شاعر «بهاران خجسته باد»؛ از طبابت تا سرودهای حماسی و میهنی
«سروده بهار» ترانهای بود که زندهیاد عبدالله بهزادی به مناسبت قتل فجیع پاتریس لومومبا سرود. از زندگی شاعر این شعر اثرگذار، اطلاعات چندانی در دست نیست بجز مختصری در کتاب دانشنامه پزشکان وکیل.
«سروده بهار» ترانهای بود که زندهیاد عبدالله بهزادی به مناسبت قتل فجیع پاتریس لومومبا سرود. از زندگی شاعر این شعر اثرگذار، اطلاعات چندانی در دست نیست بجز مختصری در کتاب دانشنامه پزشکان وکیل.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران سرودی با نام «بهاران خجسته باد» در حافظه ملی ایرانیان جای باز کرد. سرودی حماسی که تماما امید بود و خبر از روزهای تازه میداد. آن روزها همگان شاعر این سرود را به اشتباه کرامت الله دانشیان میپنداشتند. مبارزی انقلابی که به همراه خسرو گلسرخی به سال 1352 توسط ساواک تیرباران شده بود، اما بعدها متوجه شدند که شاعر این سرود حماسی کسی نیست جز عبدالله بهزادی که پزشک خوشنامی بود و وکالت مردم بابل در بیست و سومین مجلس شورای ملی را برعهده داشت.
در اسفندماه 1339، چند ماه پس از کشته شدن پاتریس لومومبا رهبر استقلال کنگو از بلژیک، ترانهای به اسم سرود بهار در نشریه سپید و سیاه به قلم عبدالله بهزادی منتشر شد که تقدیم شده بود به همسر لومومبا:
«به بانوی سوگوار، که در ماتم شهید
بنالید و زان نوا، دل عالمی تپید
بهاران خجستهباد!»
این سرود در واقع اولین اظهار همدردی و همدلی یک شاعر ایرانی در رابطه با مرگ این رهبر انقلابی آفریقایی است. اما چرا این همدردی بوجود آمد؟ همانطور که اشاره شد، لومومبا رهبر استقلال کنگو از استعمار بلژیک بود. او مبارزه را از جوانی آغاز کرد تا بالاخره توانست به استعمار سیاه بلژیک بر کشور خود پایان دهد و دست آنها را از منابع کنگو کوتاه کند. پس از آن به نخست وزیری کنگو برگزیده شد. اما پس از مدتی کوتاه (10 هفته) با سعایت حکومت بلژیک از نخست وزیری عزل شد.
در سال 1322 به استخدام وزارت بهداری در آمد و به عنوان رئیس اداره بهداری شهرستان بندرانزلی مشغول به کار شد. در سال 1325 به علت فعالیتهای سیاسی و انتقاد از وضعیت بهداشتی و اقتصادی و سیاسی مملکت، به بیمارستان مسلولین بوعلی تهران منتقل و در 14 فروردین ماه 1328 بازداشت شد و مدتی را در زندان به سر برداو که پس از ماجرای عزل فراری شده بود در حادثهای به دام افتاد و توسط سرهنگ موبوتو سهسهسهکو و ژرار سئورت (مأمور نظامی بلژیک) به طرز فجیعی کشته و قطعه قطعه شد. بقایای جسد او را نیز در اسیدسولفوریک انداختند. پس از او سهسهسهکو قدرت را در کنگو به دست گرفت و تا سالها به عنوان یک دیکتاتور فاسد بر این کشور حکومت میکرد.
قتل فجیع لومومبا دل همه آزادی خواهان جهان را به درد آورد و طبعا ایرانیان نیز به این فاجعه واکنش نشان دادند که نخستین آن منجر به آفرینش «سرود بهار» شد که بعدها جایگاه ویژهای میان سرودهای میهنی و ملی ایرانیان پیدا کرد.
هوا دلپذیر شد، گل از خاک بردمید
پرستو ببازگشت، زد نغمه امید
به جوش آمدست خون، درون رگ گیاه
بهار خجسته فال، خرامان رسد ز راه
به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا
به مردان تیزخشم که پیکار میکنند
به آنان که با قلم، تباهی دهر را
به چشم جهانیان پدیدار میکنند
بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد
و این بند بندگی، و این بار فقر و جهل
به سرتاسر جهان، به هر صورتی که هست
نگون و گسسته باد، نگون و گسسته باد
با تمام شهرت این سرود میهنی متاسفانه اطلاعات اندکی درباره زندگی سراینده آن در دست است.
