شنبه 26 آبان 1403

سریال‌های سیما مردم را خون به جگر می‌کنند!

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
سریال‌های سیما مردم را خون به جگر می‌کنند!

اردیبهشت ماه سال گذشته باشگاه خبرنگاران جوان در مصاحبه با رئیس دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی مدعی شد شادی و نشاط درونی و روحیه بالا با افزایش کارایی سیستم ایمنی بدن، باعث مقابله بدن با ویروس کرونا می‌شود.

جوان نوشت: اردیبهشت ماه سال گذشته باشگاه خبرنگاران جوان در مصاحبه با رئیس دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی مدعی شد شادی و نشاط درونی و روحیه بالا با افزایش کارایی سیستم ایمنی بدن، باعث مقابله بدن با ویروس کرونا می‌شود. به عبارت بهتر شادی و نشاط مردم مانعی در برابر گسترش کرونا خواهد بود. یک سال و چند ماه بعد از این توصیه علمی، صداوسیما درست در زمانی که موج پنجم کرونا در ایران شیب نزولی به خود گرفته است با روی آنتن فرستادن چند سریال تلخ و غم‌انگیز سیستم ایمنی مردم را در برابر کرونا آسیب‌پذیر می‌کند! آنچه این شب‌ها از شبکه‌های یک، 2 و 3 سیما پخش می‌شود به معنای واقعی «سم» سیستم ایمنی بدن است؛ مجموعه‌های نمایشی‌ای که گویا می‌خواهند ته‌مانده امید به زندگی و شادی مردم را بسوزانند تا کرونا با خیال راحت‌تر ریه‌های مردم را درگیر خود کند!

محمدتقی فهیم، روزنامه‌نگار و منتقد فیلم درباره سریال‌های این شب‌های تلویزیون نوشته است: «امشب سریال شبکه‌های یک، 2 و 3 را دیدم، حالا چه جوری بخوابم؟ وای که خون به جگر شدم. در یکی، مردی عربده‌کشان در حال خرد کردن شیشه خودرو است، در سریال بعدی در بیمارستان همه دارند زار می‌زنند و غش می‌کنند و در دیگری مردی به برادر‌زاده‌اش سیلی می‌زند و موسیقی‌ها، حال آدم را می‌گیرد. نکته جالب اینکه در این سریال‌ها، مردان کارگر، کشاورز و شکارچی هستند، ولی زنانشان ترگل‌ورگل و با هفت قلم آرایش از این قاب به آن قاب می‌روند. اینقدر گریم‌ها بد و رو به ابتذالند که بازیگران می‌ترسند گریه کنند تا مبادا چهره‌شان تغییر کند. خلاصه همه‌اش بیمارستان و مردن و عمل و آه و ناله و زنجموره با دیالوگ‌های نچسب و گفتار الکن مثلا بومی. آدم کلافه می‌شود، توی این کرونا بازار و این همه بدسلیقگی در انتخاب سریال برای پخش.»

«افرا» تاریک‌ترین تصویر از شمال زیبا محیط‌بانی، شغلی بسیار شریف، مهم و بسیار تأثیرگذار برای حفظ محیط زیست و تنوع زیستی است؛ حرفه‌ای که فعالان آن قطعا جز با عشق به آن نگاه نمی‌کنند. در مقابل این حرفه به دلیل نواقص قانونی در حمایت از محیط‌بانان، کمبود نیروی انسانی، نبود تجهیزات لازم، پایین بودن دستمزد و امثالهم درگیر مسائل دامنگیری شده است. سریال «افرا» گویا به این نیت ساخته شده که نشان دهد محیط‌بانان در شمال کشور برای مبارزه با شکارچیان غیرمجاز تنها هستند و قانون نیز از آن‌ها حمایت نمی‌کند! اما در عمل آنچه از «افرا» در ذهن مردم می‌ماند، تصویری سیاه از خطه سرسبز شمال کشور است. مردم استان گیلان که به خونگرمی، صفا و مهمان‌نوازی مشهور هستند، در این مجموعه نمایشی در قالب افرادی تندخو، بی‌اعصاب، کلاهبردار و دروغگو نشان داده می‌شوند. شاید «افرا» شخصیت‌های سفید و مثبت نیز داشته باشد، اما اکثریت را همان قشر سیاه تشکیل می‌دهند، حتی فیلمبرداری این سریال و نوع قاب‌بندی و نورپردازی و انتخاب لنز دوربین‌ها همگی در مسیر سیاه نشان دادن شرایط است. آنچه سریال ضعیف افرا برای بیننده‌اش به همراه آورده موجی از غم و اندوه است.

