جمعه 9 آذر 1403

ساعت‌ها شوق و لبخند کودکانه در مهمونی 10 کیلومتری

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
ساعت‌ها شوق و لبخند کودکانه در مهمونی 10 کیلومتری

«بسیاری از خانواده‌هایی که به غرفه ما می‌آیند کسانی هستند که در ظاهر به آنها قشر مذهبی نمی‌گوییم اما انگار اشتیاق بیشتری دارند که بچه‌هایشان را با امیرالمومنین (ع) و معارف دینی آشنا کنند!»

«بسیاری از خانواده‌هایی که به غرفه ما می‌آیند کسانی هستند که در ظاهر به آنها قشر مذهبی نمی‌گوییم اما انگار اشتیاق بیشتری دارند که بچه‌هایشان را با امیرالمومنین (ع) و معارف دینی آشنا کنند!»

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - جواد شیخ‌الاسلامی: دو دخترش توی استخر توپ بالا و پایین می‌پرند و سر از پا نمی‌شناسند. گاهی «نازنین‌زهرا» و گاهی «معصومه» همدیگر را زیر کوهی از توپ دفن می‌کنند، سرشان را از زیر توپ‌ها بیرون می‌آورند و با هم قهقهه می‌زنند. آنقدر شیرین و بلند و عمیق و از ته دل می‌خندند که نه تنها پدر و مادرشان، بلکه تماشاگران این لحظه هم لبخندی پهن روی لبان‌شان سبز می‌شود.

«پارسال هم در جشن روز غدیر شرکت کردیم ولی امسال بچه‌ها شور و هیجان خیلی بیشتری دارند. این حجم از وسایل بازی بچه‌ها را به وجد می‌آورد؛ از چنین شبی یک خاطره خیلی خوب از جشن ولایت امام علی (ع) در ذهن آنها به یادگار می‌ماند. بدون شک از این به بعد وقتی اسم امام علی (ع) بیاید منتظر چنین جشنی هستند.» اینها را مادر معصومه و نازنین‌زهرا همانطور که چشم از فرزندان غرق لذتش برنمی‌دارد می‌گوید.

حرفش را ادامه می‌دهد: «درستش هم همین است. باید بچه‌ها را با شادی و بازی و محبت، با مسائل دینی آشنا کرد. ما بزرگ‌ترها وقتی به مراسم‌های عزاداری می‌رویم، بچه‌ها خیلی زود خسته می‌شوند ولی چنین جشن شادی را... فکر نمی‌کنم آنها تا آخر عمرشان امشب را فراموش کنند. چند ساعت است که اینجا هستیم، ولی هر وقت می‌پرسم کی برویم خانه، دخترها می‌گویند ده ساعت دیگر! این جشن بهانه خوبی است که ما به بچه‌ها بگوییم امام علی (ع) هم‌بازی بچه‌ها بوده، با کودکانی که پدر نداشتند مثل پدر رفتار می‌کرده و شادی آنها را دوست داشته است. با علاقه‌ای که در این مراسم‌ها برای بچه‌ها ایجاد می‌شود آنها را بیشتر با امیرالمومنین و اهل بیت (ع) آشنا می‌کنیم».

خانواده‌هایی که در ظاهر مذهبی نیستند، اما...

از میدان امام حسین (ع) تا میدان انقلاب دو بار می‌روم و برمی‌گردم؛ حتی لحظه‌ای نیست که وسایل اسباب بازی خالی شوند! پیش از شروع برنامه حدس می‌زدم استقبال بچه‌ها از شهربازی زیاد باشد، ولی انتظار چنین استقبال و لحظاتی را نداشتم. «مهمونی 10 کیلومتری» نه تنها بزرگ‌ترین شهربازی دنیا را به خیابان‌های تهران آورده، بلکه از هر نظر تعطیلات شادی را برای بچه‌ها و خانواده‌ها رقم زده است.

