شنبه 3 آذر 1403

روایت جالب یک واسطه‌گر ازدواج؛ از دختر 15 ساله تا زن مطلقه 49 ساله را به مردان معرفی می کنم

وب‌گاه عرشه آنلاین مشاهده در مرجع
روایت جالب یک واسطه‌گر ازدواج؛ از دختر 15 ساله تا زن مطلقه 49 ساله را به مردان معرفی می کنم

گرچه این واسطه ازدواج ساعت خاصی را برای تماس خانواده‌ها در نظر گرفته است، اما تلفن خانه ایشان در هر ساعتی برای واسطه‌گری زنگ می‌خورد:«من برای این کار ساعت تعیین کردم، ولی مردم گاهی اصلا سر آن ساعت تماس نمی‌گیرند. این اتفاق بارها افتاده که از ساعت هفت صبح تا دوازده شب با من تماس بگیرند. من اگر بخواهم در خانه استراحت کنم باید حتما تلفن را از پریز بکشم». واسطه‌گری در ازدواج امری است که...

واسطه‌گری در ازدواج امری است که در دین اسلام بسیار به آن توصیه شده است. درباره ثواب این کار پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم فرمودند: «هر فردی در ازدواج حلالی بین دو نفر اقدام کند تا این که خدا آن دو را گرد هم آورد، خداوند در برابر هر قدمی که وی در این راه برداشته و هر سخن ثوابی که گفته ثواب یک سال عبادت را به او می‌دهد» و در جای دیگری امام صادق علیه‌السلام در این باره فرمودند: «هر فردی زمینه ازدواج مجردی را فراهم کند از افرادی است که خدا در روز قیامت به او نگاه [لطف‌آمیز] می‌کند».

البته در جامعه امروز واسطه‌گری برای ازدواج به مرور کمرنگ شده، چرا که افراد زیادی به دلیل دردسرهای آن، از این کار صرف‌نظر می‌کنند. اما با این حال هنوز هستند کسانی که دغدغه ازدواج جوانان را داشته باشند. در همین رابطه با خانم چهل‌و هشت ساله‌ای گفت‌وگو کردم که 9 سال است به صورت جدی به کار واسطه‌گری مشغول است. حاج خانم اجازه نمی دهند نامشان در گزارش درج شود، اصالتا اصفهانی، طلبه و ساکن قم هستند. ایشان قبل از ازدواج دو پسرشان نیت کردند که اگر بی‌دردسر و به راحتی صاحب دو عروس خوب شوند، به شکرانه خوشبختی پسرانشان، واسطه ازدواج جوانان شوند. حالا به همین دلیل، نزدیک به ده سال است که از شنبه تا چهارشنبه از ساعت نه و نیم تا ده و نیم شب خانواده‌ها از سراسر ایران با ایشان تماس می‌گیرند تا پیگیر ازدواج فرزندشان شوند. در ادامه به مناسبت روز ازدواج، گفت‌وگوی فردا را با ایشان می‌خوانید.

دغدغه این کار از زمانی سراغم آمد که با دختران مجرد زیادی در ارتباط بودم

حاج خانم هیچ عنوان شماره‌ای را بدون اجازه خود آن دختر به خانواده‌ای نمی‌دهد و می‌گوبد: «من در محل کارم با دخترهای زیادی سر و کار داشتم و شماره تلفن آن‌ها دسترسی دارم اما شماره این دختر خانم‌ها در مرکز امانت است و ما نمی‌توانیم بدون اجازه والدینشان به شخصی بدهیم. من با دخترخانم‌ها دوست می‌شوم و اگر تمایل داشته باشند، شماره را از خود آنها می‌گیرم یا دوستی می‌آید و چهار نفر از دوستانش را به من معرفی می‌کند»

اسامی دختران را در رایانه ثبت و جستجو می‌کردم

از ایشان درباره شیوه کارشان پرسیدم که او با اشاره به دفتر اسامی‌ای که برای واسطه‌گری درست کرده و پر از اسامی و شماره تلفن‌های دخترهاست، می‌گوید: «در ابتدا اسامی را در ورقه‌هایی می‌نوشتم. بعد به شکل دفترش کردم و در آخر هم وارد سیستم کردم. سرچ در آن راحت‌تر بود. البته حالا مدتی است برنامه سرچم به هم ریخته، فعلا با دفتر کار می‌کنم ولی مدتی که با سیستم کار می‌کردم، خیلی بهتر بود»

