شهید مدرس مراقب بود در نقد رقبای سیاسی از عناوین دینی استفاده نکند!
مبلغ نوشت: در گفتارهای سیاسی معاصران شاهدیم که کسانی با استناد به گوشهای از وقایع کربلا، گفتار و رفتار خود را توجیه و دیگران را محکوم میکنند؛ در واقع، هر یک خود را نماد حسین، سیدالشهدا (ع) و طرف مقابل را همچون عمرسعد، ابنزیاد و یزید میدانند. مرحوم مدرس وقتی کسی در نطق خود، از جایگاه نمایندگی در مجلس شورای ملی، از این دست سخنان بر زبان می آورد، به او تذکر میداد که جای این سخنان...
به گزارش «مبلغ»- «دیانت ما عین سیاست ماست» جمله ایست که بارها به نقل از شهید سید حسن مدرس نقل شده و گاهی بهانه ای برای برخی قرار گرفته است تا بتوانند رقبای سیاسی خود را با برچسب ضد دین بودن از میدان به در کنند. احمد مسجد جامعی در یادداشتی که با عنوان «دیانت اموی» برای روزنامه اعتماد نوشته است، اشاره ای ظریف به این موضوع داشته است:
به جرات میتوان گفت که در سالهای پس از اسلام، هیچ حادثهای همچون واقعه کربلا تا این اندازه تاویل و تفسیر نشده است؛ تا آنجا که در سالهای اخیر، برخی حرکتهای سیاسی حتی با ایدئولوژی چپ بنا بر گفته خودشان، از نهضت حسینی تاثیر پذیرفتهاند؛ مثل خسرو گلسرخی. دوقطبی کردن جامعه به حسینی و یزیدی از همین جنس است که سابقه آن در ادبیات گفتاری و نوشتاری، معاصر درخور توجه است و در تقسیم ساده جهان به سیاه و سفید، خیر و شر و نور و ظلمت ریشه دارد. در گفتارهای سیاسی معاصران شاهدیم که کسانی با استناد به گوشهای از وقایع کربلا، گفتار و رفتار خود را توجیه و دیگران را محکوم میکنند؛ در واقع، هر یک خود را نماد حسین، سیدالشهدا (ع) و طرف مقابل را همچون عمرسعد، ابنزیاد و یزید میدانند و در نهایت، از این رای برای دنیای خود بهره میبرند؛ در حالی که در سیره پیشینیان، مانند مرحوم مدرس، چنین رویکردی دیده نمیشود: او مراقب بود تا در نقد سیاسی رفتار رقبا، معانی و مفاهیم دینی به کار نبرد؛ حتی گفتهاند که وقتی کسی در نطق خود، از جایگاه نمایندگی در مجلس شورای ملی، از این دست سخنان بر زبان آورد، سید حسن مدرس که نماینده علمای برجسته نجف در مجلس شورای ملی و مدرس مدرسه سپهسالار هم بود، به او تذکر میداد که جای این سخنان نه خانه سپهسالار (کنایه از مجلس شورای ملی)، بلکه در کنار آنجا، مسجد و مدرسه سپهسالار است. سیره و مشی سیاسی مدرس هم حاکی از همین رویکرد اوست که نسبت دینی و مذهبی به موافقان و مخالفان خود نداده است. در سالهای اخیر، عدهای بر این نکته تاکید میکنند که حرکت حسین سیدالشهدا (ع) برای احیای امر به معروف و نهی از منکر بوده است. این سخن درست است؛ اما نه به معنای مصوبات ستاد امر به معروف و نهی از منکر با آن اعتبارات گسترده و نیروها و دستورالعملها و دستگاههای پیوسته و ناپیوسته. این کلام حضرت باید در شرایط آن زمان دیده شود؛ گفتهاند که حضرت برای احیای اقامه نماز قیام کرد، این هم سخنی است درست..