هر گوشه مسیر، غرفه و موکبی به مردم خدمات می‌دهد و برای بچه‌ها تفریح و سرگرمی فراهم کرده است. یکی بازی‌های فکری راه انداخته، دیگری با آنها گِل‌بازی می‌کند، آن یکی صورتشان را رنگ می‌زند و طرح می‌کشد، یک نفر کتاب و شعر برایشان می‌خواند، گروه‌گروه نمایش و سرود برایشان اجرا می‌کنند و هر از گاهی هم کارشناسی، کنج کم سر و صدایی را پیدا کرده و به پدر و مادرها برای تربیت فرزندانشان مشاوره می‌دهد، و همین‌طور بگیرید تا انتها!

انتخاب بین صدها غرفه و موکبی که سر و کارشان با بچه‌ها است، کار سختی است. تصادفی یکی از غرفه‌ها را انتخاب می‌کنم تا میان شلوغی‌ها لحظاتی از «خانم مرادی» مسئول فرهنگی غرفه درباره این جشن بشنوم: «ما از ساعت 11 آمده‌ایم ولی اوج کارمان از ساعت 4 شروع شده است. برای بچه‌ها وسایل گِل‌بازی و نقاشی صورت، سفال‌گری و نقاشی و... داریم. میان این سرگرمی‌ها با بچه‌ها درباره روز غدیر و ماجرای بیعت و زندگی امیرالمومنین هم صحبت می‌کنیم. مثلاً وقتی به آنها نقاشی می‌دهیم تا رنگ کنند، از ما می‌پرسند که این نقاشی چیست؟ ما هم با زبان کودکانه به آنها درباره غدیر و امام علی (ع) توضیح می‌دهیم. اگر با گِل‌هاشان یاعلی درست کنند به آنها جایزه می‌دهیم و سعی می‌کنیم در قالب بازی آنها را با مولای متقیان آشنا کنیم».

مرادی که سال گذشته هم در جشن بزرگ غدیر حضور داشته معتقد است مراسم امسال به مراتب بهتر برگزار شده است: «پارسال هجوم جمعیت و کمبود غرفه‌ها مشکل ایجاد کرد؛ هم مردم اذیت می‌شدند، هم ما؛ اما امسال با تنوع غرفه‌ها و اسباب بازی‌ها و امکانات و حضور گسترده گروه‌های مردمی، همه خوشحال هستند و لذت می‌برند. تلاش کردیم در غرفه‌ها تجربه متفاوتی از روز غدیر به آنها هدیه بدهیم تا وقتی دوباره عید غدیر شد، یاد خاطرات خوب و شادی بیفتند و دوباره در این جشن شرکت کنند. بعضی از بچه‌ها سواد ندارند و ما اینجا به آنها یاد می‌دهیم با گِل یا علی بنویسند؛ یعنی به نحوی سواد نوشتن و خواندن را با نام امام علی (ع) یاد می‌گیرند و این خیلی برای ما و پدر و مادرهایشان لذت‌بخش است».

میان حرف‌هایش نمی‌تواند استقبال عجیب و باورنکردنی بزرگترها را نادیده بگیرد: «می‌توانم بگویم حال پدر و مادرها در این جشن، از بچه‌ها هم بهتر است! همه خوشحال هستند که برای اولین‌بار بچه‌هایشان دارند با شادی و بازی با زندگی معصومین آشنا می‌شوند.»

او بیش از هر چیز از خدمت به افرادی خرسند است در ظاهر مذهبی به نظر نمی‌رسند اما حضور چشمگیری در این جشن داشته‌اند: «بسیاری از کسانی که به غرفه ما می‌آیند کسانی هستند که در ظاهر به آنها قشر مذهبی نمی‌گوییم. انگار این خانواده‌ها اشتیاق بیشتری دارند که بچه‌هایشان را با امیرالمومنین (ع) و معارف دینی آشنا کنند».

علی (ع) امروز هم مظلوم است!

دیدن شوق و ذوق بچه‌ها در شهربازی «مهمونی 10 کیلومتری» لذت‌بخش است و هر کسی را مثل پدر و مادرشان محو تماشای شادی خود می‌کند. بزرگترها با لبخندی که از صورتشان لحظه‌ای پاک نمی‌شود، از دقایق خوش‌گذرانی ساده و صمیمی بچه‌ها فیلم می‌گیرند. پدر «شاهین» می‌گوید: «دست‌اندرکاران این جشن برایمان سنگ تمام گذاشتند. دستشان درد نکند. برای اولین‌بار است که دخترم چنین فضایی را تجربه می‌کند. با این اتفاق غدیر در ذهن دخترم ماندگار و جاودانه شد. مخصوصاً امسال که به سن تکلیف رسیده و این جشن تا همیشه در ذهنش باقی خواهد ماند. دعا می‌کنم محبت امیرالمومنین (ع) همیشه در دلش جاودانه باشد.»

