سردبیر ماهنامه سوره: اسلام انقلابی عامل وحدت ایرانیان است / شهدا برای چه جانشان را فدا کردند، خاک یا عقیده؟
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، سیدعلی سیدان سردبیر ماهنامه سوره و پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی در یادداشتی که اخیراً در صفحه شخصی اینستاگرامش منتشر کرد، به سراغ غُر زدنهای دلواپسان دروغین دوقطبی در ایران رفت. سیدان در این یادداشت با نقد کلیشه «دوقطبی» از سوی تنزهطلبان راهکاری برای وحدت ملی را تبیین و تشریح میکند. در ادامه یادداشت او را میخوانید.
سیدعلی سیدان، سردبیر سوره
مایه اتحاد و مانع دو قطبی از سوی چه کسانی است؟
اینکه کاری نکنیم که جامعه «دوقطبی» شود با اینکه مدام بگوییم «دو قطبی نکنید» متفاوت است. اتفاقاً اینکه مدام بگوییم جامعه دارد دو قطبی میشود، خودش تثبیتکننده این انگاره است که ما با سیر قهری دوقطبی شدن جامعه مواجهیم و ناگفته پیداست که تثبیت این انگاره با توصیههای اخلاقی از بین نمیرود. طنین این گزاره که جامعه دارد، دوقطبی میشود، دقیقاً در خدمت دوقطبی شدن جامعه است، اما سوال این است که پس چه کسانی موجب اتحاد حداکثری ما میشوند؟ کسانی موجب اتحاد جامعه میشوند و از دوقطبی شدن جلوگیری میکنند که خودشان را برای حفظ کیان و ناموس جامعه فدا کنند.
«دکان دونبش» برای دلواپسان
کسانی که فقط مدام میگویند دوقطبی نکنید در واقع دارند در گفتارشان دوقطبی را برمیسازند و آن را برجسته میکنند تا بتوانند خود را در موضع اعتدال نشان دهند و سهم حداکثری از دوقطب بگیرند و همواره در قدرت بمانند. حیات بسیاری از نیروهایی که داعیه مبارزه با دوقطبی و شکاف اجتماعی را دارند اتفاقاً در ایجاد و برجسته کردن دوقطبیهاست تا انگاره دوقطبی شدن در جامعه نباشد. اینها نمیتوانند با محکوم کردن دو سر قطب، بقای سیاسی داشته باشند. به این میگویند «دکان دونبش». اینها هیچ ایده و اساس قابل اتکایی برای وحدت ندارند.
اسلام، قویترین عامل وحدت و پیروزی ایرانیان در تاریخ معاصر بوده است
وحدت اساس میخواهد، بپسندیم یا نپسندیم این اساس در ایران، اسلام بوده و است. ایران فارغ از اسلام نمیتواند ایجاد وحدت کند. نمیتواند یعنی در عالم واقع ممکن نیست، چنین اتفاقی بیفتد. مردم ما در بزنگاههای تاریخی و به ویژه در پیروزیها و شکستهای دوران معاصرشان این را نشان دادهاند. مردم در مشروطه، در جنگ جهانی اول، در کودتای اسفند 99، در اشغال ایران توسط متفقین، در ملی شدن نفت، در کودتای 28 مرداد، در انقلاب اسلامی و در جنگ تحمیلی تجربه کردند که نیروی نگهدارنده و پیشبرنده ایران، نیروی اسلام است. هرگاه این نیرو تضعیف شده، شکست خوردیم و هرگاه این نیرو اوج گرفته پیروز شدیم. اینها را صرفاً از باب علاقه به اسلام نمیگویم. من سخنگوی اسلام نیستم. اسلام به سخنگویی همچو من نیاز ندارد. این کلماتی که میخوانید از بابت توجه دادن به یک واقعیت تاریخی، اجتماعی و بارها تجربه شده است. از باب یادآوری کردن واقعیترین و قویترین نیروی سیاسی اجتماعی تاریخ ایران.
اسلام، به ایران جان و روح داده است
نه آن که هویت ملی و ایرانی بودن هیچ و پوچ باشد، همین ایران ظرفیتی داشته که پذیرای اسلام شده است. بیآنکه بخواهیم مولفههای هویت ملی و ایرانی را کمارزش جلوه دهیم، باید بگوییم که این روح دینی است که به ملت ایران جان داده است. هم به نحو کمی و هم به نحو کیفی، نیرویی که در تاریخ ما، ایران را حفظ کرده است، نیروی دینی بوده است. گو اینکه واژه ملت هم در معنای اصیل خود به معنای آیین و دین است و بر اثر غربزدگی زبانی اکنون، مغایر با دین معنا شده است.