«در کنار پروانه‌ها» یا در کنار «افرا»؟! شاید از بخت بد مردم شمال باشد که در یک بازه زمانی دو سریال تلخ در جغرافیای آن خطه از کشور روی آنتن تلویزیون می‌رود. شبکه 2 سیما «در کنار پروانه‌ها» را این شب‌ها پخش می‌کند. در این سریال اغلب بازیگران که باید با گویش‌های رایج مردم استان گیلان صحبت کنند، دیالوگ‌ها را کاملا فارسی تهرانی بیان می‌کنند و سریال به جز نمایش جنگل و شالیزار، هیچ قرابت محتوایی و فرهنگی با شمالی‌ها ندارد. این مجموعه هم مانند «افرا» از تلخی ذاتی رنج می‌برد و مشخص نیست چرا فیلمساز ایرانی تلاش کرده به مردمی که روزشان را با مشکلات عدیده زندگی به شب می‌رسانند، تلخی مضاعف را تزریق کند. قصه «در کنار پروانه‌ها» قرار است درباره سیر تحول آدم‌های بد به آدم‌های پاک باشد، برای همین تا جایی که شده «بدمن»‌ها در این مجموعه دیده می‌شوند. شاید استفاده از بازیگری، چون «پروانه معصومی» که سال‌های اخیر کم‌کار بوده نقطه عطف «در کنار پروانه‌ها» باشد، ولی این سریال هم از نظر نمایش مرگ و عزاداری و آه و ناله در آن دست‌کمی از «افرا» ندارد.

«هم‌سایه» و ناگهان افغانستان! مهاجران افغانستانی از دهه 60 تاکنون مهمان ایران بوده‌اند و سابقه تاریخی و فرهنگ مشترک دو ملت باعث شده است میان مردم ایران و افغانستان بیشترین حس و فهم مشترک وجود داشته باشد. با توجه به این نکات به نظر می‌رسید باید خیلی زودتر شاهد پرداخت به حضور افغانستانی‌ها در ایران در قالب مجموعه‌های تلویزیونی باشیم. اگرچه در سینما چند فیلم از سوی کارگردانان ایرانی و افغانستانی تا به حال ساخته شده که در آن مشکلات افغانستانی‌های مهاجر در کانون توجه بوده است، ولی در تلویزیون این موضوع رخ نداده بود تا امسال و درست در زمانی که طالبان قدرت را در دست گرفتند، شبکه 3 سیما مجموعه «هم‌سایه» را روی آنتن فرستاد. محمدحسین غضنفری، کارگردان سریال «هم‌سایه» در مصاحبه‌ای به طور تلویحی موضوع سیاه نشان دادن ایرانی‌ها در این مجموعه را قبول کرده است. در این سریال هم رد فیلم‌های ساخته شده درباره حضور افغانستانی‌ها در ایران را می‌توان مشاهده کرد؛ فیلم‌هایی که در آن صرفا ایرانی‌ها متهم به بدرفتاری می‌شوند. نکته‌ای که درباره «هم سایه» می‌توان به آن اشاره کرد استفاده از هنرمندان افغانستانی است که می‌توانند بیش از این در عرصه سینما و تلویزیون ایران نقش‌آفرینی داشته باشند. سه شبکه تلویزیونی صداوسیما در دوره‌ای که همه نیازمند موج شادی برای شکست دادن موج کرونا هستند، آثار تلخ و غمباری را روی آنتن فرستاده‌اند که به آن‌ها نمی‌توان حتی تراژیک و درام گفت چراکه در این دو ژانر دست‌کم امید جاگذاری شده و غم و شادی باهم پیوند خورده است، اما در سریال‌های رسانه ملی غم و سیاهی به طرزی عجیب غلبه دارد. این کار اگر بی‌عقلی نباشد قطعا بی‌سلیقگی حاد است. باید انتظار داشت در ماه‌های آینده حداقل در تولید سریال‌های شبانه تلویزیونی بازبینی صورت بگیرد و صداوسیما به توصیه‌های روانشناسان برای بهبود وضعیت روحی مردم و تأثیر آن در سلامت جامعه توجه کند. بدیهی است که امید و نشاط صرفا با کمدی محقق نمی‌شود و‌ای کاش درباره تزریق روحیه به جامعه این نگاه و تلقی که فقط کمدی کارساز است نیز ترمیم شود.