خادمان شهربازی سرشان حسابی شلوغ است. مدام حواس‌شان به بچه‌ها است که سرشان به جایی نخورد یا روی هم نپرند. شلوغ‌کاری بچه‌ها حد ندارد، توپ‌های استخر را به بیرون پرتاب می‌کنند! خادمان با خوش‌رویی یکی یکی توپ‌ها را جمع می‌کنند و برای بار هزارم به استخر می‌اندازند. خادم یکی از استخرهای توپ را به گپ مختصری دعوت می‌کنم، رشته کلام را می‌گیرد: «انصافا بچه‌ها حس و حال خیلی خوبی دارند و خوش می‌گذرانند. مدام در حال خنده و بازی هستند و ما هم حس خوبی از آنها می‌گیریم. آنقدر اشتیاق و استقبال بچه‌ها زیاد است که وسایل بازی لحظه‌ای خالی نمی‌شوند.»

درست می‌گوید. هر وسیله بازی را نگاه کنی لحظه‌ای از دست بچه‌ها آرام و قرار ندارد؛ بیرون می‌آیند و دوباره می‌روند داخل؛ از این اسباب بازی به آن یکی! از این شلوغی نه تنها گلایه‌ای ندارد بلکه قدردانی می‌کند: «این اتفاق خوب و بزرگی بود. از امشب در ذهن بچه‌ها ثبت می‌شود که روز غدیر، روز شادی است. شاید کل سال منتظر روز غدیر باشند که دوباره در مهمونی 10 کیلومتری شرکت کنند. این فضا برای تعاملات اجتماعی کودکان و به عبارت دقیق‌تر اجتماعی شدن آنها هم خیلی خوب است. حسن رفتار را می‌آموزند و تجربه کسب می‌کنند. مثلاً همین سرسره بادی که می‌بینید، یکی از بچه‌ها به بچه‌هایی که نمی‌توانستند بالا بروند کمک می‌کرد، دست‌شان را می‌گرفت و آنها را بالا می‌برد. خلاصه از هر نظر امروز برای بچه‌ها تجربه و تفریح خوبی بود».

زن جوان و حدوداً 30 ساله‌ای خودش را به گفتگوی ما می‌رساند: «من و دخترم یک هفته است که منتظر این جشن هستیم. امشب که اینجا آمدیم به این فکر کردم که این جشن‌ها خیلی دیر شروع شده. باید چنین جشن‌هایی را بیشتر برگزار کرد. ما در حق حضرت علی (ع) کوتاهی کرده‌ایم. امیرالمومنین اگر 1400 سال پیش مظلوم بود، امروز هم مظلوم است. ما هیچ کاری برایش نکردیم. نتوانستیم او را به خوبی به نسل جدید معرفی کنیم. تریبون‌های اصلی رسانه مدام از جهنم می‌گویند! خب تصور بچه می‌شود جهنم! ولی اگر حلاوت اسلام و زندگی معصومین (ع) را بگوییم، اگر در اعیاد فضای شادی بسازیم، بچه‌ها مشتاق‌تر می‌شوند. مثل همین جشن امروز که هم بچه‌ها خوشحال و شاد هستند هم پدر و مادرهایشان».

گروه سرود جان‌فدا؛ دخترانی که برای روز غدیر سه ماه تمرین کردند

دخترها آرام آرام از پله‌های سکوی اجرای سرود بالا می‌روند و رو به مردم می‌ایستند. هشت ساله تا دوازده ساله‌اند و آنقدر موقر هستند که از گوشه و کنار زیر لب قربان صدقه‌شان می‌روند و زیبایی‌شان را با دوربین موبایل ثبت و ضبط می‌کنند. اجرای گروه سرود «جانفدا» که تمام می‌شود سراغ «محبوبه فخریان» می‌روم. مربی دخترها که این گروه سرود را در فضای مسجد گرد هم آورده می‌گوید: «نزدیک سه ماه است که تمرین می‌کنیم تا برای امروز آماده باشیم. خدا را شکر بچه‌ها من را سربلند کردند.»

