. نه قدیس بود نه شیطان مجسم. اما در سرزمین استعمارزده موزامبیک به عنوان یک پرتغالی بزرگ شده بود و قوائد حاکم را خوب می‌دانست فوتبال را هم خوب‌تر می‌فهمید. از فنی اش گفتیم اما خیلی‌ها نمی داننند همان مرد جنتلمن از ترس اینکه برانکو جانشینش شود چه‌ها که نکرد. ان روی دیگری که کمتر کسی ان را دید.

وقتی 2 مربی بزرگ جهانی برای والیبال و فوتبال می آوردی یعنی قرار است تغییر کنی. آیا حقیقتا فوتبال ما آنقدر که سرمایه گذاری کرد پوست انداخت؟ شاید والیبال با استارت ولاسکو و بعدترش به خواسته های اولیه رسید و امروز باز محتاج یک انقلاب مجدد است. اما پروژه ما با کی روش حقیقتا به جایی که مدنظرمان بود نرسید. فوتبال ملی ما و ژاپن از روی ظاهر شباهت هایی دارد؛ هاجیمه موری یاسو،5 سالی می شود هدایت سامورایی ها را بعهده دارد. نه اینکه پول خارجی نداشته باشند. یا ابزارش را. اتفاقا هر دو را بیشتر از بقیه دارند اما به این نتیجه رسیدند در این نسل، مربی بومی برای آنها بهتر است. نه جبر بوده و نه حقیقتا کاسه شان خالی‌، برای استخدام بهترین مربیان جهان. اما می گویند «هاجیمه موری یاسو» همانی است که اصالت بی مانند ما را به ما بر می گرداند. نتایج و فوتبالشان هم موید این واقعیت است. جنگجو به سان یک سامورایی و حالا شگفت انگیز از حیث نتیجه. والیبالشان هم دقیقا در همان مسیر است. عجیب نیست؟ پس باید این تصور را که فقط مربی بزرگ خارجی چاره ساز است را دور بریزیم.  البته وقتی ناکامی قطور شود ملت ها مجبور اند پا روی اصول شان بگذارند. کار به کجا رسیده که تیم ملی برزیل می خواهد برای تابستان 2024انجلوتی را برای قهرمانی در جام جهانی بیاورد. تیمی که همیشه دست خودی ها بود. اما شکست های متوالی حتی آنها را هم به فکر راهکاری بدیع انداخته. اما در اینحا اوضاع متفاوت است. بعد یک دهه تنها به واسطه خالی بودن خزانه به مربیان خودی رسیدیم. اصلا چرا قله‌نویی جوان و بی تجربه در سال 2007 ناگهان سرمربی آن همه ملی پوش بزرگ و نامدار شد؟ چرا زود برداشتنش و چه شد مجددا رفتند سراغش و ده ها پرسش مشابه این. در رده‌های ملی در والیبال برخلاف فوتبال، ما قهرمان جهان هستیم. از نوجوان تا جوانان. اینکه چرا فدراسیون والیبال، سراغ بزرگان جهانی این رشته نمی‌رود باید حتما مورد شور تخصصی قرار گیرد. اما پرسش اساسی این است آیا عطایی همان هاجیمه موری‌یاسو والیبال ایران است؟ یا می تواند باشد؟ ناظران می گویند نه! نتایج هم تائید می‌کنند این حرف را.  کی روش بعد 8 سال رفت و برای چندماه برگشت و حقیقتا دیگر چیز جدیدی برای عرضه نداشت. ولی می‌دانم مهدی تاج حقیقتا بودجه کافی برای انتخاب سرمربی خوب خارجی نداشت و باید بین چند نفر داخلی، یکی را انتخاب می کردتاج ماند و یک انتخاب. بدون در نظر گرفتن وضعیت مالی، اجتماعی و سیاسی نمی‌شود این چرخه را تحلیل کرد. قطعا همه چیز دست به دست هم داد که بعد کی روش، ویلموتس شکست خورده و کاسب و اسکوچیچ قدر ندیده، سرانجام به امیر برسیم.

بی آنکه قصد تخطئه و قضاوت داشته باشید فقط به این دو‌عکس خیره بمانید. از اقتصاد تا اجتماع و فرهنگ ما هزاران تاب خورد تا از 2 مرد بالایی به پائینی ها رسیدیم.

فاصله دو‌عکس کمی بیش از یک دهه است اما گویا به اندازه یک‌قرن بالا پائین شد زندگی همه ما. در همه ابعاد. کاهش قدرت ریال احتمالا مهم‌ترین مولفه در این تغییرات بود. حتی اگر سبک و اصول و برنامه بلندمدت هم داشتیم «واقعیت ریال» نمی گذاشت همه چیز آنگونه پیش برود که مد نظر است. حالا بماند ما ان را هم نداشتیم و نداریم. مدیریت روزمره فقط فکر تورنمنت بعدی است.

