دیگران را بشناسیم، خودمان را بیشتر / سیاست، دیگر بازی محدود نخبگان نیست...
پژوهشها نشان داده با رشد ارزش های "ابراز وجود"، حتی دموکراسیهای قدیمی و جا افتاده هم به ترجیحات تودهها پاسخگوتر میشوند و سیاست کمتر به بازی محدود نخبگان بی توجه به توده ها مبدل می شود و این فرایندی کاملاً طبیعی است. این طبیعی بودن البته به معنای بی خطر بودن نیست. حکایت سیل است که امری طبیعی است اما اگر برای مقابله به سرنیزه و سیم خاردار تکیه شود، تبدیل می شود به امری ویرانگر که...
عصر ایران؛ امید جهانشاهی - یکی از موضوعهایی که در تحلیل حوادث هفتههای اخیر مورد توجه قرار گرفت مساله تغییر نگرشها و ارزشهای نسل دهه هفتادی و هشتادی است.
پژوهشهای متعدد اثبات کردهاند رشد شهرنشینی، توسعه اقتصادی و تحولات فناوری، مجموعه منسجمی از تغییرات قابل پیشبینی در ارزشها و نگرشهای جمعی را به همراه میآورد. لذا این تغییر امری طبیعی است که باید آن را شناخت و در سیاستگذاریهای فرهنگی در محاسبه آورد.
هیچ چیز طبیعی تر از این نیست که در گذر نسلها و در طی تحولات در ساختارها و نسبتها و روابط، نگاهها و قضاوتها و نگرشها و نظامهای ارزشی هم از تحول مصون نمیماند و متناسب با آنها تغییر میکنند.
رونالد اینگلهارت و همکارانش پس از پژوهش های متعدد درباره توسعه اقتصادی اجتماعی و تغییرات فرهنگی که به سفارش سازمان ملل در کشورهای مختلف جهان انجام داده است تصریح میکند: «تغییر فرهنگی یک فرایند کاملاً منطقی است. در واقع نوعی تکامل منطقی در پس تغییر فرهنگی نهفته است که افراد را وادار به پذیرش ارزشهایی میکند که با شرایط موقعیتهای جدید آنها تناسب دارند.»
واقعیت این است که کشور ما نیز نیازمند تغییر رویهها در مدیریتهای فرهنگی و اصلاح سیاستگذاریهای فرهنگی است چراکه جامعه ما نیز دچار تحولاتی در دهههای اخیر شده است.
زمانی نظام خبری و اطلاع رسانی و منابع سرگرمی در اختیار رسانههای رسمی بود و مردم زیر چتر یکپارچهساز و یکدست دو شبکه تلویزیونی و چند روزنامه بودند و در کنار آنها سینمایی که محدود بود و ویدیویی که ممنوع.
حالا اما نظام ارتباطی کاملاً دگرگون شده است. نظام خبری دیگر در اختیار رسانههای رسمی نیست و اخبار با منابع رسمی و غیررسمی، داخلی و خارجی، در انوع رسانههای اجتماعی و نرم افزارهای موبایلی دردسترس است. منابع سرگرمی هم از کنترل رسانههای رسمی خارج شده است.
نسل امروز به منابع و رسانههایی دسترسی دارد که خارج از گفتمان فرهنگی نظام مستقر، تولید و تکثیر میشوند که البته همه آنها هم الزاماً مربوط به خارج از کشور نیستند بلکه کاملاً داخلیاند، اما خارج از گفتمان مورد تایید نظام مستقر قرار دارند. مثل برخی فیلمهای سینمایی، سریالهای شبکه نمایش خانگی و یا حتی اینکه خانم بازیگر و یا مجری را که در سریال و برنامه تلویزیونی با مقنعه مشکی و چادر است در جلد مجلات با ظاهری کاملاً متضاد و متفاوت میبینیم.
به هرحال تغییر نظام ارتباطی باعث تغییر جدی در نظام ارزشی و نگرشهای نسل دهه هفتادی وهشتادی در قیاس با نسل دهه پنجاه و شصت شده است. چون مراجع خبری که تغییر می کنند، دیدگاه های سیاسی هم تحت تاثیر قرار میگیرند.
واقعیت این است که رسانه هایی که سرگرم میکنند سبک زندگی را هم تغییر میدهند. به تعبیر زیمل، فیلسوف آلمانی، گسترش پیوندهای ارتباطی بین گروه های اجتماعی باعث رشد فردگرایی و استقلال خواهی فردی میشود.
