شنبه 15 شهریور 1404

روحانی؛ پرروتر از ترامپ / آقای روحانی! به همان بیانیه ویلیام برنز برگردیم!

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
روحانی؛ پرروتر از ترامپ / آقای روحانی! به همان بیانیه ویلیام برنز برگردیم!

یکی دیگر از مدعاهای این روزهای آقای روحانی، که جناب ظریف نیز در آن شریک است، این است که اگر برجام به هم بخورد و تحریم‌ها برگردد، اتفاقی نیفتاده! به همان دوره قبل از برجام برگشته‌ایم؛ لذا نباید منتقدان، لب به سخن بگشایند!

- اخبار سیاسی -

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم - عبدالله عبداللهی: «مهمترین علت طلاق، ازدواج است»؛ این جمله چقدر منطقی است و یا چقدر نابخردانه است؟ مشخص است که صرفاً یک «بازی زبانی» طنزآمیز برای انبساط خاطر است و اگر همین جمله را در قالب یک گزاره جدی به کسی بگوئید، ممکن است شما را به مداوا توصیه کند! اما اگر تصور می‌کنید که این نوع از جملات فقط به محافل مطایبه اختصاص دارد، متاسفانه گمان خطایی است.

مثلاً به این جمله آقای حسن روحانی که اخیراً گفته شده است توجه کنید: "آن‌هایی که اصلاً با برجام مخالف بودند و می‌گفتند برجام درست نبوده، و همه‌اش ضرر و خسارت بوده و اصلاً نفعی نداشته، خب اسنپ‌بک گوشه‌ای از برجام را از بین می‌برد، خب شما که می‌گویید کل برجام از بین برود خیلی خوب است، خب این هم یک گوشه‌ای از برجام است." و در انتها هم به سبک مالوف خود خطاب به منتقدان برجام تاکید می‌کند که "شما دیگر ساکت باشید!".

سند کمتردیده‌شده از مذاکرات محرمانه مسقط / تیم روحانی و ظریف چگونه مشکلات عجیب هسته‌ای پیش‌پای ایران گذاشت؟

نکته‌ی آقای روحانی به اختصار اینچنین است: "شما که قبلاً منتقد برجام بودید، حالا که اسنپ‌بک می‌خواهد همه قطعنامه‌های تحریمی را مجدداً برگرداند، دیگر ساکت باشید!"

مزاح نخست را اگر جدی بگیریم، معنی‌اش این می‌شود که اگر می‌خواهید آمار طلاق پایین بیاید، ازدواج نکنید! و گزاره آقای روحانی هم اگر صورت صریح‌ترش را در نظر بگیریم اینطور می‌شود که اگر الان می‌خواهید به فعال‌شدن مکانیسم ماشه که یکی از بزرگترین افتضاحات مذاکره‌کنندگان برجام است، ایراد بگیرید، قبلاً نباید به این چیزها انتقاد می‌کردید بلکه احتمالاً باید جزو مدافعان هم می‌بودید!

آقای روحانی ظاهراً می‌خواسته انتقاد پیشین از برجام و انتقاد اکنون از هوا شدن کامل برجام و بازگشت قطعنامه‌ها را پارادوکسیکال نشان دهد؛ بازی زبانی روشنی است، اما متاسفانه بیش از اندازه کوته‌فکرانه است؛ چرا که انتقاد منتقدان از برجام، دقیقاً به دلیل همین موضوعات، مانند وجود مکانیسم‌های عجیب و غریبی مانند مکانیسم ماشه در آن بود؛ مکانیسمی که می‌گوید حتی اگر ایران به نقض تعهدات طرف مقابل اعتراض و به آن اصرار کند، نهایتاً تحریم‌های ایران برمی‌گردد!

یکی دیگر از مدعاهای این روزهای آقای روحانی، که جناب ظریف نیز در آن شریک است، این است که اگر برجام به هم بخورد و تحریم‌ها برگردد، اتفاقی نیفتاده! به همان دوره قبل از برجام برگشته‌ایم؛ لذا نباید منتقدان، لب به سخن بگشایند؛ چرا که تازه روز از نو و روزی از نوست و جایی برای اعتراض منتقدان برجام نمی‌ماند!

