سیرک اپوزیسیون در «جرج تاون»/ غریبههای سیاسی، سیاستمدار میشوند!
گردهمایی جمعی نامأنوس با سیاست و فاقد گفتمان از فوتبالیست و بازیگر گرفته تا تجزیهطلب و سلطنتطلب در نمایشی تکراری از رسانههای غربی بیش از آنکه اثرگذار باشد به یک سیرک سرگرمکننده شبیه بود.
به گزارش مشرق، حوادث ماههای اخیر در ایران و آغاز موج اعتراضات، به فرصتی برای به میدان آمدن اپوزیسیونی تبدیل شد که پیش از این یا گمنام و ناشناخته بودند یا در سایه حمایت رسانههای سعودی و انگلیسی هر از گاهی فعالیتی حاشیهای داشتند.
پراکندگیهای فکری و سیاسی اپوزیسیون از همان ابتدای کار، مانع از اتحاد و دستیابی به گفتمان واحد در میان آنها شده است، تاجائیکه حتی بر سر یک پرچم واحد و تمامیت ارضی ایران نیز به نقطه اشتراکی نمیرسند.
تلاش مخالفان جمهوری اسلامی و عدم دستیابی به نتیجه، منجر به آن شده است که آنها تمرکز گفتمانی را از دست داده و هر دم حرف تازهای بزنند. آنها در گام اول، بحث «ائتلاف» را به میان کشیدند. ماجرای ائتلاف از شب سال نوی میلادی آغاز شد که «رضا پهلوی»، «حامد اسماعیلیون»، «مسیح علینژاد»، «علی کریمی»، «گلشیفته فراهانی» و «نازنین بنیادی» با انتشار متن مشترکی از حساب کاربری خود در توئیتر، سعی کردند جلوهای از وحدت را به نمایش بگذارند.
اقدام مشترک این چهرهها خیلی زود مورد توجه رسانههای مخالف جمهوری اسلامی قرار گرفت. «ایران اینترنشنال»، «بیبیسی فارسی» و «صدای آمریکا» انتشار مشترک این چند خط پیام را به گونهای پوشش دادند که گویی در پی یک تحرک بیسابقه سیاسی، همه اختلافات برطرف شده است. در حقیقت تلاش این رسانهها بر این بود که این اقدام سطحی را نتیجهبخش جلوه دهند.
خیلی زود مشخص شد ائتلاف نصفه نیمه و مجازی چهرههای مخالف جمهوری اسلامی به نتیجه نرسیده است. تلاش «رضا پهلوی» برای به راه انداختن هیاهوی رسانهای تحت عنوان کمپین «من وکالت میدهم» مصداقی بود که خبر میداد، ائتلاف پیشین نه تنها به کاهش اختلافها منجر نشده، بلکه تفرقه میان جریانهای اپوزیسیون را گسترش داده است.
کمپین «من وکالت میدهم» و حمایت شبکه «من و تو» از آن تکاپوی دیگری بود تا فرزند آخرین شاه ایران را در جایگاه هدایتگری بنشاند، اما این طرح نیز انشقاق میان گروههای مختلف برانداز از سلطنتطلبها گرفته تا منافقین و تجزیهطلبان را بیش از پیش آشکار کرد.
دست و پا زدن برای احیا
شکست پروژههای پرهزینه و طرحهای پرطمطراق قبلی، شرایط را برای اپوزیسیون به سویی کشانده که تحرکات جدید آنها حکم تنفس مصنوعی برای پیکری ضعیف را دارد که امیدی برای احیای آن باقی نمانده است. به نظر میرسد هدف این جنبش شکستخورده که علیرغم همه دوندگیهایش نتوانسته هدایت جمعی را به دست بگیرد آن است که دست کم، اسم خود را در عرصه رسانهای و در افکار عمومی زنده نگاه دارد.
از آنجا که تجمعات خیابانی به صفر رسیده است، آنها هر از گاهی با استفاده از حمایت رسانههای ضدایرانی سعی میکنند موج جدیدی به راه بیندازند.
در جدیدترین تقلای رسانهای ضدانقلاب، «حامد اسماعیلیون»، «نازنین بنیادی»، «رضا پهلوی»، «مصی علینژاد» به صورت حضوری و «علی کریمی»، «شیرین عبادی»، «گلشیفته فراهانی» و «عبدالله مهتدی» با ارسال پیامی تصویری در نشست «آینده جنبش دموکراسی ایران» که در دانشگاه جرج تاون وانشگتن برگزار شد، شرکت کردند.
گرچه از ابتدای انتشار اخبار واضح بود که این نشست نیز نمایشی شبیه به کمپین «من وکالت میدهم» و «ائتلاف توئیتری» است اما کنار هم قرار گرفتن این هشت چهره فرصت دیگری شد برای آنکه وزن و اعتبار کسانی که داعیه دموکراسی را به دوش میکشند، سنجیده شود. چهرههایی از پرده سینما و زمین فوتبال و تبلیغ قهوه گرفته تا فعال جنبشهای ضدحجاب و مهرههای جدید گروهک تروریستی مجاهدین خلق و حتی سران تجزیهطلب و سلطنتطلب!
