پنج‌شنبه 8 آذر 1403

سه‌شنبه‌ها بی استاد...

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
سه‌شنبه‌ها بی استاد...

در آخرین ساعات قرن 14 درست وقتی همه در تکاپوی سال و ماه و روز و لحظات نو بودند استان قزوین یکی از مفاخرش را از دست داد، دکتر قاسم انصاری کسی که در تواضع و فروتنی بی‌نظیر بود، شخصیتی مورد احترام در حوزه ادبیات فارسی، ادبیات عرب و به‌خصوص عرفان و ادیان که سال‌ها در روزهای سه‌شنبه در حوزه هنری قزوین برای علاقه‌مندان جلسات ادبیات و عرفان برگزار می‌کرد و حالا نزدیکان و شاگردانش دلتنگ سه‌شنبه‌هایی...

به گزارش ایسنا دکتر قاسم انصاری متولد 1314 در روستای شنستق (از توابع تاکستان) بود، او در رشته ادیان و عرفان در دانشگاه تهران دکترای خود را دریافت کرده بود. تألیف، ترجمه و تصحیح کتاب، نگارش مقدمه بر کتاب‌ها و همچنین نگارش مقالات علمی ازجمله خدمات علمی و فرهنگی این دانشمند فرهیخته به شمار می‌رود. دکتر انصاری در روز 29 اسفند 1400 به دلیل کهولت سن دار فانی را وداع گفت؛ آنچه می‌خوانید درباره شخصیت وی از زبان تنی چند از شاگردان و دوستان این دانشمند فرهیخته است.

محمدعلی حضرتی پژوهشگر دراین‌خصوص به ایسنا می‌گوید: مرحوم استاد فقید دکتر قاسم انصاری شخصیتی چندوجهی داشت که در هر یک از این وجوه مردی تمام‌عیار بود. شاید یکی از مهم‌ترین خصوصیات دکتر انصاری معلم بودن است، او یک معلم بالذات بود و می‌شد بسیار از او آموخت.

وی بیان می‌کند: از سخنش هزاران نکته دقیق می‌شد فراگرفت، از سکوتش می‌شد حرف‌های ناگفته و نگفتنی را دریافت، رفتارش در عمل یک کلاس اخلاق بود و ازهرجهت او را مردی تمام می‌دانیم که در جامعه کنونی ما مشابه آن بسیار اندک و انگشت‌شمار است؛ در زمانه‌ای که ریا، سالوس، تظاهر، چاپلوسی و عوام‌فریبی بیداد می‌کند آینه بودن بسیار دشوار است بااین‌حال دکتر انصاری شخصیتی آینه‌گون داشت و بسیار شفاف، روراست و به تعبیر خودش یک دهاتی بود.

این پژوهشگر تصریح می‌کند: اگر دکتر انصاری زمان زندگی‌اش را که بیشتر صرف آموزش کرده، به نوشتن، ترجمه و تألیف می‌پرداخت تعداد کتاب‌ها و رسائلی که از او بر جای می‌ماند به گمان بیش از صد عنوان می‌شد درحالی‌که هم اکنون حدود 22 عنوان کتاب از او در دست نداریم، اما استاد به آموزش پرداخت و شاگردان بسیاری پروراند، نویسنده‌ها، شاعران و پژوهشگران زیادی در محضر او آموخته‌اند تا بتوانند بنویسند. سخت‌گیری‌های استاد در نوشتن برای دانشجویانش یکه و مثال‌زدنی بود و ازاین‌جهت ویژگی معلمی را تمام کرد.

وی اظهار می‌کند: استاد انصاری برای آموزش‌های رسمی، آکادمیک مَدرسی، دانشگاهی و جلسات آزادی که برگزار می‌کرد زمان زیادی می‌گذاشت، در آن جلسات حضور داشت تا نکته‌ای را آموزش دهد و درعین‌حال یاد می‌داد که می‌توان شنید، در واقع می‌توانم بگویم ویژگی دیگر دکتر انصاری این بود که سخنش بسیار کمتر از توان شنیدنش بود.

استاد انصاری مصداق عینی فروتنی بود

حضرتی بیان می‌کند: دکتر انصاری آن‌گونه که خود می‌گفت در عمل یک طلبه بود و در این طلبگی اشتیاق به آموختن و میل به فراگرفتن تا آخرین لحظات عمر همراهش بود، ویژگی دیگری که دکتر انصاری را از همه همانندانش ممتاز و مستثنی می‌کرد تواضع و فروتنی بی‌نظیرش بود.