اما نه در معنای روزمره آن. حسین (ع) خود روح نماز و عبادت است. از همه اهل تاریخ و منبریها بارها، شنیدهایم که حسین سیدالشهدا (ع)، از جناب حر که فرماندهی سپاه اشقیا را داشت، پرسید: «آیا شما با ما نماز میگذارید یا خود نماز جماعت برگزار میکنید؟» و جناب حر پاسخ داد: «با شما نماز به جای میآوریم.» در واقع، لشکر اشقیا که در برابر حسین سیدالشهدا (ع)، ایستادند، نه تنها اهل نماز بودند که مقید به اقامه جماعت و اول وقت ادا کردن آن و حتی در اینجا، اقتدا به امام حسین (ع) هم بودند؛ اما اینها موجب رستگاری آنها نشد؛ البته، ادب جناب حر فراتر از نماز بود و هر چند او به قبیلهای تعلق داشت که بسیاری از آنها در شمار خوارج بودند، خود به سبب ادب نفس، با آنکه کسی کمترین احتمالی برای پیروزی و خلاصی این لشکر نمیداد، به اردوگاه امام پیوست و سرانجام، از نخستین کسانی بود که در آن جایگاه به شهادت رسید. این اخلاق همان نکته مغفول در روابط اجتماعی ماست؛ به ویژه وقتی در جایگاه قدرت قرار میگیریم و از آن موضع، سخن میگوییم و این و آن را به لشکر اشقیا نسبت میدهیم. در همین ایام نزدیک به اربعین، امام سجاد (ع) در مسجد اموی شام، برای مردم سخن گفت و خلیفه اموی، یزید که برای نماز حاضر شده بود، از موذن خواست برای خاموش ساختن امام، ندای اذان سر دهد؛ بنابراین در خلافت اموی، نماز اول وقت هم برقرار بوده است. تاکنون، در روایتی دیده نشده است که حسین سیدالشهدا (ع) مناسک طرف مقابل را به سخره گرفته باشد؛ اما از جانب سپاه اشقیا، بارها و به شکلهای گوناگون، این اتفاق افتاد و عبادات حضرت زیر سوال رفت؛ چنانکه در وقت نماز ظهر عاشورا، در آوردگاه، کسی از لشکر اشقیا به حسین سیدالشهدا (ع) گفت که نمازش مقبول درگاه الهی نیست. از همان گروه، کسی ایشان را از دینبرگشتگان خواند و از سپاه ابنزیاد خواست که در کشتن حسین و یارانش درنگ نکنند؛ اما امام رفتاری مشابه نداشت و فرمود: «آیا ما از دین برگشتهایم و شما بر دین ثابت ماندهاید؟» و ادامه داد: «روز جزا مشخص خواهد شد که دیندار و بیدین کیست.» آوردهاند شخصی، گویا از خاندان اشعث، نزد امام آمد و گفت تو را بشارت میدهم که هماینک، وارد جهنم خواهی شد. امام مقابله به مثل نکرد و حتی نفرمود که من از اهل بهشت هستم؛ بلکه فرمود: «من بشارت میدهم از پروردگار رحیم و شفیع و مطاع.» وقتی یاران کربلا پیرامون حریم خیمههای حرم برای در امان بودن از حمله سپاه اشقیا، آتش روشن کردند، کسی از آنها خطاب به سیدالشهدا (ع) گفت: «زودتر از خدا برای خود آتش افروختی.» و هنگامی که عمرسعد فرمان هجوم به سپاه امام را داد، لشکریان خود را با عبارت «خیلالله» خطاب کرد و گفت: «ای لشکر خدا سوار شوید و بشارت باد شما را به بهشت.» از این دست است مساله پوشش. وقتی حضرت زینب وارد کاخ یزید میشود، به او میفرماید که زنانش پردهنشیناند؛ اما دختران رسول خدا حرمتشان رعایت نشده و در کوی و برزن در معرض نگاه این و آن قرار گرفتهاند. حضرت در آغاز، عدالت خلیفه را زیر سوال میبرد و به درستی نماز و سایر اعمال عبادی وی کاری ندارد؛ در واقع، امر به معروف