شماره و مشخصات دختران را فقط در اختیار خانواده داماد می‌گذارم

او در خصوص انگیزه‌اش برای انجام این کار می‌گوید: «دیدم از طرفی ما یک سری از دخترهایی را می‌شناسیم که وقت ازدواج‌شان کم‌کم می‌گذرد. از طرف دیگر مردانی را می‌شناسیم که در همین وضعیت هستند. خصوصا یک سری طلاب که در قم مشغول به تحصیل هستند و خانواده‌هایشان اینجا نیستند که برایشان آستین بالا بزنند. من البته با آقایان اصلا صحبت نمی‌کنم، به آقایان هم هیچ شماره‌ای نمی‌دهم. هر کس هم زنگ بزند، به آنها می‌گویم خانواده‌شان باید تماس بگیرد»

هیچ کدام از دخترانی که برای ازدواج معرفی می‌کنم را نمی‌شناسم

این واسطه ازدواج تاکید می‌کند که هیچ یک از دخترهایی که برای ازدواج به خانواده‌ها معرفی می‌کند را نمی‌شناسد:«من به خانواده‌ها تاکید می‌کنم که این دخترها را ندیدم و نود درصد آنها را نمی‌شناسم. معرف‌هایی که به من شماره تماس داده‌اند، از این دخترها برایم می‌گویند. مثلا می‌گویند دختر خانم قدش بلند است یا پوستش روشن است. البته باز هم به خانواده‌ها می‌گویم که ممکن است این واسطه‌ها توصیف درستی نکرده باشند. وقتی که شماره می‌دهم به خانواده‌ها می‌گویم که شما بعد من را در جریان جلسه آشنایی قرار دهید. در مرحله اول من پنج، شش شماره به خانواده‌ها می‌دهم. آن هم در صورتی که به من بگویند مورد اول به این دلیل نشد. من از آنها می‌پرسم چرا نشد؟ خانه‌شان کجا بود؟ در چه منطقه‌ای بود؟ مادرش برخوردش چطور بود؟ اعضای خانواده چند نفر بودند؟ چون خیلی وقت‌ها معرف این موارد را نمی‌داند. به این ترتیب من اطلاعاتم را تکمیل می‌کنم.

خانواده‌ها معمولا ازدواج فرزندشان را به من اطلاع نمی‌دهند

از او درباره تعداد زوج‌هایی که واسطه آشنایی آنها با هم شده، سوال می‌کنم که ایشان اظهار بی‌اطلاعی می‌کند:«آماری نمی‌توانم بدهم. چون وقتی به خانواده می‌گویم، اگر رفتید شد یا نشد. در هر صورت به من اطلاع بدید ولی خانواده‌ها معمولا به من اطلاعی نمی‌دهند».

با خانواده‌ها، صمیمی نمی‌شوم

حاج خانم دلایل خود را برای صمیمی نشدن با خانواده‌ها چنین ذکر می‌کند: «یکی از دلایلی که خانواده‌ها من را برای ازدواج فرزندانشان دعوت نمی‌کنند، این است که آدم بسیار سختی هستم و خیلی با آنها دوست نمی‌شوم. یعنی اگر بخواهم با آنها گرم و صمیمی برخورد کنم، خیلی زمانم گرفته می‌شود. در این صورت در یک شب فقط می‌توانم به دو تلفن جواب بدهم. در سال‌های اول کارم با خانواده‌هایی که تماس می‌گرفتند، خیلی صمیمی می‌شدم، بعد دیدم که تعداد زیادی متقاضی پشت خط می‌مانند و صدای اعتراض همه در می‌آید».

هر شب در طول یک ساعت 7 مورد واسطه گری ازدواج انجام می‌دهم

او درباره تعداد واسطه‌گری‌هایی که هر شب انجام می‌دهد، چنین می‌گوید:«من به طور متوسط هر شب، برای هفت مورد در یک ساعت واسطه‌گری می‌کنم. بیشتر از آن زمان ندارم؛ چون خودم کارمند هستم و خیلی زندگی شلوغی دارم. واقعا گاهی وقت‌ها همین یک ساعت را هم در زندگی کم می‌آورم. در حال حاضر که تلفن را بر می‌دارم سریع می‌پرسم:«بفرمایید موردتان چیست؟» بعد خصوصیات شخص را می‌گیرم و معمولا هم از مادر می‌پرسم، مگر اینکه مشکلی وجود داشته باشد که حاضر شوم با خواهر داماد صحبت کنم. به دوست و آشنا هم هرگز شماره نمی‌دهم. به کسانی که شماره تلفن می‌دهم تاکید می‌کنم که شماره‌ها دست هر کسی نیفتد، چون امانت هستند یا می‌گویم وقتی کاری نداشتید آن شماره را پاره کنید. من این تذکرات را می‌دهم، دیگر نمی‌دانم آنها تا چه اندازه به تذکرات من عمل می‌کنند».