معرفی منبع مطالعاتی
یکی از معدود منابعی که اطلاعاتی را درباره زندگی و آثار عبدالله بهزادی ارائه کرده کتاب «دانشنامه پزشکان وکیل» نوشته شهناز بیگی بروجنی است. این کتاب برای نخستین بار به سال 1398 با شمارگان هزار نسخه، 528 صفحه و بهای 70 هزار تومان توسط انتشارات میرماه منتشر شد. چاپ دوم آن نیز در همان سال با شمارگان هزار نسخه و بهای 100 هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
«دانشنامه پزشکان وکیل: از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی» در بردارنده زندگینامه و کارنامه پزشکی و سیاسی 160 پزشک ایرانی است که در فاصله دو انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، بر کرسی مجلس شورای ملی، مجلس سنا و مجلس موسسان تکیه زده بودند. همه این شخصیتها دانشنامه پزشکی حود در رشتههای مختلف پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی را از دارالفنون یا مدرسه طب و یا دانشگاههای خارج از کشور کسب کرده بودند. این دانشنامه در نوع خود کمنظیر است و اطلاعات مهم و ذیقیمتی را از تاریخ پارلمان در ایران در اختیار مخاطبان میگذارد. بسیاری از شخصیتهای معرفی شده در این کتاب پیشتر در هیچ منبعی معرفی نشده بودند.
اردشیر آوانسیان، منوچهر اقبال، عبدالله بهزادی، مهدی ملک زاده، جهانشاه صالح، هوشنگ رشید یاسمی، جمشید اعلم، هدایت الله شمس الحکما، ابراهیم حکیمی، نعمت الله جزایری، مظفر زعفرانلو، لطف الله رییسی، مهیندخت گرگانی، فریدون کشاورز، قاسم غنی، محسن مظاهر، یحیی بهبهانی، ویلسون بیت منصور، شفیع شکرایی، سعید حکمت، علی اصفهانی، عبدالحمید مجیدی آهی، حیدر میرزا شاهرخ شاهی، محمدحسین اسدی، محمدقلی آصف تاجبخش، شمس الدین ابوالهدی، عیسی قلی امیرنیرومند، رفیع امین، محمدرضا عاملی تهرانی، محمدعلی قراگزلو، عبدالعظیم حبیب اللهی، یحیی عدل، محمدمحسن شریف امامی و... اسامی تعدادی از شخصیتهایی است که زندگینامه و آثار و آرا و احوال آنها در این کتاب درج شده است. زندگینامه مختصر عبدالله بهزادی را به نقل از این کتاب بخوانید:
زندگینامه عبدالله بهزادی
عبدالله بهزادی در سال 1296 در روستای یالرود شهرستان نور دیده به دنیا گشود. خواندن و نوشتن را نزد مادرش که زنی باسواد و بافرهنگ بود، آموخت و سپس تحصیلات ابتدایی را در دبستان عنصری و دوره متوسطه را در دبیرستان معرفت تهران گذراند و به تحصیل در رشته پزشکی در دانشگاه تهران پرداخت و با نمره عالی موفق به دریافت مدرک دکترای پزشکی عمومی در سال 1321 شد.
در سال 1322 به استخدام وزارت بهداری در آمد و به عنوان رئیس اداره بهداری شهرستان بندرانزلی مشغول به کار شد. در سال 1325 به علت فعالیتهای سیاسی و انتقاد از وضعیت بهداشتی و اقتصادی و سیاسی مملکت، به بیمارستان مسلولین بوعلی تهران منتقل شد. پس از ترور نافرجام محمدرضا پهلوی در دانشگاه تهران به تاریخ پانزده بهمن 1327 به دست ناصر فخرآرایی (حزب توده متهم به طراحی این عملیات ترور شد، اما هنوز هم ابهامات بسیاری در پیرامون این ترور وجود دارد و همه ابعاد آن هنوز روشن نشده است) سرکوب نهضتهای سیاسی و مخالفان رژیم پهلوی شدت یافت و بر اثر همین در 14 فروردین ماه 1328 عبدالله بهزادی نیز بازداشت شد و مدتی را در زندان به سر برد.
پس از رهایی از بند، به توصیه دوستان، با استفاده از بورسیه سازمان بهداشت جهانی، در سال 1330 برای ادامه تحصیل به فرانسه مهاجرت کرد و موفق به دریافت مدرک تخصصی سل و بیماریهای ریه از انستیتو پاستور پاریس شد.