این هم یک بازی زبانی ساده‌انگارانه است. برجامی که به این شکل مذاکره شده بود، از یک سو به نحو ایجابی شرایط خاصی برای کشور پدید آورد، و از سوی دیگر به نحو سلبی، فرصت‌هایی را از کشور گرفت که سالها باید درباره آن گفت و نوشت.

برجام از همان ابتدا عملاً برای «اجرا نشدن» توافق شده بود. طرفهای غربی و بویژه آمریکا، می‌خواستند نگرانی خود درباره پیشرفت‌های هسته‌ای ایران را از میان برداشته و درباره فشار تحریمی نیز هیچ چیزی نصیب ایران نکنند. برجام همین‌کار را از همان روز اول انجام داد؛ ایران به تعهدات خودش تا سا‌ل‌ها عمل کرد و آمریکائی‌ها از همان روز اول اجرای برجام (دی ماه 1394) تحریم‌های جدید علیه ایران اعمال کردند و راه را بر انتفاع ایران از تحریم‌هایی که در ظاهر تعلیق شده بود نیز بستند.

آقایان روحانی و ظریف تصور می‌کنند که اروپایی‌ها و آمریکائی‌ها از ابتدا بنا داشتند اگر ایران تعهداتش را اجرا کرد، قطعنامه‌ها را پس از 10 سال، یعنی اکتبر 2025 به طور کامل لغو کنند؛ حال آنکه اساساً برجام و قطعنامه به نوعی نوشته شده بود، که آمریکائی‌ها بعد از خاطرجمعی از اطلاعاتشان درباره فناوری هسته‌ای ایران و آزمودن مسیر سیاست برای تسلیم، تحریم‌ها را عیناً و بلکه بیش از قبل بر سر جای خود بنشانند. و الا تعبیه مکانیسمی مانند همین مکانیسم بازگرداندن فوری تحریم‌ها، چه مبنایی غیر از این می‌توانست داشته باشد؟

از سوی دیگر، نوع مذاکرات دولت آقای روحانی در برجام، عملاً یک تغییر پارادایم بزرگ در نسبت هسته‌ای غرب با ایرانی‌ها ایجاد کرد و آن «تغییر محاسبات» آنان در قبال کشور بود. غربی‌ها تا پیش از آن به این جمع‌بندی رسیده‌بودند که هرچه فشار قطعنامه‌ای را تشدید کنند، ایران از خطوط قرمز خود کوتاه نخواهد آمد. اینکه مذاکره‌کنندگان قبل از آقای روحانی مذاکره‌کنندگان خوبی بودند یا خیر، یک مسئله فرعی است. اصل ماجرا به مدیریت کلان در کشور بازمی‌گردد. مدیریتی که موجب شد، جورج بوش پسر، که در جنگ‌افروزی از ترامپ هم پیشتر بود، عملاً سیاست غنی‌سازی صفر در رابطه با ایران را کنار گذاشت و آمریکا را به جمع مذاکره‌کنندگان با ایران ملحق کرد (مراجعه کنید به کتاب آقای جان کری با عنوان «هر روز موهبت دیگری است»). اما نحوه‌ی گفتگوی دولت روحانی، بعد از چند صباحی با این تیتر روزنامه‌های بزرگ آمریکایی مواجه شد که حالا ایران نشان داده «اگر فشار بیاوریم، تاثیر می‌گذارد!» و لذا با فشار می‌توان امتیاز گزاف گرفت. یکی از بزرگترین خسارت‌های راهبردی آقایان روحانی و ظریف به کشور همینجاست و همین محاسبه موجب شد که پس از برجام، عملاً برخی از راهبردهای ایران به ثمر ننشیند.

اما به نظر می‌رسد بزرگترین و اصلی‌ترین امتیازی که دولت روحانی از ایران و مردمش سلب کرد، امکان دستیابی به توافق بسیار بهتر نسبت به برجام بود. آقای روحانی و ظریف این روزها مکرر می‌گویند که خب! طوری نشده؛ به پیش از برجام بازگردیم! این گزاره رسماً احاله به محال و مطایبه با رنج‌های ملت است؛ ضمن اینکه با مغلطه، فضای آن زمان را در هاله‌ای از ابهام می‌پوشانند. پیش از برجام دلار معادل چند ریال بود؟ تورم به چه شکل بود؟ وضعیت عدالت اجتماعی چگونه بود؟ سرانه درآمد ایرانیان چقدر بود؟ همه‌ی این اعداد مطلقاً علیه آقای روحانی است؛ اما فرض کنیم که در همه‌ی این اعداد امکان مناقشه وجود داشته باشد و آقای روحانی بگوید که اگر همان روند پیشتر می‌رفت شاید وضعیت بدتر از این هم می‌بود! ادعای باطلی است، اما فرض کنید که این را هم بپذیریم.