گروه‌شان غیر از تجربه «مهمونی 10 کیلومتری» حدود هشت اجرای زنده دیگر هم داشته که مورد استقبال قرار گرفته است: «خود بچه‌ها خیلی خوشحال هستند و برای اجرا شوق و ذوق دارند. زمان کمی برای هماهنگی داشتیم و گاهی فشار تمرین‌ها زیاد و سخت می‌شد؛ وقت‌هایی که نمی‌توانستم تمرین را برگزار کنم، گریه می‌کردند و نگران بودند؛ اما امروز به خاطر تلاش بچه‌ها گروه هماهنگی هستیم.»

بعد از هر اجرا از فخریان شماره تماس می‌گیرند تا برای اجرا به غرفه‌ها یا مراسم‌های دیگر دعوتشان کنند. حال و هوای دختربچه‌ها دیدنی است، بعد از هر اجرا همدیگر را بغل می‌کنند و دور مربی‌شان حلقه می‌زنند. می‌گویند: «دوست داریم در آینده خودمان سرود بسازیم و با کارهای بزرگ‌تری انجام دهیم».

مهمونی ده کیلومتری و «آرمان» هایی که از راه می‌رسند

میان غرفه‌هایی که اغلب برای کودکان است، چشمم به غرفه «باشگاه نوجوان آرمان» می‌خورد. «ساناز محمدزاده» دبیر این باشگاه، صندوقی جلوی خودش گذاشته و برگه‌هایی را در حضور نوجوانان و پدر و مادرهایشان پر می‌کند: «باشگاه نوجوان آرمان زیر نظر فرهنگسرای عطار فعالیت می‌کند. ما در این مراسم بچه‌ها را ثبت‌نام می‌کنیم و برای آنها کلاس‌ها و برنامه‌های مختلفی تدارک دیده‌ایم؛ از کلاس نویسندگی بگیرید تا گویندگی، طراحی، تدوین، اردوهای تفریحی، کلاس‌های رزمی و غیره. تمام کلاس‌ها هم برای نوجوانان ده سال به بالا است. اول اطلاعات بچه‌ها را ثبت می‌کنیم، بعد آنها را دعوت می‌کنیم و استعدادشان را تشخیص می‌دهیم و با توجه به جنس استعدادشان، برای تکامل و رشدشان تلاش می‌کنیم»

از آغاز مراسم حدود 50 فرم پر شده و وقتی محمدزاده درباره این باشگاه به والدین توضیح می‌دهد، مشتاق می‌شوند و دوست دارند فرزند خود را ثبت‌نام کنند: «بچه‌ها هم ذوق از اینکه قرار است در کلاس یک حرفه خاص مثل گویندگی شرکت کنند، ذوق دارند. قطعاً اگر مسئله مسافت نبود، تعداد ثبت‌نام‌ها خیلی بیشتر می‌شد، ولی همین که توانستیم در این مراسم برای 50 نوجوان کشور تلاش و برنامه‌ریزی کنیم، اتفاق خیلی خوبی است. انشاالله بتوانیم با تأسی از نام شهید آرمان علی‌وردی به بچه‌ها کمک کنیم در استعدادی که دارند موفق باشند و به جامعه خودشان هم کمک کنند».

مشاوره تربیت فرزند، وسط شلوغ‌ترین شهربازی دنیا!

کارشناسی ارشد روان‌شناسی دارد و در همین زمینه فعالیت می‌کند. البته تأکید دارد که حوزه تخصصی او مشاوره کودک و تربیت فرزند است. «ابراهیمی» حدود دو ساعت پیش از آغاز رسمی مراسم در غرفه نشسته و دل به دل پدر و مادرها داده، تا این لحظه که ساعت نه و نیم شب است! «افرادی که به اینجا مراجعه می‌کنند بیشتر دغدغه اعتقادات فرزندانشان را دارند. به واسطه فضای مجازی و دوستان ناسالم بعضاً اعتقادات بچه‌ها تحریف می‌شود. بعضی پدر و مادرها از نماز نخواندن بچه‌ها یا شبهاتی که به سمت آنها جاری می‌شود، نگران بودند. معمولاً درباره نحوه مواجهه و تعامل با نوجوانان راهنمایی می‌گیرند و می‌پرسند که چطور پاسخ بدهیم یا چطور رفتار کنیم که بچه‌ها به مسیر اصلی برگردند. مثلاً می‌گویند بچه‌های ما اهل نماز و روزه بودند ولی مدتی است که سست شده‌اند، چه کار کنیم؟ در این گفتگوها سعی می‌کنیم نقش علت‌های مختلف را بسنجیم و راهکاری برای آن ارائه دهیم.»