نمیتوان فعالیت میلیونی مردم را در اینستاگرام شاهد بود اما تاثیرات آن را در تغییر سبک زندگی نادیده گرفت. رسانه های اجتماعی باعث رشد «ابراز وجود» میشوند. پژوهشها اثبات کرده است سطوح بالای فردگرایی با سطوح بالای استقلال خواهی و سطوح بالای ارزش های ابراز وجود هماهنگ است.
بارها با افتخار اعلام شده است که بعد از انقلاب شاهد رشد چشمگیر تعداد دانشگاه ها و جمعیت دانشجویی کشور بودهایم و تحصیلات عالیه دختران به طور انفجاری و بیسابقه به برکت انقلاب افزایش یافته است.
حال سوال اینجاست که تبعات فرهنگی و اثرات این تحول مبارک بر نظام ارزشی جامعه چیست و آیا نباید رویکردها و سیاستگذاری های فرهنگی هم تغییر بکند.
نمیتوان به توسعه شهرها و رشد شهرنشینی و رشد تحصیلات دانشگاهی جامعه افتخار کرد اما تبعات آن را بر رشد فردگرایی، ارزش های ابراز وجود، استقلال خواهی، مطالبه گری و خصایص شهروندی را نادیده گرفت. با توسعه شهرها و رسانهها، تعاملات و روابط انسانی توسعه مییابد و کنشهای فردی و جمعی ابعاد تازهای پیدا میکنند.
اگر در گذشته هنجارها و چارچوبهای جا افتاده تعیین کننده روابط و مشروعیتبخش کنشها بودند، با توسعه شهرنشینی و ارتباطات شبکهای، روابط انتخابی و مبادلات منفعت محور علیه هنجارهای غالب گذشته گسترش می یابند و مناسبات قدرتی تازه ای در معادلات اجتماعی شکل می گیرد که مبتنی بر ماهیت قدرت شبکه و امکان مقاومت شهروندی است که دیگر نه با تاکید بر تکلیف مداری که بر اساس حق مداری و مطالبه گری تعریف می شود.
این مساله ای منحصر به کشورهایی مثل ایران هم نیست. پژوهشها نشان داده با رشد ارزش های ابراز وجود، حتی دموکراسیهای قدیمی و جا افتاده هم به ترجیحات تودهها پاسخگوتر میشوند و سیاست کمتر به بازی محدود نخبگان بی توجه به توده ها مبدل می شود. و این فرایندی کاملاً طبیعی است.
این طبیعی بودن البته به معنای بی خطر بودن نیست. حکایت سیل است که امری طبیعی است اما اگر برای مقابله به سرنیزه و سیم خاردار تکیه شود، تبدیل می شود به امری ویرانگر که همه شهر را زیر و رو می کند و با خود می برد. اما اگر کار را به اهلش سپرد با مطالعه تاریخ سیلاب ها و مسیل ها، و ساخت آبراه های تازه و بازسازی مسیل های گذشته می توان سیل را مهار کرد.
علمای علوم اجتماعی کارشناسان مساله تغییر ارزش ها و نگرش ها هستند. آنچه علوم اجتماعی را توانمند می کند آزادی است و منظور از آزادی یعنی امکان بیان صریح یافته های علمی و امکان مشارکت فعالانه و بدون ترس در گفتگوی جمعی برای تفسیر تحولات اجتماعی است.
هزینه دار کردن بیان صریح عقیده و دشواری گفتگوی واقعی و ثمربخش نتیجه غلبه نگاه امنیتی است.
برخورد امنیتی با ناامنی و اغتشاش و عوامل بیگانه البته ضروری و بدیهی است اما غلبه نگاه امنیتی در توصیف مساله و نحوه مواجهه با آن قطعاً نادرست است.
هرچیزی باید کارکرد خودش را داشته باشد. درک و شناخت مسائل جامعه ایران کارکرد علوم اجتماعی است و علوم اجتماعی با گفتگو و آزدی کار می کند.
جمله ای است منسوب به لائوتسه فیلسوف چینی که می گوید: «شناخت دیگران فضیلت است و شناخت خود بیداری است.»
با آزادی و گفتوگو بیدار میشویم.
تماشاخانه