چهارشنبه 23 مهر 1404

«زرتشت» نیچه چه نسبتی با پیامبر ایرانی دارد؟؛ نیچه عارف یا نیهیلیست

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
«زرتشت» نیچه چه نسبتی با پیامبر ایرانی دارد؟؛ نیچه عارف یا نیهیلیست

نیچه تصریح می‌کند که معنای نام زرتشت در دهان او، درست ضد آن چیزی است که مایه بی‌همتایی شگرف این ایرانی در تاریخ است.

نیچه تصریح می‌کند که معنای نام زرتشت در دهان او، درست ضد آن چیزی است که مایه بی‌همتایی شگرف این ایرانی در تاریخ است.

به گزارش خبرنگار مهر، 15 اکتبر زادروز فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی و استاد لاتین و یونانی بود که آثارش تأثیری عمیق بر فلسفه غرب و تاریخ اندیشه مدرن بر جای گذاشته‌است. فریدریش ویلهلم نیچه که او را فیلسوف فرهنگ نامیده‌اند، با درگیری اصلی اندیشه‌اش با پیدایش و دگرگونی‌های تاریخی فرهنگ‌ها و به‌ویژه نظام‌های اخلاقی، یکی از مهم‌ترین متفکران تاریخ اندیشه مدرن غرب است.

تحلیل‌های شگفت او از فرهنگ‌های باستانی، قرون وسطایی و مدرن اروپایی، گواهی بر دانشوری و چالاکی اندیشه او در مقام فیلسوف تاریخ و فرهنگ است.

تأثیر نیچه بر فلسفه غرب به چالش کشیدن بنیادهای سقراطی - افلاطونی است. اگرچه نیچه به ظاهر یک ترقی‌خواه به نظر می‌رسد، اما در واقع او را می‌توان یک مرتجع قلمداد کرد که نماینده احیای یک نسبی‌گرایی کهن است. او با بازگشت به ایده‌های پیشاسقراطیان، به‌ویژه پروتاگوراس با شعار «انسان معیار همه چیز است» و هراکلیتوس با ادعای «همه چیز در سیلان است»، موضعی مخالف با سنت غالب غرب اتخاذ کرد.

هرمنوتیک و جهان تفسیرها

سقراط در مقابل این نسبی‌گرایی، پیشنهاد کرد که انسان‌ها می‌توانند چیزهای عینی، ثابت و جاودانی مانند زیبایی و عدالت را بدانند. نیچه و دیگر فیلسوفان متأخر با نقض این عینیت، نشان دادند که موضع سقراطی نه یک سنت بدیهی، بلکه ایده‌ای بود که در تعارض با وضعیت ذهنی طبیعی بشر قرار داشت.

تحت تأثیر نیچه، این موج نو که «دروغی کهن» و «بازگشت به حالت ذهنی طبیعی بشر» بود، به عقب‌گرد دنیای آکادمی انجامید، به‌طوری که طی سده گذشته، نسبی‌گرایی در میان دانشوران پذیرفته و ترویج شد تا جایی که باوری فراگیر مبنی بر اینکه حقیقت نسبی است یا «حکمتی وجود ندارد» پدید آمد.

نیچه علاوه بر این، نظریه هرمنوتیکی مهمی دارد. او بیان کرد که فهمیدن دیگری دشوار یا گاهی ناممکن است، زیرا هر انسانی برای انسانی دیگر همچون جهانی دیگر است. مهم‌تر آنکه، او صراحتاً بیان کرد که چیزی به نام واقعیت اخلاقی و حتی طبیعی وجود ندارد و سرتاسر جهان چیزی جز تأویل و تفسیر ما نیست. با این حال، او قائل به این بود که اگرچه تأویل و تفسیرهای متفاوت امکان دارند، اما این هرگز بدان معنا نیست که هرگونه تأویل و تفسیری ممکن است؛ و وظیفه علم هرمنوتیک تعیین شرایط تأویل ممکن و اجتناب از بدفهمی است.

نیچه و فرهنگ مشرق؛ ستایش و تقابل

اگرچه تمرکز نیچه بر تاریخ و فرهنگ اروپا است، اما او از فرهنگ‌های باستانی آسیایی، به‌ویژه چین، هند و ایران، بی‌خبر نبود و بارها از «خرد» آسیایی در برابر عقل‌باوری مدرن ستایش کرده است. آشنایی گسترده او به واسطه دانش عمیقش در فیلولوژی کلاسیک (زبان‌شناسی تاریخی یونانی و لاتینی) و مطالعه تاریخ درگیری‌های یونانیان و رومیان با امپراتوری ایران حاصل شده بود.

نیچه در مجموعه نوشته‌های خود، ایرانیان باستان و فرهنگشان را می‌ستاید. او به‌ویژه ستایشگر چیرگی ایرانیان در تیراندازی و سوارکاری و جنگاوری، و نیز حالت سروری و قدرت‌خواهی‌شان بود. همچنین، پافشاری ایرانیان بر فضیلت راستگویی، از نظر او کردارها و ارزش‌هایی شایسته زندگانی والامنشانه انسانی محسوب می‌شد.