تقویت اعتقادات، موضوعی است که مورد توجه اکثر مراجعان قرار داشته و برخی هم از رفتارها و مشکلات تربیتی نگران و ناراحت بوده‌اند: «بعضی از بچه‌ها پرخاشگری و بی‌ادبی می‌کنند، بعضی تحصیل را رها کردند، بعضی مشکلات رفتاری دارند؛ در حد توان سعی می‌کنیم به آنها پاسخ بدهیم و کمک‌شان کنیم. بعضی سریع پاسخ‌شان را دریافت می‌کنند و می‌روند، بعضی هم ممکن است نیم ساعت تا چهل دقیقه بمانند و صحبت کنند؛ با پنج دقیقه کارشان حل نمی‌شود! از وقتی آمده‌ام شاید ده مراجعه‌کننده داشته‌ام اما گفتگو با هرکدام بیش از بیست دقیقه زمان برده است. کار ما جوابگویی به مسائل شرعی نیست که پاسخ سریع داشته باشد؛ اینجا غرفه مشاوره است و گفتگوها بیش از این حرف‌ها طول می‌کشد».

ابراهیمی درباره تأثیر جشن‌هایی نظیر «مهمونی 10 کیلومتری» بر رشد معنوی و اخلاقی بچه‌ها می‌گوید: «نیاز به چنین جشن‌هایی فوق‌العاده زیاد است. بچه‌ها باید تجربه خوشی از مسائل دینی داشته باشند و خاطره خوبی از اعیاد و آئین‌های اسلامی برایشان ثبت شود. یکی از شیوه‌هایی که باعث می‌شود بچه‌ها به معنویات و مسائل دینی علاقه پیدا کنند، ایجاد یک فضای پرنشاط و تفریحی است. ایجاد شهربازی 10 کیلومتری مختص بچه‌ها نشان می‌دهد توجه اصلی در این جشن به بچه‌ها بوده است و مطمئن باشید که این بچه‌ها تا سال آینده لحظه‌شماری می‌کنند که دوباره غدیر بشود و چنین شب خاطره‌انگیز و شادی را تجربه کنند».

شب خاطره‌انگیزی در تهران رقم خورد. تجربه «مهمونی 10 کیلومتری» و جشن روز غدیر نشان داد می‌توان از آئین‌های دینی برای ایجاد نشاط استفاده کرد و با خلاقیت و تدبیر، یک نشاط عمومی و ملی را به ارمغان آورد؛ نشاطی که در پی خود، تربیت و رشد دینی و اخلاقی نسل جدید را جهت می‌دهد و فرآیند اجتماعی شدن را در بستری اسلامی فراهم می‌کند. این گزارش، متن‌های دیگر، عکس‌ها، تصاویر و هر محتوای دیگری از این رویداد، تنها حاصل چند دقیقه قدم زدن در یکی از بزرگترین اجتماعات مذهبی شاد در ایران و گوشه‌ای از این شب به یادماندنی است که بعد از این تجربه موفق، همه انتظار دارند هر ساله بهتر از قبل برگزار شود.

ساعت‌ها شوق و لبخند کودکانه در مهمونی 10 کیلومتری 2
ساعت‌ها شوق و لبخند کودکانه در مهمونی 10 کیلومتری 3
ساعت‌ها شوق و لبخند کودکانه در مهمونی 10 کیلومتری 4
ساعت‌ها شوق و لبخند کودکانه در مهمونی 10 کیلومتری 5
ساعت‌ها شوق و لبخند کودکانه در مهمونی 10 کیلومتری 6
ساعت‌ها شوق و لبخند کودکانه در مهمونی 10 کیلومتری 7