شکارچی فرصتها

جنگ جهانی دوم نه تنها مسیر تاریخ جهان را تغییر داد؛ بلکه، به مثابه یک کاتالیزور عمل کرد که موجب دگرگونی عمیق در بسیاری از صنایع شد. شرکت بوئینگ یکی از نمونه های بارز آن است. شرکتی که پیش از جنگ تنها یک سازنده نه چندان مهم هواپیما بود؛ اما، در پایان جنگ، به یکی از بزرگترین و موثرترین بازیگران صنعت هوافضا در جهان تبدیل شد. در این گزارش، داستان شرکت بوئینگ را روایت خواهیم کرد. اینکه چگونه...
عدو شود سبب خیر!
بوئینگ پیش از جنگ جهانی دوم و در دهه 1930، یه طور عمده در زمینه ساخت هواپیماهای تجاری، پستی و نظامی سبک فعالیت می کرد. در آن دهه بازار محدود، کمبود بودجه نظامی دولت آمریکا و توسعه نیافتگی فناوری هوانوردی رشد این شرکت را محدود کرده بود. با این حال، بوئینگ در سالهای پایانی این دهه، طرح هایی برای هواپیماهای بمب افکن سنگین آغاز کرد که بعدها در زمان جنگ به ثمر نشست. در این دوران، بوئینگ با رقابت شدیدی از سوی شرکتهایی مانند داگلاس و لاکهید مواجه بود؛ اما، این رقابت نه تنها به زیان بوئینگ منتهی نشد؛ بلکه، انگیزه ایی شد برای آنکه این شرکت به تقویت توان مهندسی و فنی خود بپردازد. مضاف بر این، بوئینگ در پروژه های تحقیقاتی مشترک با ارتش آمریکا مشارکت داشت که برخی از آنها به پایه گذاری فناوری های آینده منجر شد.
اما، آغاز جنگ و تغییر نیاز بازار موجب آن شد تا فرصتی درخشان برای این شرکت فراهم شود. فرصتی که شرکت بوئینگ به خوبی آن را شکار کرد. نیاز به پرواز، بهویژه در مواجهه با حملات ژاپن به پرل هاربر در دسامبر 1941 که موجب ورود رسمی آمریکا به جنگ جهانی دوم شد، الگوی تولید صنعتی ایالات متحده آمریکا را به طور کامل دگرگون کرد. به دنبال این مساله، دولت آمریکا نیاز فوری به تجهیز نیروی هوایی داشت. در این میان، بوئینگ با برخورداری از ظرفیت مهندسی قوی و تجربه در طراحی بمب افکن های سنگین، به سرعت به عنوان پیمانکار اصلی هواپیماسازی انتخاب شد. قراردادهای میلیارد دلاری به این شرکت اختصاص یافت و ظرفیت تولید آن چند برابر شد.
ادامه این وضعیت موجب تقاضای بی سابقه در دوران جنگ به تولیدات این شرکت شد. دو هواپیمای نمادین بوئینگ، یعنی B-17 و B-29، نقش حیاتی در جنگ داشتند. هواپیمای B-17 با بدنه ای مستحکم و تسلیحات دفاعی فراوان، در بمباران های سنگین بر فراز آلمان مورد استفاده قرار گرفت. این محصول آنچنان درخشان بود که بیش از 12هزار فروند از این مدل ساخته شد. اما، هواپیمای B-29 پروژه ایی بسیار پیچیده تر و بلندپروازانه تر بود. این هواپیما دارای کابین تحت فشار، سیستم کنترل آتش الکترونیکی و توان پروازی بسیار بالا بود. ساخت B-29 به سرمایهگذاری عظیمی نیاز داشت؛ به طوری که دولت آمریکا بیش از 3 میلیارد دلار (معادل ده ها میلیارد دلار امروز) برای تولید و توسعه آن هزینه کرد. اما، این تمام محصولات اصلی بوئینگ نبود. بوئینگ فراتر از این دو محصول مشغول تولید بود. به عنوان مثال، در کنار هواپیماهای اصلی، این شرکت در طراحی قطعات یدکی، موتورهای مخصوص و حتی سیستمهای ارتباطی هوایی نیز مشارکت داشت. این گستردگی فعالیت ها، بوئینگ را به مجموعه ای پیچیده از خطوط تولید، مراکز تحقیق و توسعه، و زنجیره تامین عظیم تبدیل کرد.