تلفن خانه‌ام از ساعت هفت صبح تا دوازده شب برای امر خیر زنگ می‌خورد

گرچه این واسطه ازدواج، ساعت خاصی را برای تماس خانواده‌ها در نظر گرفته است اما تلفن خانه ایشان در هر ساعتی برای واسطه‌گری زنگ می‌خورد:«من برای این کار ساعت تعیین کردم، ولی مردم گاهی اصلا سر آن ساعت تماس نمی‌گیرند. این اتفاق بارها افتاده که از ساعت هفت صبح تا دوازده شب با من تماس بگیرند. یک شب مهمان داشتم و همه تعجب کرده بودند چه کسی است که ساعت دوازده شب تماس گرفته؟ ما دوازده شب خانه خواهر یا برادرمان هم زنگ نمی‌زنیم! من اگر بخواهم در خانه استراحت کنم، باید حتما تلفن را از پریز بکشم».

در طول این سال‌ها تا به حال مشکلی برایم پیش نیامده است

از او درباره مشکلات واسطه‌گری می‌پرسم که در پاسخ به سوالم فکر می‌کند و می‌گوید:«الحمدلله نه تا به حال مشکلی برایم پیش نیامده. من با چند نفر از اساتید هم در این باره صحبت کردم که معتقد بودند این کار خوبی است و ادامه آن هیچ اشکالی ندارد».

ازدواجی به شیرینی یک جعبه گز

وقتی از ایشان خواستم یک خاطره خوب از سال‌ها واسطه‌گری ازدواج بگویند، برایم گفتند:«سال گذشته یک خانمی با من تماس گرفت و از من پرسید:«شما ما را می‌شناسید؟» من گفتم:«نمی‌شناسم». پرسید:«پس شماره ما را از کجا آورده‌اید؟» من گفتم:«نمی‌دانم». از آن به بعد سعی کردم اسم معرف‌ها را هم بنویسم. از او پرسیدم:«چه اتفاقی افتاده؟» گفتند:«خانه ما خیلی خواستگار زنگ می‌زند. هم خواستم از شما تشکر کنم، هم بپرسم شما مگر چقدر ما را می‌شناسید که این موارد تا این اندازه با خانواده ما هماهنگ هستند. این خیلی برایم عجیب است که ندیده، تا این اندازه دقیق ما را می‌شناسید». به او گفتم: «معرفتان شما را خوب معرفی کرده وگرنه من که شما را نمی‌شناسم». اتفاقا با یکی از پسرهایی که من برای دخترشان فرستادم ازدواج کردند، بعد هم به محل کارم آمدند و خیلی از من تشکر کردند. مادر داماد هم از اصفهان آمد و برایم یک جعبه گز آورد که من آن را باز کردم و بین همکاران پخش کردم»

9 سال است که به صورت جدی برای ازدواج جوانان واسطه‌گری می‌کنم

شاید برایتان جالب باشد که بدانید چطور شد که این مادر شروع به واسطه‌گری برای ازدواج جوانان کرد:«من دو پسرم را خیلی راحت و بدون دردسر زن دادم. بدون اینکه قبل از آن به خواستگاری‌های زیادی برویم. خدا خیلی راحت دو عروسی که می‌خواستم را قسمتم کرد. از آن وقت به بعد نیت کردم که واسطه ازدواج جوانان شوم. من 9 سالی می‌شود که به صورت جدی این کار را انجام می‌دهم».