وی تأکید می‌کند: اگر بخواهیم مصداق عینی برای فروتنی که یک اسم معنی است بیابیم شاید کسی را شایسته‌تر از دکتر انصاری پیدا نکنیم. استاد مصداق عینی شعر بلند سعدی است «گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من / از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم»، او با آنکه به لحاظ علمی شأن و جایگاهی ممتاز در کشور داشت، در سلوک سالیانش بر خودش هموار کرده بود که خاکساری پیشه کند، فروتنی داشته باشد و هیچ ادعایی مطرح نکند.

این پژوهشگر یادآور می‌شود: استاد انصاری شخصیتی مورد احترام در حوزه‌های ادبیات فارسی، ادبیات عرب و به‌خصوص عرفان و ادیان بود اما آن‌قدر خاکی و افتاده بود که آن وجه تمام بودن خاکساری را هم به پایان برده و پس از خودش یک نقطه گذاشته بود که دیگر ادامه نخواهد داشت، گمان نمی‌کنم حداقل در این سرزمین، در گستره ایران امروز کسی به تواضع، فروتنی، خاکساری و درویش‌نهادی او پیدا شود.

وی بیان می‌کند: درویش‌نهاد به معنی دقیق کلمه است «سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم / تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم» این را به وجه اتم و اکمل در درون خودش ایجاد کرده بود. او آیین درویشی، چشم‌پوشی و چشم سیری داشت و باید گفت که در عین اینکه می‌توانست برخورداری‌های فراوان داشته باشد اما به‌شدت بر خود سخت می‌گرفت تا باری بر دیگران نباشد.

حضرتی یادآور می‌شود: تقریباً از سال 59 قریب به بیش از 40 سال محضر او را دریافته بودم کسی را به این مایه چشم و دل سیر، نجیب و درستکار ندیدم که درعین‌حال علی‌رغم اینکه از چکادها و قله‌های بلند دانش و معرفت در زمانه ما بود بسیار فروتن، افتاده، بی‌ادعا و درویش‌نهاد بود.

انصاری بسیاردان بود

وی عنوان می‌کند: یکی دیگر از خصوصیات ممتاز دکتر انصاری بسیاردانی و کتاب‌خوانی او بود، تقریباً به جز زمانی که ناگزیر از استراحت می‌شد در همه ساعت‌ها می‌خواند، می‌نوشت، ترجمه می‌کرد، قلم می‌زد یا تدریس داشت و پشتوانه کلاس‌های بسیار پربار و کم‌مانندش بسیاردانی او بود.

این پژوهشگر یادآور می‌شود: استاد انصاری در حوزه‌های مختلف، علوم دینی، تفسیر قرآن و کتاب‌های مقدس، قلمرو اسطوره‌شناسی بسیار معلومات داشت و در مباحث کلامی و کلام مذاهب مختلف از معدود دانشمندان لایق کشور به شمار می‌آمد. در ادب عرفانی اعم از آنچه در آثار به زبان فارسی و عربی است تسلط تمام داشت و این ویژگی را به شاگردان و دانشجویانش هم منتقل می‌کرد.

وی تصریح می‌کند: محال بود که دکتر انصاری در جایی حضور داشته باشد و از یک کتاب تازه یا معرفی یک نویسنده توانا یا برعکس، کتاب‌سازی مدعی سخن به میان نیاورد و اثر او را نقد و بررسی نکند. ازاین‌جهت به دانشجویانش نیز همواره سخت می‌گرفت که آن‌ها را به خواندن بیشتر و به مطالعه عادت دهد و در حقیقت لذت خواندن را به آن‌ها بچشاند.

حضرتی بیان می‌کند: ازاین‌جهت هم شخصیتی بسیار کم‌نظیر بود که ضمن آن که بسیار می‌دانست دانسته‌هایش را این‌قدر محجوبانه مطرح می‌کرد که هیچ بویی از تفاخر احساس نمی‌کردیم و ایمان داشتیم که آنچه مطرح می‌کند برای دانستن بیشتر ماست نه اینکه وسعت و انبوه معلومات و دانسته‌هایش را بخواهد به رخ دیگران بکشد.

ویژگی مهم استاد پایبندی به اصالت بود

وی خاطرنشان می‌کند: ویژگی دیگری که برای دکتر انصاری می‌توان برشمرد پایبندی او به اصالت‌هاست او در دامان پدر و مادری بزرگ، بخشنده و سخی‌الطبع پرورش پیدا کرده بود و همواره می‌گفت «من یک روستازاده اهل شنستق (از توابع تاکستان) هستم، افشاریه، در قزوین نشو و نما کردم، قزوینی هستم و پایبند به معرفی ذخایر فرهنگی این آب‌وخاک».

