رهبر انقلاب در اولین روز بمباران تهران کجا بودند؟ + تصاویر
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، روایتی از شروع جنگ تحمیلی و حمله رژیم بعث عراق به خاک کشورمان از زبان آیت الله خامنهای شنیدنی است. رهبری در این روایت در رابطه با بعد از ظهر 31 شهریور، شروع جنگ تحمیلی و چگونگی اطلاع یافتنشان از این اتفاق گفته بودند: «یکی از هیجانانگیزترین لحظات جنگ، لحظهی شروع جنگ یا به تعبیر درستتر لحظهای بود که ما از حملهی تحمیلی حملهی متجاوزانهی رژیم...
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، روایتی از شروع جنگ تحمیلی و حمله رژیم بعث عراق به خاک کشورمان از زبان آیت الله خامنهای شنیدنی است.
رهبری در این روایت در رابطه با بعد از ظهر 31 شهریور، شروع جنگ تحمیلی و چگونگی اطلاع یافتنشان از این اتفاق گفته بودند: «یکی از هیجانانگیزترین لحظات جنگ، لحظهی شروع جنگ یا به تعبیر درستتر لحظهای بود که ما از حملهی تحمیلی حملهی متجاوزانهی رژیم عراق مطلع شدیم. همانطور که همهی ملت ایران یادشان هست، قاعدتاً جنگ در بعدازظهر روز 31 شهریور اتفاق افتاد. من شخصاً خودم در یک کارخانهای رفته بودم که سخنرانی کنم و در حالی که نشسته بودیم و منتظر بودیم که وقت سخنرانی بشود، کارخانه هم نزدیک فرودگاه مهرآباد بود ناگهان صدای عجیبی و حرکاتی در پنجرهها و درها و اینها که ناشی از موج انفجار بود را شنیدم و برادران پاسداری که با من بودند رفتند بیرون بلافاصله و آمدند خبر آوردند که چند هواپیمای شکاری را در آسمان دیدند که بمب روی فرودگاه مهرآباد و جاهای دیگر پرتاب کرد و طبعاً من سخنرانی را که لازم بود تقویت روحیهی آن کارگرها هم باشد انجام دادم، سریعاً آمدم به محل ستاد مشترک که اطاق جنگ در آنجا بود و نشستیم به بحث و بررسی این رویداد غیر منتظره با بقیهی مسؤولین کشور که آن وقت همه بودند، از رئیس جمهور و نخست وزیر و رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس دیوان عالی کشور و اینها تا همهی مقامات نظامی که ذیربط بودند. برای ما البته جنگ غیر منتظره بود و هر چیز غیر منتظرهای در آغاز یک مقداری بهتانگیز است.»
در ادامه این روایت آمده است: «برای ملت ایران که اطلاعات کمتری از مسائل جاریِ مرزیِ بین ایران و عراق داشتند و منتظر چنین وضعی نبودند، و در جریان تحقیقات سیاسی و نظامی هم قرار نداشتند طبعاً بیشتر غیر منتظره بود. یادم میآید که در آنجا بحث شد که اطلاع این مسأله را چگونه به مردم بگوئیم و با چه زبانی موضوع را برای مردم که در مقابل یک جنگی قرار گرفتند که هیچ ابعاد آن هم مشخص نیست، زمان آن هم معلوم نیست، قرار بدهیم. بالأخره تصمیم جمعی بر این شد که من به عنوان نمایندهی امام در شورای عالی دفاع و به عنوان کسی که با مردم هر هفته صحبت میکردم در تریبون نماز جمعه و آشنا بودند مردم با صدا و با مطالب من، مطلب را با مردم در میان بگذارم و من یک اطلاعیهای تهیه کردم و خودم با صدای خودم این اطلاعیه را در رادیو خواندم و بارها آن پخش شد و مردم کشور اطلاع پیدا کردند که ما در حال جنگ هستیم.»