زیر موشکباران تمرین میکردیم / یاغی و ملیپوش، مهاجم مشهوری که راننده تاکسی بود

دوازده سال با شهید طهرانیمقدم تمرین میکردم اما نمیدانستم او در کار موشک است!
به گزارش ورزش سه، این روزها، در پی تنشهای اخیر و احتمال تعلیق بازیهای لیگ برتر، بخشی از جامعه که شور و اشتیاق فراوانی به فوتبال دارند، از این وقفه ابراز ناراحتی میکنند. اما در همین راستا، روزنامه اعتماد به سراغ یکی از شاهدان عینی آن دوران پرالتهاب، غلامرضا فتحآبادی، ملیپوش سابق فوتبال ایران در دهه 60 رفته است تا از نقش و جایگاه فوتبال در روزهای سخت جنگ تحمیلی بگوید.
فتح آبادی که پنج سال در سالهای باشکوه تیم علی پروین در دهه 1360 پیراهن قرمز را بر تن داشت، در سال 1365 به استقلال پیوست تا برای دو سال هم در این تیم بازی کند و یاغی آن روزهای فوتبال ایران لقب بگیرد.
آنچه در ادامه میآید، روایت او از آن روزهای پرالتهاب و درسهایی است که میتوان از آن دوران برای امروز گرفت:
* زندگی روزمره یک فوتبالیست حرفهای در آن دوران چگونه بود؟ در زمان جنگ که بر ما تحمیل شد و من هم عضو تیم ملی امید و هم بزرگسالان بودم در جبهه ورزش فعالیت میکردیم تا ایران را به بسیاری از کشورها بشناسانیم و بگوییم این یک جنگ تحمیلی از جانب صدام و عراق است. شخصا، بستگان پدر و مادرم خیلیها شهید شدند و برادرم هم جانباز است اما به خاطر دفاع از خاک و میهن ما در ورزش بودیم و دیگر عزیزان هم در جبهههای جنگ میجنگیدند اما زندگی روال عادی داشت و مثل الان همه چیز در فراوانی بود. آن زمان، تهران جمعیت کمتری داشت و رفت و آمد کمتر بود و مردم به راحتی زندگی میکردند و اخبار را از طریق رسانههای تصویری و نوشتاری دنبال میکردند. ما در بازیهای جاکارتا که شرکت کردیم بهرغم مخالفتهای مسوولان برگزارکننده مسابقات با پیشبند «یاحسین» به میدان رفتیم. ما مقاومت کردیم تا با پیشبند «یاحسین» در افتتاحیه شرکت کنیم.
* برای یک فوتبالیست حرفهای به لحاظ تمرینی یا سفرها و مسابقات مشکلی وجود نداشت؟ تحت تاثیر جنگ نبود. ما فقط اخبار را از طریق روزنامهها و رسانههای خودمان دنبال میکردیم. تمرینات انجام میشد اما یک مدت، مسابقات به دلیل شدت گرفتن جنگ تعطیل شد که باز هم ازسر گرفته شد. یک مدت بازیها در شیرودی برگزار میشد و بعد به آزادی برگشتیم که هیچ کمبودی نداشتیم. به قدری خوب که هیچوقت احساس نمیکردیم که در تهران جنگ است. * بازی در صلح با بازی در جنگ برای یک فوتبالیست چه تفاوتهایی دارد؟ وقتی پیراهن مقدس تیم ملی را برتن میکنیم که پرچم ایران روی سینهمان نقش بسته باید در میادین بینالمللی بتوانیم حقمان را ثابت کنیم. در زمان جنگ تحمیلی بود که روی تمام پیراهنهایمان آرم «الله» نقش بسته بود.
* سوالم را اینطور میپرسم. هیچوقت در طول تمرینات یا بازیها احساس خطر یا ترس کردید؟ در کل هشت سال دفاع مقدس، دو بار موقعیت جنگی را احساس کردیم. یک بار، زمان تمرین در زمین استوار در نزدیکی نمایشگاه علی پروین بود. در آنجا یک موشک زدند که مقداری ترسیدیم اما تمریناتمان را انجام میدادیم. در پرسپولیس و استقلال هم در داوودیه تمرین میکردیم بدون اینکه احساس کنیم، جنگ است! من در سال 60 متاهل شدم و بچهای نداشتم. از بس که رزمندهها برای رفتن به جبههها داوطلب میشدند در شهرهای بزرگ اصلا جنگ را حس نمیکردند. دولتمردان هم آرامش و رفاه را برای مردم فراهم کردند مثل الان که همهچیز فراهم بود. تاکسی داشتم و تا ساعت 2 بعدازظهر کار میکردم و ساعت 5 میرفتم سر تمرین. بدون اینکه به جنگ فکر کنیم شبها مینشستیم اخبار را گوش میدادیم.
* از شباهتها و تفاوتهای امروز نسبت به آن ایام بگویید. آن زمان، دشمن به خاک ما حمله کرد و نیروهای زمینی و زرهی و هوایی ما مقاومت میکردند اما الان جنگ از طریق موشک است. آنها میخواهند آنچه که نیاز مردم ما است را نداشته باشند و بعد بروند التماس کنند. آن زمان، فیزیکی حمله میکردند که ما تعداد بیشتری نیروی داوطلب داشتیم هر چند الان هم هست اما دسترسی زمینی نداریم و مجبوریم از طریق موشکها بجنگیم. من افتخار این را داشتم 12 سال در کنار شهید طهرانی مقدم که در صبا باتری در کنار ایشان بودم اما به والله، به روح پدر و مادرم، نمیدانستم ایشان کار موشکی انجام میدهند تا روزی که شهید شدند. الان هم ما باید جواب دندانشکن دهیم چون اگر جواب ندهیم، کشورهای همسایه شاید برای خاک ما دردسرساز شوند. باید به دنیا نشان دهیم که یک وجب از خاکمان را با دنیا عوض نمیکنیم. * در بین ملیپوشان امروز مثل دوران شما ملیگرایی را حس کردهاید؟ بله. الان که بیشتر هم هست چون بازتاب زیادی هم دارد! آقایان قلعهنویی و مدیران فدراسیون در تجمعات بودند که من هم حضور داشتم. بسیاری از فوتبالیستهای تاپ با استوریها و بیانیهها حمایت کامل خود را نسبت به وطن اعلام کردند اما آن زمان رسانهها کمتر بود.