این پژوهشگر می‌گوید: همچنین دکتر انصاری می‌گفت «پدرم به مادرم می‌گفت: مریم بانو این‌قدر نان در سفره بگذار که هیچ مهمانی تصور نکند که غذا برای خوردن نیست». دکتر انصاری در این خانواده تولد پیدا کرده و رشدیافته بود به همین جهت اصالتش را انکار نمی‌کرد. می‌گفت من دهاتی هستم ولی این دهاتی بودن به معنی نادانی نبود بلکه دقیقاً مصداق آن سخن سعدی است که «روستازادگان دانشمند به وزیری پادشاه رفتند» وی فردی دانشمند بود و درعین‌حال سادگی، یکرنگی، بی‌ریایی خودش را در صفت دهاتی بودنش معرفی می‌کرد.

وی تأکید می‌کند: خوان او برای پذیرش میهمانان اعم از دانشجویان، استادانی که به منزلشان رفت‌وآمد می‌کردند گسترده بود، زنده‌یاد استاد ایرج افشار، بزرگانی مثل دکتر توفیق سبحانی، دکتر شفیعی کدکنی، دکتر ناصر تکمیل همایون و دکتر سجادی و بسیاری از معاریف و بزرگان تاریخ و فرهنگ ما خانه دکتر انصاری را منزل خودشان می‌دانستند، گاهی نیز با همراهانی می‌آمدند که دکتر انصاری آن‌ها را نمی‌شناخت ولی آن‌چنان با روی باز از همه استقبال می‌کرد که فردی احساس غربت نمی‌کرد، از این جهات دکتر انصاری شخصیتی کم‌نظیر و در حقیقت بی‌نظیر بود.

وی تأکید می‌کند: معتقد هستم اگر در هفته پایانی یا در 10 روز پایانی عمر استاد مشکل ناتوانی در بینایی‌اش بر او عارض نمی‌شد عمری بیشتر می‌یافت، شاید زمانی که احساس کرد دیگر چشمش با او یاری نمی‌کند، قادر به خواندن و نوشتن و بالطبع آموختن و آموزاندن نیست دیگر از زندگی به‌نوعی قطع امید و ارتباط کرد و به یک رفتن خودخواسته تن داد، شاید استاد آرزو کرد در این جهان نباشد تا زحمتی برای دیگران نداشته باشد.

استاد در حوزه کتاب بسیار دقیق بود

حسین مافی که دانش‌آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی است در گفت‌وگو با ایسنا دراین‌خصوص بیان می‌کند: صحبت‌کردن درباره مقام معنوی و علمی دکتر انصاری بسیار سخت است، خصوصاً برای شاگرد کوچکی مثل من کار سخت‌تر هم می‌شود.

وی با اشاره به این که در سه جایگاه با دکتر انصاری ارتباط داشتم، ادامه می‌دهد: در جایگاه انتشارات و کتاب‌فروشی افتخار داشتم با استاد مراوداتی داشته باشم و کتاب‌هایی که موردنظر استاد بود را برای او تهیه کنم، اگرچه دکتر انصاری در فضای مجازی فعال نبود اما شناخت کاملی از کتاب‌ها داشت و کتاب‌های چاپ جدید در حوزه‌های مختلف ادبیات، فلسفه و کلام و موضوعات این‌چنینی را به من معرفی می‌کرد.

این دانش‌آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی اظهار می‌کند: در حوزه نشر این افتخار را داشتم که 2 جلد از کتاب‌های استاد را چاپ کنم. کتاب «از فرش تا عرش» معراج‌نامه ابوالقاسم قشیری یکی از کتاب‌ها بود که توسط استاد انصاری ترجمه و برای اولین‌بار در ایران منتشر شد، دیگری کتاب معروف «الف الفت و لام معطوف» از عارف بزرگوار دیلمی و جزو اولین کتاب‌هایی بود که به عشق الهی اشاره کرده است.