غریبههای سیاسی، سیاستمدار میشوند!
«رضا پهلوی» بازمانده سلسلهای نصفه نیمه که هیچ سابقه سیاسی در کارنامه خود ندارد و بهتر است بگوییم در کارنامه خود غیر از نسبت خونی با خاندان فراری از ایران هیچ نکته دیگری برای عرضه ندارد در میان این هشت نفر است. کسی که در آخرین اقدام خود در ماجرای کمپین «من وکالت میدهم» یک رسوایی بزرگ به بار آورد.
برخی معتقدند اقدام امضای طومار به نفع فرزند شاه مخلوع پهلوی، خدمت بزرگی به جمهوری اسلامی بود چراکه بدون هیچ هزینهای توانست بیاعتبار بودن آنها را ثابت کند. «کامران فلاحتی» پژوهشگر اپوزیسیون ایران در این باره میگوید: «هرکس این پوست موز را زیر پای پهلوی انداخت به ما لطف کرد چراکه هیچکس نمیتوانست به این خوبی نشان دهد که اپوزیسیون به ویژه سلطنتطلبی در ایران وزن و اعتباری ندارد.»
«نازنین بنیادی» از دیگر حاضران این نشست بود. بنیادی بازیگر دست چندم هالیوودی و چهره تبلیغات یک شرکت قهوه و نسکافه بوده که به لطف حوادث اخیر ید طولایی در سیاست پیدا کرده و حالا به عنوان یک کارشناس و فعال حقوق بشر، در قامت یکی از سران براندازی ظاهر شده تا این جریان را هدایت کند. کسی که نسخهاش برای آزادی «تحریم» است و اعتقاد دارد مردم ایران باید تحریم را مانند دوران شیمی درمانی برای درمان سرطان تحمل کنند!
این موضع ضدایرانی را میتوان دستپخت «شیرین عبادی» و سایر کسانی دانست که به نام فعال حقوق بشر، سالهاست به جای آنکه در مجامع بینالمللی از حقوق تضییع شده ملت ایران دفاع کنند، بر آتش تحریمهای ظالمان، هیزم بیشتری میریزند. عبادی نیز از جمله چهرههایی است که در این نشست حاضر شد و در یک پیام تصویری مواضع ضد ایرانی خود را بیان کرد.
«مسیح علینژاد» از جمله حاضران در این معرکه بود. او که بعد از مهاجرت از ایران در میان رسانههای ضدایرانی پرسه میزند، وقتی از به راه انداختن جنبشهای ضد حجاب در ایران به نتیجه نرسید حالا چهره خود را از فعال حقوق زنان به یک برانداز تمامعیار تغییر داده تا در میان اپوزیسیون جایگاهی برای خود دست و پا کند.
چهره دیگر حاضر در این نشست، «حامد اسماعیلیون» بود که گویی «سازمان مجاهدین خلق» را در این نشست نمایندگی میکرد. کسی که مرگ همسر و دختر مرحومه خود را - که از جانباختگان سانحه هواپیمای اوکراینی هستند - بهانه کرده و در سودای مطامع سیاسی و کسب بودجههای هنگفت از مراکز غربی است. او در این مدت از هیچ اقدام مذبوحانه ضدایرانی برای ضربه به کشورش دریغ نکرده است؛ از جمع آوری طوماری برای اخراج سفرای ایران گرفته تا تلاش برای جلوگیری از حضور تیم ملی فوتبال کشورمان در جام جهانی قطر.
فارغ از آنکه «گلشیفته فراهانی» یک سلبریتی مهاجرت کرده و «علی کریمی» بازیکنی از زمین فوتبال نیز در این جمع تریبون داشتند، در جمع این سیرکِ رهبران اپوزیسیون، حضور «عبدالله مهتدی»، یک «تجزیهطلب» که بارها در مواضع خود از «کردستان مستقل» نام برده و عبارت «ملتهای ایران» را در ادبیات خود جایگزین «ملت ایران» کرده، تیر آخری بر اعتبار این انقلاب کاریکاتوری بود که این روزها توسط این جماعت مصادره شده است. البته از آنجا که علی کریمی، حداقل توانایی لازم برای خطابه در چنین نشستی را نداشت، به ارسال پیامی در این نشست بسنده کرد که توسط گلشیفته فراهانی نقل شد.
به ایرانی که قدرتش در دست ما نباشد رحم نمیکنیم
کسانی که به عنوان چهرههای اصلی در این نشست سخن گفتند، سراسر به جمهوری اسلامی حمله کردند و ادبیات آنها با نوعی رادیکالیسم همراه بود. آنچه در دانشگاه «جرج تاون» رخ داد رنگ و بوی گفتمان «سازمان مجاهدین خلق» را داشت، به ویژه صحبتهای اسماعیلیون به واسطه رابطهای که با این گروهک تروریستی دارد تا حد زیادی متأثر از آنها بود.