یک راه‌حل ساده برای واسطه گری بدون دردسر

وقتی از او در این باره پرسیدم که خیلی‌ها به دلیل مشکلات پس از ازدواج زوجین حاضر به واسطه‌گری نمی‌شوند، برایم از راه حل ساده این کار گفت. راهکاری که باعث شده تا به امروز بدون هیچ مشکلی واسطه ازدواج بسیاری از جوانان شود:«من برای این مشکل یک راه حل ساده دارم و آن هم این است که اصلا به کسی نمی‌گویم که این اشخاص را می‌شناسم یا نه. مثلا من خواهر عروسم را چند روز پیش به یک خانواده‌ای معرفی کردم ولی اصلا به آنها نگفتم که ایشان خواهر عروسم هستند»

شماره تلفن دخترهای مجرد را از دوست و آشنا می‌گیرم یا خودشان برایم می‌آورند

وقتی از او درباره آمار پسرها و دخترهای مجرد یادداشت شده در دفترش می‌پرسم، به این نکته اشاره می‌کند که فقط شماره دخترهای مجرد را در دفترش یادداشت می‌کند:«من شماره تلفن پسرهای مجرد را یادداشت نمی‌کنم، فقط دختر‌های مجرد. مادر پسرها هر شب با من تماس می‌گیرند و من همان لحظه چند مورد مناسب به آنها معرفی می‌کنم. من از مادر پسر خصوصیات دختر را مورد نظرشان را می‌پرسم و بعد به آنها شماره تلفن می‌دهم»

وقتی پسر سی ساله برای ازدواج به دنبال دختر هجده ساله است

ایشان درباره دلسوزی‌ها و توصیه‌هایشان در موقعیت‌های خاص چنین می‌گویند:«بعضی‌ها که پسر متولد هفتاد دارند، به دنبال دختر هم سن پسرشان هستند اما بعضی‌ها فاصله سنی زیادی مد نظرشان است که من در این موارد دلم نمی‌آید حرفی نزنم و شروع می‌کنم به مشاوره دادن. چون حس می‌کنم آن دختر، دختر خودم است و ده سال تفاوت سنی فاصله زیادی است. البته در برخی موارد می‌توانم راضی‌شان کنم و در بعضی موارد دیگر هم احتمالا وقتی تلفن را قطع کنند با خودشان بگویند به تو چه که دخالت می‌کنی. من نظرم این است که نباید به پسر سی ساله، دختر هجده ساله بدهند، اگر هم بدهند اشتباه می‌کنند. چون این همه تفاوت بعد‌ها مشکل ساز خواهد شد. همسرم به من سفارش می‌کند در این موارد مشاوره ندهم و فقط شخصی که می‌خواهند را به آنها معرفی کنم، ولی من می‌گویم اگر به آنها دختر 18 ساله معرفی کنم، بعد دختر 25 ساله‌ام را چه کنم؟ وجدانم قبول نمی‌کند که برای پسر سی ساله، دختر هجده ساله معرفی کنم. چهار یا پنج سال فاصله کفایت می‌کند.

به دختران توصیه می‌کنم از ازدواج با مرد مطلقه نترسند

او درباره دخترهایی که از سن ازدواج‌شان گذشته می‌گوید:«مثلا خود دختر تماس می‌گیرد که ما وقتی زمان ازدواج‌مان بود، دست پدرمان خالی بود و الان هم سنمان بالا رفته، ما پنج تا خواهریم که در خانه هستیم، می‌شود اسم ما را هم بنویسید؟ من اسم همه را می‌نویسم. بالاخره نمی‌توانم ناامیدشان کنم. به همه‌شان هم توصیه می‌کنم ازدواج با مردی که زنش فوت شده، هیچ اشکالی ندارد. اتفاقا چون تجربه یک زندگی را داشته، بهتر می‌تواند زندگی را بچرخاند. در مورد طلاق گرفته‌ها هم همین طور، می‌گویم که تحقیق کنند. چون یک دختر 35 ساله اگر توقع ازدواج با پسر داشته باشد، یک پسر 40 یا 45 سراغ‌اش می‌آید که من بارها به آنها گفته‌ام پسر چهل ساله یا ناراحتی جسمی و روحی دارد یا اینکه خدای نکرده زیرآبی رفته و از بازار آزاد استفاده کرده، وگرنه پسری که سالم و متدین باشد، محال است تا چهل سالگی مجرد بماند».