وی یادآور می‌شود: استاد در حوزه نوشتن کتاب بسیار حساس و دقیق بود، همواره سعی می‌کرد از منابع درجه اول استفاده کند و به منقح بودن از لحاظ ویرایش و بدون غلط بودن کتاب خیلی اهمیت می‌داد؛ زمانی که نور چشمانشان زیاد بود بعد از ویرایش نهایی خودش چندین بار کتاب را مطالعه می‌کرد و گاهی نیز کتاب را به دوستانی که به آن‌ها اعتماد داشت می‌سپرد که کتاب را ببینند، استاد به آن هم قناعت نمی‌کرد و دوباره کتاب را مطالعه می‌کرد تا کتاب بدون هیچ خطایی منتشر شود.

مافی عنوان می‌کند: به‌خاطر تسلط به جنبه‌های مختلف در زمینه کتاب، دکتر خیلی مسلط عمل می‌کرد، کتاب‌ها و مقالات و سخنرانی‌های او بسیار زیاد است و خیلی از کتاب‌هایش به چاپ‌های مکرر رسیده است، دکتر انصاری هیچ‌گاه بابت کتاب نوشتن دنبال مسائل مادی نبود و هر زمان که کتابی را تهیه می‌کرد در رابطه با حق‌تألیف آن صحبتی نمی‌کرد، در حقیقت با اصرار حق تألیفی را که فکر می‌کردیم مرسوم و معمول است به او پرداخت می‌کردیم.

 هیچگاه به دنبال منفعت مادی نبود

وی خاطرنشان می‌کند: او هیچگاه دنبال کار موازی نبود و همواره موضوعات، کتاب یا حتی مقاله‌هایی که از استاد منتشر شده اولین‌باری بود که به آن پرداخته می‌شد، این‌طور نبود که کاری از قبل انجام شده باشد و دکتر انصاری دوباره بیاید این کار را انجام دهد، می‌توانم بگویم استاد هیچگاه به دنبال منفعت مادی نبود و می‌خواست کار جدیدی عرضه کند.

این ناشر ادامه می‌دهد: گاهی به استاد می‌گفتیم که کتابی با این موضوع را شما بنویسید اما استاد تأکید داشتند که دنبال کار موازی نیستند و کتاب‌های خوب نوشته یا ترجمه شده در آن حوزه را به ما معرفی می‌کردند و می‌گفتند وقتی این ترجمه موجود است، من دوباره چه کاری می‌خواهم انجام دهم.

وی خاطرنشان میکند: من علی‌رغم اینکه کتاب‌های استاد را منتشر می‌کردم دانشجو و شاگرد او نیز بودم، اگرچه در دوره کارشناسی ارشد و دکتری دانشجوی استاد بودم اما تا آخر عمرم خودم را شاگرد او می‌دانم، استاد بر علوم مختلفی تسلط داشت که می‌توانم به تسلط بر زبان عربی، تسلط بر عرفان و تصوف، تسلط بر علم کلام، تسلط بر فلسفه، تسلط بر دستور زبان فارسی، تسلط بر ادبیات، تسلط بر ادبیات قدیم و حتی تا حدودی تسلط بر ادبیات معاصر اشاره کنم، دکتر انصاری جامع‌الاطراف بود و انسان را شگفت‌زده می‌کرد.

مافی اظهار می‌کند: تسلط استاد بر کتاب‌شناسی فوق‌العاده بود و در کلاس‌های درسی مهم‌ترین منابع را معرفی می‌کردند مثلاً در کلاس با موضوع مثنوی مهم‌ترین منابعی را که یک دانشجوی ادبیات باید از مثنوی بخواند و داشته باشد را معرفی می‌کرد، این‌طور نبود که فقط اسم کتاب‌ها را بدانند بلکه واقعاً کتاب‌ها را می‌خواند و معرفی می‌کرد.

دکتر انصاری دریای بیکران علم و دانش بود

وی خاطرنشان می‌کند: اگر به کتابخانه معروف و خوبی که در طبقه پایین خانه‌اش به‌یادگارمانده بروید و دانه‌دانه کتاب‌ها را ورق بزنید، می‌بینید که برای همه کتاب‌ها حاشیه‌نویسی کردند که این نشان می‌دهد استاد خیلی مسلط کتاب‌هایشان را می‌خواند و آن حافظه قوی که تا آخر عمر با او بود انسان را به شگفتی وادار می‌کرد.

این دانش‌آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی بیان می‌کند: مقام سومی که ما با استاد داشتیم حضور در جلساتی بود که در منزل استاد برگزار می‌شد، این جلسات ابتدا به پیشنهاد دکتر حمید طاهری با نام «ترنم استاد» برپا شد و 10 سال به‌صورت مرتب و مداوم برقرار بود، اگرچه با آمدن کرونا جلسات نیز تحت‌تأثیر قرار گرفت و در آخر اتفاق ناگوار نبودن استاد جلسات را برای همیشه تعطیل کرد.