قتل فجیع لومومبا دل همه آزادی خواهان جهان را به درد آورد و طبعا ایرانیان نیز به این فاجعه واکنش نشان دادند که نخستین آن منجر به آفرینش «سرود بهار» شد که بعدها جایگاه ویژهای میان سرودهای میهنی و ملی ایرانیان پیدا کردبه سال 1332 به ایران بازگشت و دیگر فعالیتهای سیاسی را ادامه نداد و بدل به فردی میانهرو شد. پس از آن آرام آرام به چرخه نخبگان دولتی پیوست و به عنوان رئیس مبارزه با سل در شهرستان بابل، به درمان بیماران شرق و مرکز مازندران همت گماشت. او که مشکلات و مصائب مردم را به عینه مشاهده میکرد احساسی لطیف و شاعرانه داشت، نتوانست دوری از سیاست را تحمل کند.
علاقه به رفع مشکلات مردم، او را بار دیگر به میدان سیاست کشاند و وی را ترغیب کرد تا در انتخابات پارلمانی شرکت کند. او در انتخابات بیست و سومین دوره مجلس شورای ملی با کسب 69035 رای از مجموع 71506 رأی (اکثریت قاطع یعنی 96/54 درصد کل آراء مأخوذه) به عنوان نماینده مردم بابل در مجلس شورای این دوره (از 9 شهریور 1350 تا 16 شهریور 1354) برگزیده شد. درصد آرایی او کسب کرد نشان از محبوبیت ویژهاش در آن دوران نزد اهالی بابل است.
وی با عنوان عضو فراکسیون حزب ایران نوین در این دوره فعالیت کرد و به لوایحی که حزب نسبت به آنها موضع داشت، با یک رفتار تشکیلاتی، رأی مثبت یا منفی میداد.
بهزادی پس از پایان دوره وکالت، در سال 1354 به سمت مشاور وزیر بهداری منصوب شد و سرانجام در مهرماه 1355، در سن 59 سالگی در تهران بدرود حیات گفت و در بهشت زهرا قطعه 9 ردیف 25 شماره 14 به خاک سپرده شد.
سرودههای بهزادی
همانطور که اشاره شد، عبدالله بهزادی شاعری چیره دست و آگاه بود که از دهه 30 به سرودن اشعار سیاسی پرداخت. به سرود معروف او در همدردی با همسر پاتریس لومومبا اشاره کردیم که کرامت الله دانشیان آن را آهنگین کرد. دانشیان زمانی که در یکی از روستاهای اطراف آمل به عنوان معلم دوران سربازی خود را میگذراند این ترانه را خواند و به دانش آموزان خود نیز آموخت تا صبحگاهان آن را به جای سرود شاهنشاهی بخوانند. دانشیان اعدام شد اما صدا و سرود از سال 1357 ورد زبان مردم کوچه و بازار شده بود.
اما از دیگر سرودههای زندهیاد بهزادی میتوان به این موارد اشاره کرد: عروس خیال، فتح ماه، کیهان نور، رقص، اشکی به یاد رهی معیری و... مجموعه سرودههای دلکش او با عنوان «بهاران خجسته باد» یکبار به تصحیح نصرت الله نوع در سال 1390 در انتشارات آذینه گل مهر و بار دیگر به کوشش علی یزدی نژاد در سال 1393 انتشارات میرماه منتشر شده است. بهزادی سرودهای درباره حضرت سیدالشهدا (ع) دارد که متن را با این شعر به پایان میبریم:
مناجات با امام حسین (ع)
والاترین مجاهد راه شرف تویی
تا کوی دوست ره سپر جان به کف تویی
شمس مدینه، میر شهیدان کربلا
پور خلف، سلاله شاه نجف تویی
جوینده را مطاف سعادت مزارتو
پوینده را به راه حقیقت هدف تویی
سیراب شد نهال شریعت ز خون تو
زین ره به خون عز خدا متصف تویی
ای دُر پر بها صدفت خاک کربلاست
چون گوهری غنوده به کنج صدف تویی
ایثار بی مثال تو ممتاز ذات توست
زان جوهر جلالت و عین شرف تویی
من بیمناک و مضطرب از کار خویشتن
آن مهربان که گوشه زند لاتخف تویی
***
برای مطالعه دیگر مطالب این پرونده به این نشانی بروید.