همچنانکه علینژاد نیز در گفتههای خود، در ادامه اظهارات اخیر «مریم رجوی» خواستار آن شد که کشورهای قدرتمند دنیا علیه کشور ایران اقدام کنند. او به صراحت میگوید: «ما فشارها بر دولتهای دموکراتیک غربی را برای فراهم کردن تغییرات در ایران بسیار ضروری میدانیم و منزویکردن حکومت جمهوری اسلامی، هدفی است که همه ما دنبال میکنیم.»
وقتی اپوزیسیون با تجزیهطلب صلح میکند
قرار گرفتن «عبدالله مهتدی» از بنیانگذاران حزب کومله کردستان ایران به عنوان یک عنصر تجزیهطلب در نشست «آینده جنبش دموکراسی ایران» حاکی از آن است که جریان برانداز با مقوله تجزیه ایران کنار آمده و نماینده آن را به عنوان عضوی از خود میپذیرد. این در حالی است که در تمام این مدت فعالان براندازی، ادعا میکردند با تجزیه ایران مخالف هستند، اما اکنون به نظر میرسد چنین نتیجهای را برای فرآیند براندازی پیشبینی کردهاند.
از طرف دیگر حضور یک تجزیهطلب میتواند بیانگر آن باشد که توافقی بر سر تجزیه ایران صورت گرفته و حتی غنایم باقی مانده نیز تقسیم شده است که حالا کسانی که تا مدتی پیش در فضای مجازی و موضعگیریهای وقت و بیوقت به صورت یکدیگر چنگ میانداختند، گرد هم جمع شده و درباره اشتراکات خود رایزنی میکنند.
مصداق در اظهارات این افراد به کرات قابل مشاهده بود؛ از جمله آنکه اسماعیلیون در این نشست از آنچه برای کشور «یوگسلاوی» اتفاق افتاد به عنوان نمونه یاد کرد. کشوری که از اروپای مرکزی تا بالکان ادامه داشت و مردمان گوناگونی در آن زندگی میکردند اما بعد از فروپاشی در دهه 1990 به چندین کشور مستقل تجزیه شد!
ضعفهای غیرقابل کتمان چهرههای براندازی
ضعف رفتاری و گفتاری در نشست «جرج تاون» نکته غیر قابل کتمانی بود که نگاه هر مخاطبی را متوجه خود میکرد. آنچنان که این جمع نامتناجس و دورافتاده از دانش سیاست که به واسطه حمایت چند رسانه ضدایرانی تریبون در اختیار دارند، وقتی میخواهند در این نشست دقایقی بدون واسطه با مخاطب مواجه شوند، تهی بودن از هرگونه توانایی برای هدایت یک جریان سیاسی و اجتماعی را لو میدهند.
چنین ضعفی حاکی از آن است که این چهرهها فاقد ارزش و اعتبار لازم برای رهبری یا حتی سخنگویی جمعی از مردم و یا الیتهای سیاسی و نخبگانی داخل ایران هستند. همانطور که تاکنون از پیشبرد اهدافشان در این مسیر عاجز ماندهاند.
وابستگی پهلوی به غرب پایان ندارد!
نکته قابل توجه دیگر در این نشست، اعتراف چهره بازمانده از خاندان مخلوع بر «حمایت بیگانگان از براندازی» بود. رضا پهلوی در این نشست اذعان میکند که این جمع روی کمک کشورهای غربی برای براندازی حساب ویژهای باز کرده است. چنین گفتمانی نشان از ادامه وابستگی نسل این سلسله فراری به بیگانه دارد، به طوری که حتی برای تغییرات سیاسی که ادعا میکنند مردم خواهان آن هستند، به کمک دشمنان دیرینه ایران متوسل میشوند.
وابستگی پهلوی و چهرههای اپوزیسیون بر حمایت اجنبیها حاکی از آن است که خودشان به خوبی میدانند پایگاه مردمی لازم برای حصول حداقل توفیقات لازم را ندارند، بنابراین برای تحقق اهدافی که سالها از آن باز ماندهاند از همین حالا در شرایطی که در اوج خودنمایی به سر میبرند به سراغ غرب رفته و احیا، بقا و موفقیت خود را از آنها طلب میکنند.
به نام آزادی؛ به کام جنگ و تجزیه
پس از برگزاری این نشست، بسیاری از فعالان سیاسی در کشور از جریانهای مختلف به برگزاری این نمایش واکنش نشان دادند. «حمیدرضا جلاییپور» فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی ضمن اشاره به تنوع حضور مردم در راهپیمایی حکومتی 22 بهمن، نشست مخالفان جمهوری اسلامی در دانشگاه «جرجتاون» آمریکا را «تبلیغاتی - نمایشی» خواند و تصریح کرد: «مخالفان حکومت باید از تظاهرات 22 بهمن درس بگیرند.»
نشست «آینده جنبش دموکراسی ایران» اگرچه در شعار اهداف مترقی از جمله «آزادی»، «دموکراسی» و «توجه به جایگاه زنان» را دنبال میکند، اما اعضای آن در این مدت و در مواضع آشکار و رسمی خود اثبات کردند که اهداف خود را بر راههای غیرمترقی مانند جنگ، تحریم، انزوا و اعتراضات خشونت ناپرهیز پایهریزی کردهاند.
منبع: مهر