وی تصریح می‌کند: دکتر این جلسات را بسیار دوست داشت و همیشه قبل از آمدن بچه‌ها آماده بود، چراغ‌ها و سماور را روشن می‌کرد، زمانی که دوستان یکان، یکان می‌آمدند دکتر برای همه شاگردانشان برمی‌خاست و احترام می‌گذاشت؛ استاد بسیار مقید بود که از همه دوستان حتی از آن افرادی که با تأخیر زیاد مثلاً اواخر جلسه می‌رسیدند پذیرایی شود.

مافی یادآور می‌شود: در این جلسات متن‌خوانی، نقد و بررسی صورت می‌گرفت و شاهنامه، حافظ، مثنوی، خسرو و شیرین نظامی و متون مختلفی خوانده می‌شد، دکتر انصاری مانند دریایی بیکران در جمع ما حضور داشت و هرگاه که به نظرش می‌آمد که مطلبی را باید تذکر دهند ما را رهنمود می‌کرد، این جلسات برای ما ارزنده بود به‌طوری‌که چندبرابر درس‌هایی که خواندیم را در این جلسات دوستانه آموختیم، دکتر هم میزبان ما هم راهنما بودند، جلسات در کتابخانه شخصی دکتر برگزار می‌شد و اغلب از کتاب‌هایشان به ما رهنمود می‌دادند، گاهی نیز کتاب‌هایشان را به ما امانت می‌دادند.

این ناشر خاطرنشان می‌کند: استاد انصاری میزبانی بسیار خوش‌برخورد بود که همیشه لبخند بر لب داشت، همه ما شاگردان استاد بودیم ولی آنجا دکتر میزبان و رفیق ما بود. زاویه جدیدی که از استاد در آن منزل می‌دیدیم بسیار تازگی داشت و این جلسات بسیار برای ما ارزنده بود.

مهم‌ترین ویژگی استاد شاگردنوازی بود

سید امیر مجابی، کارشناس ارشد ادبیات فارسی نیز در خصوص دکتر انصاری به ایسنا می‌گوید: برای صحبت از دکتر انصاری از بیتی که دوست شاعرم آقای رضایی گفته است کمک می‌گیرم «استاد بزرگ قاسم انصاری / تندیس محبت است و مردم‌داری»، در واقع مهم‌ترین ویژگی استاد محبت و مردم‌داری او بود.

وی ادامه می‌دهد: به این بیت می‌توان صفت شاگردنوازی استاد را اضافه کرد که آن هم از همان محبت و مردم‌داری سرچشمه گرفته است، مشابه شاگردنوازی که ایشان داشتند را تاکنون در هیچ استادی ندیدم.

مجابی بیان می‌کند: از سال 86 به طور رسمی دانشجوی ارشد استاد بودم، همان سال به دلیل علاقه وافری که به او داشتم در اولین روز عید نوروز یعنی نوروز 87 بعد از اینکه به نزدیکان خودم تبریک گفتم برای تبریک سال نو با استاد تماس گرفتم و برخورد خوب استاد باعث شد این روند تا سال 93 ادامه پیدا کند و هرسال روز یکم فروردین با استاد تماس می‌گرفتم.

وی اظهار می‌کند: سال 94 روز یکم عید با این فکر که احتمالاً استاد امروز مهمان زیادی داشتند، تماس نگرفتم و گفتم روزهای بعدی این کار را حتماً انجام دهم. غروب همان روز استاد خودشان با من تماس گرفتند که بسیار شگفت‌زده شدم و از طرفی احساس شرمندگی می‌کردم که چرا خودم تماس نگرفتم؛ استاد با آن‌همه مدارج و مراتب علمی با من که کمترین شاگردش بودم تماس گرفت.

این دانش‌آموخته ادبیات یادآور می‌شود: گفتم آقای دکتر وظیفه من بود شما چرا زحمت کشیدید؟ استاد در کمال تواضع من را همکار خود خطاب کردند و گفتند: تو همکار من هستی، حالا یک‌بار هم من تماس بگیرم با شما و عید را تبریک بگویم چه می‌شود، به نظرم این اوج شاگردنوازی یک استاد را می‌رساند. این‌طور رفتارها برای استاد رفتار عادی بود که بخواهد به کوچک‌تر از خودش، به شاگردش، به دانشجویش زنگ بزند و عید را تبریک بگوید.