شهدا برای چه جانشان را فدا کردند؟
با پذیرفتن این سخنان، آیا باید دست از هم وطن برداریم و برای پاسداری آن غیرت نداشته باشیم؟ بدیهی است که خیر. خاک توده، مردهای است که به خودی خود آنقدر ارزش ندارد که برای حفظ یک سانتیمتر آن عزیزترین جوانانمان را فدا کنیم، مگر آنکه این سرزمین مملکتی برای حفظ و اقامه و اشاعه اسلام باشد. این حقیقت را شهدای جنگ مقدس هشت ساله که با بذل جانشان، ایران را حفظ کردهاند به صراحت در وصیت نامههایشان گفتهاند. شهید علی نصیرزاده در وصیت نامهاش مینویسد: مبارزه ما، مبارزه بر سر خاک و زمین نیست بلکه مبارزه ما در راه عقیده ماست و این اعتقاد و ایمان ماست که دشمنان را به لرزه افکنده و آنان را به تکاپو انداخته.
شهید محمدرضا برازنده از تعبیر «سرزمین خدا» استفاده میکند: حالا که به جبهه میروم، میدانم که دین و سرزمین خدا مورد هجوم کفار واقع شده است و بر هر فرد مسلمان است که قیام کند. شهید علی اصغر ارسطو دفاع از خاک ایران را به اعتبار اینکه «کشور امام زمان» است توضیح میدهد: پدرم و مادر عزیزم شما تا میتوانید دعا به جان امام عزیزمان و رزمندگان بکنید و به هیچگونه نگران نباشید که کشورمان ایران اسلامی، کشور امام زمان است و به هیچ قدرتمندی اجازه نمیدهیم که یک وجب از خاک ایران عزیزمان تجاوز کند.
بدانید جمهوری اسلامی حرم است
انقلاب اسلامی در نظر شهدا به مرزهای ایران محدود نیست و به هرجایی تعلق دارد که نیروی «حزب الله» در آنجا نفس میکشد. شهید رضا همدانی میگوید: تا زنده هستید «حزب الله» واقعی باشید و از خون شهیدان و معلولین عزیز پاسداری کنید و تا جان در بدن دارید این امام عزیز را تنها نگذارید چون زحمت زیاد کشیده و تا انقلاب مهدی از انقلاب اسلامی پاسداری کرده و آن را به تمامی جهان صادر کنید. جای دور نرویم، شهید فرودگاه بغداد در وصیت نامهاش لقب قرارگاه حسین بن علی را برگزید و گفت: امروز قرارگاه حسین بن علی ایران است، بدانید جمهوری اسلامی حرم است.
مردم ایران مردم با ایمانی هستند
این شهیدان فرزند مکتبی بودند که امامش میگفت: جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی شناسد و گفت: آنهایی که میگویند ما ملیت را میخواهیم احیا کنیم آنها مقابل اسلام افتادهاند. اسلام آمده است که این حرفهای نامربوط را از بین ببرد، افراد ملی به درد ما نمیخورند افراد مسلم به درد ما میخورند. اسلام با ملیت مخالف است. رهبر انقلاب در همین سخنرانی نوروزی سال 1402 هسته هویتی ملت ایران را ایمان مردم معرفی میکند: این استحکام نظام اسلامی، این قوت بنیه نظام اسلامی، استحکام درونی نظام اسلامی و ملت ایران ناشی از ایمان است. مردم ایران مردم مومنی هستند، حتی آن کسانی که ممکن است که چشم به نظر برسد که به بعضی از احکام اسلامی پایبندی درستی ندارند ایمان قلبی شان خوب است، به خدا ایمان دارند، به دین ایمان دارند، به قرآن ایمان دارند، به ائمه هدی ایمان دارند، مردم با ایمانی هستند.
کنار زدن دوگانههای اصلی و به میان آوردن دوگانههای حاشیهای
ایران خنثی و لا بشرط نسبت به اسلام، نمیتواند مایع وحدت و قدرت باشد. ایرانی که دو قطبی ستیزان قلابی توهم میکنند یا یک آخور مدرن و منظم است یا جایی برای انجام مناسک میانتهی؛ که البته بارها به چشم دیدهایم که چطور دلبستگان به این دو تلقی از ایران با هم کنار آمدهاند و حتی در وجود یک فرد هم این دو گرایش جمع شده است. این ایران بیمعنا حتی نمیتواند تمامیت ارضیاش را حفظ کند چه رسد به آنکه متحد و قدرتمند باشد. برجسته کردن بسیاری از این دو قطبیهای فرعی برای کنار زدن و به حاشیه بردن دوگانههای اصلی و اساسی مانند الله و طاغوت، استضعاف و استکبار، اسلام ناب و اسلام آمریکایی، فقر و غنا، دوست و دشمن و... است.
ما با جریاناتی مواجهیم که رسماً اذعان به عبور از دوگانه انقلابی ضدانقلاب میکند و دوگانههای دیگری را طرح میکنند. این گفتمان دیگر گفتمان خود را نه ضدانقلاب که نیروهای «ضد ایران» و «بنیادگرا» میداند. دیگریهایی که جریانات اخیر اصلاح طلبان را طرح و فربه کردهاند، منظورشان از بنیادگرا هم نه متحجران غیرسیاسی که انقلابیون سیاسی هستند! کسانی که در این فضای مشوش تصور میکنند هر دوگانهای روی میزشان قرار گرفت باید از وسط آن را برش زنند و به موضع برسند، یا کسانی که دو طرف همه دعواها را میکوبند معمولاً بازی میخورد و نیروی اصلی جبهه خودشان را هرز میدهند.
پایان پیام /