از کارخانه تا جامعه
یکی از نمادهای صنعتی دوران جنگ دوم جهانی، کارخانه بوئینگ در کانزاس بود که به کارخانه معجزه شهرت یافت. در اوج جنگ، این کارخانه روزانه چند فروند هواپیما تولید می کرد! علاوه بر این، در شهر سیاتل، کارخانه ای دیگر تاسیس شد که بزرگترین سالن مونتاژ جهان را در خود جای داده بود. در این کارخانه ها، بیش از 100هزار کارگر به طور مستقیم مشغول به کار بودند. خطوط تولید استانداردشده، استفاده از قطعات پیش ساخته و تمرکز بر کیفیت، مدل جدیدی از تولید صنعتی را پایه گذاری کرد که بعدها در صنایع غیرنظامی نیز پیادهسازی شد. تحولی که محدود به تکنولوژی تولید نماند و ناخواسته به تحولات اجتماعی هم منجر شد.
بوئینگ برای تولید در این سطح سفارش بالا با کمبود نیروی مرد مواجه شد. امری که به دنبال آن موجب شد تا حضور گسترده زنان در صنایع نظامی اجتناب ناپذیر شود. مضاف بر این، در این شرکت زنان نه تنها در مشاغل فیزیکی؛ بلکه، در موقعیت های مهندسی، کنترل کیفیت و نظارت نیز حضور یافتند. این مشارکت گسترده، هم موجب افزایش بازدهی تولید شد و هم تغییرات اجتماعی گسترده ای را نیز در پی داشت. همچنین، اقلیت هاینژادی که پیش از آن از اشتغال در صنایع بزرگ محروم بودند، در جریان جنگ وارد کارخانه های بوئینگ شدند. موضوعی که پایه گذار جنبش های مدنی در دهه های بعد شد.
به بیانی دیگر، کمبود نیروی کار مرد در دوران جنگ که تابعی از شوک عرضه در بازار کار بود، موجب تغییر ترکیب نیروی کار و ورود گسترده زنان و اقلیت ها شد. این تغییر، نه تنها عرضه نیروی کار را افزایش داد؛ بلکه، موجب تغییرات در تخصیص بهینه منابع انسانی شد. زنان و اقلیت هایی که پیشتر کنار گذاشته شده بودند، حالا در نقش هایی با بهره وری بالا وارد بازار کار شدند. این نشان میدهد چگونه حذف تبعیض در تخصیص منابع میتواند موجب افزایش کارآیی کلی شود. همچنین، این مشارکت جدید در بلندمدت اثرات خارجی مثبت مانند ارتقای سرمایه انسانی و تسهیل تحرک اجتماعی به همراه داشت که در دهه های بعد خود را بیش از پیش نشان داد.
حکایت تاثیر جهش و نوآوری های این شرکت بر آینده صنعت جهان فراتر از آنچه که رفت بوده است. تاثیر نوآوری فنی و نظامی بوئینگ در جریان جنگ، نه تنها در تولید؛ بلکه، در توسعه فناوری های نوین نیز نقش داشت. سیستمهای ناوبری دقیق، رادارهای پیشرفته، موتورهای توربوشارژ و بدنه های سبک و در عین حال مقاوم از جمله دستاوردهایی بودند که یا برای اولین بار توسط بوئینگ طراحی شدند یا این شرکت در تکمیل آنها نقش محوری داشت. نوآوری هایی که برخی از آن ها، دهه های بعد نیز در هواپیماهای تجاری و نظامی استفاده شدند.
همچنین، همکاری بوئینگ با سایر شرکتها و شبکه تامین گسترده بوئینگ برای پاسخگویی به حجم بالای تقاضا، شبکه ای از همکاری با شرکتهای دیگر ایجاد کرد. کارخانه های داگلاس، لاکهید و وگا، تحت لیسانس بوئینگ قطعات یا مدل های خاصی را تولید می کردند. این همکاری موجب تقویت ساختار صنعتی آمریکا شد و رقابت سالمی را در عین همکاری میان شرکتهای هوافضا رقم زد. مضاف بر این، بسیاری از شرکتهای کوچک که تامین کننده قطعات بودند، در این دوره به شرکتهای متوسط و بزرگ تبدیل شدند.