استاد دایرالمعارف ناطق و کتابخانه متحرک بود

وی خاطرنشان می‌کند: یکی دیگر از ویژگی‌های استاد انصاری که کمتر به آن پرداخته شده این است که استاد یک دایرهالمعارف ناطق و کتابخانه متحرک بودند، در حوزه نسب‌شناسی تخصص بالایی داشت به‌طوری‌که اگر در کلاس‌های درس موقع حضوروغیاب به نام یک سادات می‌رسید خیلی دقیق تمامی انساب و نسبت‌ها را بیان می‌کرد و در علم کلام خیلی تبحر داشت.

مجابی خاطرنشان می‌کند: نسب‌شناسی استاد منحصربه‌فرد بود اگرچه خودش هیچ ادعایی در این زمینه نداشت و کمتر به آن پرداخته شده است، بارها برای من اثبات شده بود که از نظر نسب‌شناسی واقعاً مهارت دارن.

برای من فروردین نشانی از استاد است

نگارسادات معصوم‌زاده دانشجوی دکتری ادبیات غنایی نیز دراین‌خصوص به ایسنا می‌گوید: خاطراتی که از استاد دکتر انصاری در ذهن من است به 11، 12 سالگی‌ام برمی‌گردد، نخستین‌بار استاد را در سالن اجتماعات مدرسه توحید در جلسات سعدی‌پژوهی دیدم و در اولین دیدار به نظرم پیرمردی مهربان و ساده می‌آمد.

وی ادامه می‌دهد: بعد آن که به سعدی پژوهی علاقه‌مند شدم و 18 سال در کلاس‌های حافظ‌پژوهی و سعدی‌پژوهی شرکت می‌کردم همچنان استاد از نظرم مهربان و ساده بود، همیشه لباس‌های ساده‌ای بر تن داشت که اغلب یک پیراهن سبز پسته‌ای بود، همواره تسبیح در دست داشت که گاهی یک تسبیح ساده آبی یا گاهی شاه‌مقصود بود.

این شاعر خاطرنشان می‌کند: زمانی که دانشجوی لیسانس ادبیات بودم، مجله دانشجویی با عنوان «واحه» منتشر می‌کردیم، شماره اول که منتشر شد آن را به چند تن از استادان حافظ‌پژوهی و سعدی‌پژوهی دادم، چندی بعد استاد انصاری را دیدم که مرا صدا کرد و گفت «آن شعری که از خودت در مجله چاپ شده بود خیلی‌خیلی قشنگ بود» تشویق و توجه یک استاد برجسته به یک مجله کوچک دانشجویی و خواندن شعر یک دانشجو نشان‌دهنده تواضع استاد بود و مرا خیلی خوشحال کرد.

وی اظهار می‌کند: آن شعری که توسط استاد تقدیر شده بود را در مجموعه شعر «لب تا ابد» که به‌تازگی منتشر کرده‌ام قرار داده‌ام، گاهی آدم دلش می‌خواهد در ذهنش نقاط مشترک و نشانه‌هایی را به هم وصل کند و به یک پازل نورانی برسد و آن شعر هم برای من نشانه دارد.

معصوم زاده می‌گوید: آن شعر با این مضمون شروع می‌شد که «صاحب قصه‌های فروردین احتمالاً اسیر مردابم / طبع شعری نداشتم که هنوز سر به زانوی شعر می‌خوابم» فروردین بودن نکته شعر است، استاد هم در اول بهار جمع صمیمانه ما را ترک کردند.

وی یادآور می‌شود: جلسات حافظ‌پژوهی سه‌شنبه‌ها برگزار می‌شد و از نوجوانی در این جلسات از حضور استاد استفاده می‌کردم، در ایام درگذشت استاد به یاد خاطرات کودکی و نوجوانی‌ام افتادم که از همان ایام و بعداً گاهی با سرویس مدرسه سه‌شنبه‌ها می‌گفتم که مقابل مکان حافظ‌پژوهی مرا پیاده کند که بیایم و از صحبت استادان استفاده کنم.

این دانشجو اظهار می‌کند: یک قطعه شعر کوتاه در واقع دو بیت که می‌تواند در دل یک چهارپاره هم جا بگیرد برای استاد انصاری سروده‌ام که امیدوارم لطف و ثواب معنوی‌اش به روح بلند استاد برسد.

«از روزگار کودکی‌ام تا زمان حال / روز سه‌شنبه است که یادآور شماست

ای روزگار بی‌نمک بی‌حیا بگو / استاد پیر جمع پریشان ما کجاست...»

انتهای پیام