دکتر مصدق
دکتر مصدق
اختلافات میان مجلس شورای اسلامی و بنی صدر که رئیس جمهور بود مدام بیشتر می شد، امام اما در این میان هر دو طرف را به رعایت قانون و وحدت توصیه می کردند و خود دخالتی در امور نمی کردند. بنی صدر پا را از قبل هم فراتر گذاشت تا جایی که روز چهاردهم اسفند ماه سال 59، نیروهای انقلابی را مورد ناسزا قرار داد و آنان را مشتی چماقدار خواند در حالی که این نیروهای طرفدار بنی صدر بودند که به جان نیروهای...
یگانه روایت از واکنش شخص شاه به خبر درگذشت دکتر محمد مصدق آن هم تنها ساعاتی بعد از 14 اسفند 1345 اما از آنِ سید ضیاءالدین طباطبایی عامل اصلی کودتای سوم اسفند 1299 است
خانه تدین زیباترین خانه سنتی نجف آباد تخریب شد.
خبر فوری نوشت: می توان احمد شاه را تنها پادشاه مشروطه واقعی ایران دانست. با این حال، عصر او پر از آشوب و بی ثباتی و فساد است. علت چیست؟ چرا ایران نتوانست مشروطه واقعی را تجربه کند؟ بخشی از مشکل به شخص احمد شاه و بخشی دیگر به شرایط کشور، دخالت کشورهای خارجی و وضعیت اجتماعی مردم بازمیگردد.
حمیدرضا تمدن می گوید سید موسی صدر در کتاب «کلمه هو قائلها» نشان میدهد با اصل تشکیل دولت و حکومت اسلامی چندان زاویه نداشته است.
همشهری آنلاین نوشت: نخستین تلمبههای بنزین در ایران از انواع «اوریهاردل» انگلیسی و «ساتم» فرانسوی بودند و بهدلیل کمبود پمپبنزین برخی از این تلمبهها در کنار خیابانها نصب میشدند تا دسترسی به سوخت آسانتر باشد. تا دهه30 شمسی نیز تعداد پمپبنزین در تهران و شهرهایبزرگ جوابگوی افزایش دائمی تعداد خودروها نبود.
دادستانی مصر طی حکمی، «محمد مرسی» رئیسجمهور سابق این کشور را در فهرست تروریسم قرار داد.
روایت معشوقه گوگوش در فیلم در امتداد شب از فحشای سینمای قبل از انقلاب را در ادامه ببینید.
خیابان لالهزار به سبب دوران رفته بر آن حائز اهمیت و بررسی است. به همین دلیل، برخی از مراکز اجتماعی و سیاسی آن در تورهای تهرانگردی، مقصد گردشگران و کارشناسان است.
بهزاد نبوی میگوید: «در خانواده ما دو دایی و یک خالهام طرفدار مصدق بودند و یکی از داییها از بقایی دفاع میکرد... در این بین من هم مصدقی شدم. خالهام عضو حزب زحمتکشان نیروی سوم بود. از همان موقع روزنامههای حزبی را برای فروش به مردم به من میداد، چون خانه ما روبهروی دانشگاه تهران بود. میرفتم آنجا و آنها را میفروختم. آن زمان بحثهای سیاسی بیشتر بین ملیون بود و تودهایها. میآمدند...
هم میهن نوشت: بهزاد نبوی میگوید: «در خانواده ما دو دایی و یک خالهام طرفدار مصدق بودند و یکی از داییها از بقایی دفاع میکرد... در این بین من هم مصدقی شدم. خالهام عضو حزب زحمتکشان نیروی سوم بود. از همان موقع روزنامههای حزبی را برای فروش به مردم به من میداد، چون خانه ما روبهروی دانشگاه تهران بود. میرفتم آنجا و آنها را میفروختم. آن زمان بحثهای سیاسی بیشتر بین ملیون بود و تودهایها....
فقط 10 سال داشت که شاهد به شهادت رسیدن یکی از تظاهراتکنندگان و قیامکنندگان علیه قوامالسلطنه در جریان ملی شدن صنعت نفت در خیابان ظهیرالدوله بود. در میان انبوه جمعیت به همراه دایی و خالهای که کمی پیشتر از آنها جدا شده بود، حضور داشت و مأموران امنیتی دست به پراکندهسازی مردم و برخورد با آنها میزنند.
بهزاد در خانه پدربزرگش سالهای کودکی و نوجوانی را سپری کرد و بهدلیل فعالیت سیاسی داییها و خالهاش با عالم سیاست آشنا شد.
بهزاد نبوی پس از پایان دوره سربازی، فعالیت مبارزاتی و سیاسیاش را با همراهی مصطفی شعاعیان ادامه میدهد و در سال 47 گروهی با نام «جبهه دموکراتیک ملی» را تاسیس میکنند.