در عوض، یک دعوی خیلی روشن و ساده با آقای روحانی و جناب ظریف صورت می‌دهیم؛ و از قضا مستند این دعوی هم از کتاب خود آقای ظریف است و نه مستندات منتقدان!

جناب روحانی اگر می‌توانند کاری کنند که به همان بیانیه ویلیام برنز، قبل از شروع رسمی مذاکرات دولت روحانی و همان روند عقب‌نشینی‌های غرب در مقابل پیشروی‌های ایران برگردیم. اگر آقای روحانی همان را هم بتواند احیا کند، بسیار بهتر از وضع کنونی است و روند پیش از برجام نشان می‌داد که می‌توان به توافقی به مراتب بهتر از برجام رسید. یکی از مهمترین فجایع دولت روحانی آن بود که بیانیه‌ای که ویلیام برنز، مذاکره‌کننده ارشد آن دوران آمریکایی‌ها در بحث هسته‌ای، در مسقط خواند را هم علیرغم همه نقاط ضعفش، با فاجعه‌ای عوض کردند که امروز به مکانیسم ماشه رسیده است.

ماجرای بیانیه برنز که پیشتر نیز در یادداشت دیگری به آن مفصلاً اشاره کرده‌ایم اینگونه است که قبل از شروع هرگونه اقدام خاص توسط دولت آقای روحانی و شخص آقای ظریف، طرف آمریکایی دو مسئله را در بیانیه خود در مذاکرات محرمانه رسماً اعلام کرد؛ اول اینکه برای نخستین بار تأکید کرد که از خط قرمز خود مبنی بر غنی‌سازی صفر توسط ایران عدول کرده و پذیرفته است که ایران باید غنی‌سازی داشته باشد، و ثانیاً اعلام کرد که در توافق نهایی با ایران همه تحریم‌های هسته‌ای «یک‌جانبه» و «چندجانبه» را بر خواهد داشت. آنها همچنین مجبور شدند که اعلام کنند در طول توافق اولیه تا توافق نهایی که بعدها به توافق ژنو و برجام معروف شدند، هیچ تحریم بیشتری وضع نکنند (No more sanctions) و برخی از تحریم‌های پیشین را هم در این مدت به حالت تعلیق درآورند تا آنکه نهایتاً همه برچیده شوند.

غرض اینکه، بخشی از چارچوب اصلی آنچه ایران می‌خواست، یعنی اعلام پذیرش غنی‌سازی در ایران و همچنین برداشتن کامل تحریم‌های هسته‌ای به‌عنوان بخشی از توافق نهایی، پیش از آغاز اقدامات دولت آقای روحانی و شخص ظریف در مذاکرات هسته‌ای توسط دولت آمریکا اعلام شده بود؛ این موضوع مشخصاً در کتاب خاطرات آقای ظریف و دوستانش (راز سر به مهر) آمده است. در پیوست ششم جلد اول مجموعه 6جلدی راز سر به مهر، بیانیه ویلیام برنز مسئول اصلی آمریکایی در مذاکرات محرمانه که در مسقط 3 ایراد شده است، به این موارد رسماً اشاره شده است.

اما آنچه در عمل در دولت آقای روحانی اتفاق افتاد این بود که عملاً تیم مذاکراتی ایران در مسئله تحریم‌ها به‌نوعی رایزنی کرد و متن نوشت که عملاً هیچ تحریمی که در واقعیت لغو نشد هیچ، بلکه سنگین‌ترین تحریم‌های تاریخ بشریت علیه یک ملت هم وضع شد؛ و نکته مهم در این میان آن‌که آمریکا برای این بدعهدی هزینه خاصی هم نداد و 10 سال بعد، در شرایطی که توانسته‌اند ایران را سالها به عقب برگردانند، خود هیچ گامی رو به جلو برنداشته‌اند!