و نهی از منکر حضرت از جنسی دیگر است. زندهیاد خوشدل تهرانی گفتار حضرت را با درستی در قالبی منظوم آورده است: «با پتک سخن دخت علی کوفت به فرقش / گفتا امن العدل ایا غاصب جبار // یا بن الطلقا ای پدرانت شده آزاد / با دست نیای من پیغمبر مختار // بنشسته پس پرده عزت حرم تو / آواره حریم نبوی در همه امصار» در واقع، حضرت با عبارت «امن العدل» از بیعدالتی اجتماعی خلیفه سخن میگوید که بین دو گروه از زنان فرق میگذارد و کاری به سنتهای آیینی خلافت و بارگاه او ندارد. «طُلقا» سران قریش بودند که در غزوه فتح مکه در سال 8 قمری، پیامبر نه اجازه کشتن آنها را داد و نه به اسارتشان گرفت و به آنها فرمود: «أنتم الطلقاء» یعنی «شما رها شدهاید.» و برخی از آنها همچون ابوسفیان اسلام آوردند و خطاب حضرت زینب (س) به یزید، اشاره به آن سابقه است. امر به معروف و نهی از منکر امام در خودداری او از بیعت با یزید بود. حسین سیدالشهدا (ع) در همان نخستین درخواست از وی برای بیعت، در پاسخ والی مدینه که حضرت را تهدید کرد، خلیفه جوان اموی را فاسق و حکومتش را مایه نابودی اسلام دانست و از واژه کنایهآمیز «طلقا» بهره برد و حدیثی از رسول خدا درباره ناروا بودن حاکمیت طلقا و خاندان ابوسفیان بر امت برخواند. حکمت این گفته پیامبر در مجلس یزید در شام آشکار شد که گفت: «لعبت هاشم بالملک فلا / خبر جاء و لا وحی نزل». در واقع، او همه میراث پیامبر (ص) و اسلام را بازی و بازیچه و ابزار قدرت سیاسی خواند. وضع متحدان بنیامیه هم حتی در شهری مانند کوفه، با ادعای دوستی و دوستداری اهل بیت (ع)، بهتر از «طلقا» نبود: در حدیثی از امام باقر (ع) آمده است که بعد از ماجرای شهادت حسین سیدالشهدا (ع)، جمعی از شیوخ کوفه به شکرانه این واقعه، چهار مسجد را برای جشن و سرور آماده کردند: مساجد اشعث، جریر، سماک و شبث. به هر حال، تصور اینکه حسین سیدالشهدا (ع) به دست کسانی کشته شد که پایبند نماز و مسجد و مناسک دینی نبودند، با دادههای تاریخی سازگار نیست؛ بلکه برعکس قتل حسین سیدالشهدا (ع) و اصحاب و یارانش و به اسارتگرفتن زنان و فرزندانش و بعدها، به قتل رساندن پیروانش به بهانه یا انگیزه دینی و دینداری صورت گرفت و دستگاه خلافت آن را عملی قدسی و مستوجب پاداش اخروی نشان میداد و البته، از انواع پاداشهای دنیوی ازجمله پول و مقام هیچ فروگذار نمیکرد. این در حالی است که اصحاب عاشورا به مناسک و اعمال دینی همچون نماز و پوشش و عمل طرف مقابل نمیپرداخت و برعکس، اگر کسی متهم به نامسلمانی و بیدینی بود، حسین سیدالشهدا (ع) بود. حضرت در پاسخ پرسش برادرش، محمد حنفیه، در مدینه، در مرقومهای، به شهادتین اقرار میکند؛ آنگاه، راه کعبه و زیارت خانه خدا را در پیش میگیرد؛ اما همه اینها موجب نمیشود که او را «خارجی» (یعنی خارج از دین) ندانند و دور از واقع نیست که گفته شود دستگاه خلافت به بهانه صیانت از دین، ایشان را به شهادت رساند. در فرازی از زیارت اربعین حسین سیدالشهدا (ع) میخوانیم: «لِیستنقِذ عِبادک مِن الجهاله و حیره الضلاله».
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1812743