بالاترین درجه توجه او به ایرانیان، در موضوع زمان‌باوری ایرانیان دیده می‌شود؛ باوری که از نظر نیچه با دیدگاه او نسبت به زمان و بازگشت جاودانه همانند است و در برابر متافیزیک زَبَرزمانی افلاطون قرار می‌گیرد. او می‌باید به یک ایرانی، به زرتشت، ادای احترام کند، زیرا «ایرانیان نخستین کسانی بودند که به تاریخ در تمامیت آن اندیشیدند». او حتی در یادداشت‌هایی، از یک فرصت از دست رفته تاریخی دریغ می‌خورد که چرا به‌جای رومیان، ایرانیان سرور یونانیان نشدند. به باور نیچه، فرمانروایی ایرانیان، با نگرش مثبت و آری‌گویشان به زندگی و زمان، می‌توانست از ظهور نگرش هیچ‌انگارانه نسبت به زندگانی زمینی پیشگیری کند.

ایران و نیچه

پیوند و در عین حال تقابل نیچه با ایران، در انتخاب نام زرتشت برای مهم‌ترین اثرش، چنین گفت زرتشت، نهفته است. نیچه برای ادای احترام و همچنین تصحیح بزرگترین خطای او، نام آشنای یونانی را رها کرد و به صورت ایرانی باستانی آن روی آورد.

نیچه تصریح می‌کند که معنای نام زرتشت در دهان او، درست ضد آن چیزی است که مایه بی‌همتایی شگرف این ایرانی در تاریخ است. او می‌نویسد: «زرتشت بود که نبرد نیک و بد را چرخ گردان دستگاه هستی انگاشت.» ترجمانی اخلاق به مابعدالطبیعه، در مقام نیروی گرداننده، کار اوست. این تفسیر که در سپیده‌دم تاریخ بشری شکل گرفته، پیشاهنگ تفسیر مسیحی و افلاطونی است.

زرتشت نیچه اما باید نخستین کسی باشد که به این خطا پی می‌برد. زرتشت نیچه نماینده اخلاق‌ناباوری است که در برابر اخلاق‌باوری قرار می‌گیرد. او اعلام می‌کند که هستی در ذات خود فارغ از ارزش‌های بشری است و باید بی‌گناهی نخستین آن را به آن بازگرداند. زرتشت نیچه، در پایان این تاریخ روحانی، امکان تفسیر اخلاقی و غایت‌باورانه هستی را پایان یافته می‌شمارد و بر راستگویی، به عنوان والاترین فضیلت ایرانی، تأکید می‌کند تا از خویش برگذشتن اخلاق از سر راستگویی محقق شود.

شناخت ایرانیان از نیچه هنوز به شناختی آکادمیک با معیارهای جهانی تحقیق تبدیل نشده است و بر آن اغراضی غیرآکادمیک حاکم است. برداشت‌های رایج، او را صرفاً یک مرد بزرگ و هنرمند، یا عارف و صوفی بی‌باکی که در طلب معشوق گمشده است، یا یک نیهیلیست می‌دانند که غروب غرب را بشارت داده است، که نشان‌دهنده غلبه تفاسیر احساسی بر فهم دقیق آکادمیک اندیشه او در ایران است.

فلسفه نیچه یک ندای گذار از انسان به ابرانسان است که در قالب مفاهیم کلیدی مانند انسان برتر و ابر انسان بیان می‌شود. انسان برتر فردی است که قادر است نوعی «زندگی خطرناک» را پیشه خود سازد، از توده مردم فاصله بگیرد و ارزش‌های کهن را کنار زند. او باید علیه روحیه کینه‌توزی مبارزه کند. انسان برتر، با وجود تضادها، مقاومت‌ها و درد و رنج‌های دوران انحطاط، برای ابر انسان راه باز می‌کندانسان برتر در مقابل واپسین انسان می‌ایستد، که نماد میان‌مایگی، تشنه امنیت و دارای حسن‌ها و عیب‌های کوچک است.

ابر انسان، هدفِ نهایی نیچه است. ابرانسان، انسانی است که بر انسانیت خود چیره شده و به بی‌گناهی نخستین بازگشته است؛ او انسانی خندان است که هستی را از همه رنگ‌ها و نیرنگ‌های بشری آزاد می‌کند و با اراده رها شده از کین‌توزی، هستی را چنان که هست می‌پذیرد و به زندگانی آری می‌گوید. نیچه به انسان‌ها نوید می‌دهد که «به زمین وفادار باشید و باور ندارید آنانی را که با شما از امیدهای اَبَرزمینی سخن می‌گویند».

«زرتشت» نیچه چه نسبتی با پیامبر ایرانی دارد؟؛ نیچه عارف یا نیهیلیست 2