آنقدر هم ضد ضربه شدیم که از دست دادن‌المپیک در همان گام اول هم برای مان عادی شده است. تیم امید رفته بازی‌های آسیایی حقیقتا چه شود؟ کارت ورود به میهمانی اصلی را از کف داده ایم و دلمان را به دورهمی خیابانی خوش کردیم؟ این همان مدیریت روزمره است. مدیریت کسب ابرو بعد یک شکست.

داخلی ها برای دوره بی پولی؟

با احترام به قلعه نویی و عطایی که هر دو از بهترین‌های ما در حوزه باشگاهی هستند، خیلی ها از جمله خودم حس می‌کنیم کلاه سرمان رفته است. اشتباه برداشت نشود نه اینکه کی‌روش آخرت مربیان بود و هیچکس بهتر از ولاسکو در والیبال نیست، نه. دچار سو تفاهم نشوید، قرار بود ما با کی‌روش و ولاسکو فرار بزرگ در ورزش آسیا را انجام دهیم. سقف قاره را بشکافیم. ما کلی رویا بافتیم. اصلا برنامه چه بود؟ چرا همان اولش عطایی و امیر را نگذاشتید؟ اینها فقط برای دوره بی پولی اند؟ اصلا سبک کار چه می‌شود؟ برنامه بلند مدت چه؟

اینک همسایه پر سر و صدای جنوبی، با بودجه صندوق سرمایه گذاری عمومی (PIF) دارد فوتبال جهان را فتح می‌کند. کار به جایی کشیده که مقصد اکثر فوتبالیست ها حالا سمت عریستان است. و در این سو رونالدو می‌خواهد 48 ساعت در تهران باشد و بازی کند و ما نگران اینترنتش هستیم و همه کشور بسیج شدند تا مبادا جلوی رونالدو ابروریزی شود. اما هیچک حواسش نیست احتمال وقوع تحقیر بزرگ درون زمین است. جایی که باید پرسپولیس النصر را ببرد. اما بیرو مصدوم و ناآماده درون دروازه داریم که می‌دانیم می‌رسد اما آمادگی اش طبیعتا کم است! ورزشگاه خالی از تماشاگر را داریم و این یعنی تبدیل جهنم صدا به آرامگاه سکوت.

ما پای هیچ برنامه ای ولو کوتاه مدت نمی ایستیم. خارجی می‌خریم چون پول داریم. حالا ایرانی می آوریم چون بی پولیم. نه مربی خارجی صرفا عالی است نه داخلی به خودی خود بیسواد و تعطیل! اینکه ما برخلاف ژاپن بلد نیستیم مقدمات حضور 5 ساله یک داخلی فوتبال بلد را در راس کادر تیم ملی مان بگذاریم، ایراد است. در لیگ خودمان کدام مربی خارجی موفق شده در یک دهه اخیر به اندازه یحیی هم جام بیاورد هم فوتبال روز جهان را نسبت به ابزارش پیاده کند؟ یحیی گل‌محمدی نماد فوتبال فردای ایران است؛ حتی از برانکو در پرسپولیس بهتر عمل کرد و قول می دهم با همین انرژی و دلسوزی و تعهد، از کی‌روش هم موفق تر در تیم ملی عمل می‌کند. روزش که برسد قطعا خواهید دید. نه ذوب شده در خارجی به صرف رنگ چشمانش شویم و نه برچسب بیسوادی به داخلی ها بزنیم. آنچه از نژاد مربی مهمتر است برنامه بلند مدتی است که ما نداریم. همه چیز را به پول گره زده ایم. پول باشد می‌رویم سراغ هر خارجی با هر کارنامه ای. خواه کی روش و ولاسکو، خواه ویلموتس و دیگری. بی پول هم شویم بیچاره خودی ها که می شوند سوخت دوره گذار تا دوره پولداری. مهدی طاهرخانی

دو قاب و هزاران حرف نهفته در سینه ورزش ایران / کی‌روش - ولاسکو، قلعه‌نویی - عطایی! 2
دو قاب و هزاران حرف نهفته در سینه ورزش ایران / کی‌روش - ولاسکو، قلعه‌نویی - عطایی! 3
دو قاب و هزاران حرف نهفته در سینه ورزش ایران / کی‌روش - ولاسکو، قلعه‌نویی - عطایی! 4
دو قاب و هزاران حرف نهفته در سینه ورزش ایران / کی‌روش - ولاسکو، قلعه‌نویی - عطایی! 5