در واقع، میتوان به کمک ادبیات علم اقتصاد اینگونه روایت کرد که کارخانه بوئینگ با تولید انبوه هواپیما در دوران جنگ جهانی دوم نمونه ای برجسته از دستیابی به صرفه جویی ناشی از مقیاس بود. استفاده از خطوط تولید استانداردشده و قطعات پیش ساخته، منجر به کاهش هزینه نهایی هر واحد تولید شد؛ زیرا هزینه های ثابت (مانند سرمایهگذاری در تجهیزات و تحقیق و توسعه) بر تعداد بیشتری از واحدهای تولیدی سرشکن می شد. این فرآیند، نشان میدهد چگونه افزایش مقیاس تولید میتواند به بهره وری بالاتر و مزیت رقابتی منجر شود. همچنین، همکاری میان بوئینگ و شرکتهای دیگر مانند داگلاس و لاکهید نمونه ای از تخصص گرایی و تقسیم کار افقی در زنجیره تامین است، که هزینه مبادله را کاهش میدهد و بهره وری کل صنعت را افزایش میدهد.
پایان جنگ و چالش دنیای جدید
با پایان جنگ در سال 1945، بوئینگ با چالش بزرگی مواجه شد: کاهش ناگهانی تقاضای نظامی. هزاران کارگر اخراج شدند و بسیاری از خطوط تولید تعطیل گردید. وضعیتی که میتوانست رونق این شرکت را کاهش دهد و آن را به فراموشی بسپارد. اما، مدیریت بوئینگ با استفاده از تجربه های دوران جنگ، راهبردی جدید برای بقا در دوران صلح تدوین کرد. تمرکز بر هواپیمای تجاری، آغاز همکاری با خطوط هوایی غیرنظامی و توسعه پروژه های جدید از جمله هواپیمای 707، مسیر آینده شرکت را مشخص کرد. مسیری که نه تنها بوئینگ را نجات داد؛ بلکه، جهان را از داشتن یک غول صنعتی نیز محروم نساخت.
به واسطه توانایی این شرکت در اجرای پروژه های بزرگ و دقیق بود که بوئینگ به پیمانکار اصلی ناسا، پنتاگون و شرکتهای بینالمللی تبدیل شد و آن را به رهبر هوانوردی جهانی در دهه های 1950 و 1960 مبدل ساخت. تجربیات جنگ باعث شد این شرکت بتواند پروژه های پیچیده ای مانند ساخت فضاپیما، موشک های هدایت شونده و سیستمهای الکترونیکی پیچیده را بر عهده بگیرد. این توانمندی ها بدون زیرساخت های شکل گرفته در دوران جنگ ممکن نبود. تجربه جنگ در دنیای پساجنگ نیز به کمک این غول صنعتی آمد. تجربه ای که بوئینگ از آن تنها از نظر مالی و فنی از جنگ بهره نبرد؛ بلکه، فرهنگ سازمانی آن نیز دگرگون شد. تمرکز بر کیفیت، زمانبندی دقیق، مسوولیت پذیری اجتماعی و نوآوری به عناصر ثابت در هویت این شرکت تبدیل شد. موزه های هوایی بوئینگ، مستندات تاریخی و آرشیوهای آن، همگی نشان دهنده توجه ویژه این شرکت به نقش تاریخی اش در جنگ جهانی دوم هستند.
جنگ جهانی دوم برای بوئینگ، نه یک بحران، بلکه فرصتی تاریخی بود. فرصتی که این شرکت با چنگ و دندان از آن بهره گرفت و با هوشمندی مدیریتی، نبوغ فنی و مشارکت نیروی انسانی متنوع بنیان یک امپراتوری صنعتی را پایه گذاری کرد. امروز وقتی به عظمت بوئینگ در صنعت هوافضا می نگریم، باید در پس آن صدای چکش های کارخانه های دوران جنگ، روحیه کار تیمی زنان و مردان در خطوط مونتاژ و استراتژی های دقیق مدیران جنگ دیده را ببینیم. این تجربه نمونه ای نادر از هم افزایی بین سیاست، صنعت و جامعه در پاسخ به چالش های عظیم تاریخی است.