از دختر 15 ساله تا زن مطلقه 49 ساله متقاضی ازدواج

از او درباره سن کسانی که در دفترش شماره آنها را ثبت کرده می‌پرسم. او درباره کوچکترین و بزرگترین‌های دفترش می‌گوید:«من چون مطلقه هم ثبت نام می‌کنم، افراد میان سال هم در لیستم وجود دارد. مثلا خانم 49 ساله‌ای با من تماس گرفته بود که من همسرم در تصادف فوت کرده و سه فرزندم ازدواج کرده‌اند و حالا خیلی احساس تنهایی می‌کنم که من آقایی با شرایط خودشان به ایشان معرفی کردم. کوچکترین‌ها هم 15 یا 16 ساله هستند که اگر کسی خواست برای پسر بیست ساله‌اش زن بگیرد، من این موارد را معرفی می‌کنم. البته من به خانواده‌هایی که پسر هجده ساله‌شان اصرار به زن گرفتن دارد، توصیه می‌کنم که او را منع نکنند. بگویند دنبالش هستیم. پسر هجده ساله فکر می‌کند که به بلوغ رسیده و با تاخیر انداختن، می‌شود ازدواج را کم‌کم از سرش انداخت. البته ما در اسلام محدودیت سنی برای ازدواج نداریم.

من اگر می‌خواستم برای پسرم دختری انتخاب کنم، هرگز به یک واسطه غریبه اعتماد نمی‌کردم

از این مادر باتجربه خواستم که توصیه‌هایی به جوانان درباره ملاک‌های ازدواج‌شان داشته باشد و او با اشاره به روش واسطه‌گری خود می‌گوید:«من اگر خودم می‌خواستم برای پسرم همسر انتخاب کنم، هرگز با یک غریبه تماس نمی‌گرفتم تا دختری را به من معرفی کند. چون این کار خیلی ریسک‌اش بالاست. گرچه خودم این کار را برای دیگران انجام می‌دهم ولی این از روی ناچاری است. توصیه می‌کنم که جوانان پیش از ازدواج حتما از هم شناختی داشته باشند. البته من ازدواج فامیلی را هم توصیه نمی‌کنم. مثلا من برای یکی از پسرانم دختر همکارم را انتخاب کردم که هشت سال از نزدیک با آن خانواده آشنا بودیم با اینکه هیچ نسبتی با هم نداشتیم. اگر می‌خواهند به واسطه مراجعه کنند، کسی باشد که آنها را بشناسند و به او اعتماد داشته باشند، نه یک فرد غریبه. اما اگر در شرایطی هستند که چاره‌ای جز مراجعه به واسطه غریبه ندارند، حتما خانواده‌ها چند ماهی را برای شناخت یکدیگر وقت بگذارند. توصیه دوم من این است که دقت کنند، خانواده‌ها از نظر فرهنگی با هم هماهنگ باشند. به نظرم یک خانواده بازاری باید از یک خانواده بازاری دختر بگیرد یا خانواده پزشک باید با صنف خودش وصلت کند، در این صورت خانواده‌ها از لحاظ مالی و فرهنگی در یک سطح قرار می‌گیرند. در نهایت همه اینها حرف است و هر کس باید از خدا بخواهد. چرا که بعضی‌ها از لحاظ فرهنگی هم یکی نبودند، ولی بسیار خوشبخت بودند».

برای پول و سکه واسطه گری نمی‌کنم

ایشان در پایان با اشاره به اینکه ترویج سنت واسطه‌گری در ازدواج میان دوستان و آشنایان بسیار خوب است، به این نکته مهم اشاره می‌کنند که هرگز به واسطه‌گری به شکل کاسبی نگاه نکردند:«در حال حاضر خیلی از دختر و پسرها نیاز به حضور واسطه دارند و چاره‌ای جز این کار نیست. خیلی خوب است که در همان حدی که از دستمان برمی‌آید واسطه گری کنیم. ثواب زیادی دارد. فکر می‌کنم کسی از مردم نباشد که شماره من را نداشته باشد. از سراسر ایران، شمال و جنوب و غرب و شرق تماس می‌گیرند. خانواده‌هایی بودند که خواستند برای تشکر به من سکه یا پول بدهند که من قبول نکردم. چون من این کار را برای رضای خدا انجام می‌دهم و همان طور که عرض کردم، داشتن دو عروس مهربان و خوشبختی پسرانم برای من بالاترین پاداش بود که قبلا آن را از خدا گرفته‌ام».

منبع: سایت فرداد هم اکنون دیگران می خوانند -->

بیشتر بخوانید

روایت جالب یک واسطه‌گر ازدواج؛ از دختر 15 ساله تا زن مطلقه 49 ساله را به مردان معرفی می کنم 2