رنجنامه اینستاگرامی سید بشیر حسینی برای امنیت
به گزارش مشرق سید بشیر حسینی در صفحه اینستاگرامی خود نوشت: تا حالا جنازهی خونی دختر نوجوونت رو بغل کردی که بذاری توی قبر؟ به چه جرمی کشتنش؟ اینش رو نمیدونم ولی میدونم هیییییچ توجیهی نمیتونه داشته باشه!
به خدا به بحثهای سیاسی و انگلهایی که بخوان توی خون مردم نون بزنن کاری ندارم، ولی از اونایی که فکر میکنن خیلی بانمکن و ته همهی تمسخرهاشون میگن "ولی عوضش امنیت داریم" یا اونایی که حواسشون نیست که ایران وسط حلقهی آتیشه و میدان و مرد میدان با جون و خونشون امن نگهش میدارن، تقاضا میکنم با چشم باز و دهن بسته (دقیقا برعکس الآنشون) صحنههای این جنایت رو بارها ببینن و یه لحظه خودشون رو جای خونوادهی این دسته گلهای بیجان بذارن!
ایران وسط افغانستان و پاکستان و یمن و سوریه و عراق توی قلب خاورمیانهس؛ نه وسط اروپا و آمریکا! ولی اگه جای دخترهای مظلوم افغانستانی، بلوندهای غربستانی تکهپاره شده بودن، الآن کل دنیا عزای عمومی بود.
من برای "نه به امتحانات حضوری عربده کشیدم و هنوز هم از بیتدبیری مسئولان ناراحتم. چرا؟ چون امنیت جانی و روانی فرزندان ایران برام مهمه. اما ماهایی که به حق برای دانش آموز هامون نگرانیم، اگه جنازهی جزغالهی بچههامون رو میدادن بهمون چه حالی میشدیم؟!
هر کی به هر سیاستی معترضه، فدای سرش؛ منم به خیلی از عملکردها و سیاسیکاریها منتقدم. ولی من خودم رو مدیون شهدای مدافع حرم میدونم و ممنون بچهشهیدایی هستم که یتیم شدن تا من بتونم زنده بمونم.
بغض من از مظلومیت مضاعفه و از نفهمیدن شرایط مکان و زمان منطقهای که توش زندگی میکنیم و دشمنان وحشی و خونخوار و دیپلماسینفهمی که کودک کشی براشون افتخاره!
اگر سردار و یارانش نبودن، ما الآن پای جنازهی بچههامون اشک میریختیم و ایران ناامنترین جای جهان و گوشت زیر دندان وحشیان بود.
پ. ن1: هر چند توی فضای اینستاگرام و صفحهی نوجوانانهی خودم، بنای بر چنین پستهایی ندارم، اما گاهی فکر میکنم سکوتم خیانت به خودم و مخاطبانمه.
پ. ن2: هر عزیزی بخاطر این پست، صفحه رو ترک میکنه، سفرش به خیر و راهش هموار
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.