چهارشنبه 7 آذر 1403

شکنجه آمریکایی؛ از بگرام افغانستان تا گوانتانامو کوبا!

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
شکنجه آمریکایی؛ از بگرام افغانستان تا گوانتانامو کوبا!

گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو_ پایگاه خبری "میدل ایست آی" در گزارشی، از شکنجه به عنوان یک میراث شوم آمریکایی در جهان یاد کرده که کلیه رهبران آمریکایی از "جورج بوش" گرفته تا "جو بایدن"، همه و همه قویا به انکار آن می‌پردازند و حتی مدعی هستند که آمریکا در موقعیتی است که باید دیگر کشور‌ها را به دلیل استفاده ادعایی آن‌ها از ابزار شکنجه، مواخذه و مجازات کند. این در حالی است که خودِ آمریکا...

گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو_ پایگاه خبری "میدل ایست آی" در گزارشی، از شکنجه به عنوان یک میراث شوم آمریکایی در جهان یاد کرده که کلیه رهبران آمریکایی از "جورج بوش" گرفته تا "جو بایدن"، همه و همه قویا به انکار آن می‌پردازند و حتی مدعی هستند که آمریکا در موقعیتی است که باید دیگر کشور‌ها را به دلیل استفاده ادعایی آن‌ها از ابزار شکنجه، مواخذه و مجازات کند. این در حالی است که خودِ آمریکا در مقام اصلی‌ترین استفاده کننده از ابزار شکنجه در داخل و خارج از این کشور شناخته می‌شود و البته اسناد و شواهد گوناگونی نیز در سال‌های اخیر در این رابطه ارائه شده است.

میدل ایست آی به طور خاص تاکید می‌کند که اِعمال شکنجه سیستماتیک از سوی دولت‌های آمریکا علیه آمریکایی‌ها و دیگر ملت‌های جهان، عملا به جزئی از "ارزش‌های آمریکایی" تبدیل شده است.

پایگاه خبری میدل ایست آی در این رابطه می‌نویسد: «چند روز قبل، بزرگداشت روز بین المللیِ حمایت از قربانیان شکنجه در جهان بود (26 ژوئن). در این راستا، "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا و "آنتونی بلینکن" وزیر خارجه این کشور بیانیه‌هایی را صادر کردند و در قالب آن‌ها شکنجه را محکوم و قول دادند که هر آنچه می‌توانند انجام دهند تا این پدیده ریشه کن شود. با این همه، باید دانست که مقام‌های آمریکایی هیچ تعهدی را برای خود جهت پاسخگویی در مورد اقدامات ضدحقوق بشریشان نظیر تحریم ملت‌ها و یا صدور مجوز و تامین مالی و شکنجه دیگران از سوی خود قائل نیستند.

آمریکای کنونی در قالب‌هایی نظیر بازداشتگاه‌های مخفی و سیاهِ سازمان اطلاعات مرکزی این کشور (سیا) در اقصی نقاط جهان، تا مواردی نظیر زندان گوآنتانامو و رویه‌های نادرست و خشونت بارِ نیرو‌های پلیس خود حتی در خاک این کشور، عملا این پیام را به جهانیان می‌رساند که اِعمال شکنجه از چشم انداز رهبران آمریکایی به یک اعتقاد و رویه سیستماتیک تبدیل شده است. در این راستا، شکنجه عملا یک تاکتیک مهم جهت در هم شکستنِ آن‌هایی است که در داخل و خارج از آمریکا بازداشت شده اند.

با این حال، جو بایدن در موضع گیری‌های خود تاکید دارد که باید دیگر دولت‌های جهان را به دلیل اعمال شکنجه، به پاسخگویی واداشت. وی در این رابطه به تازگی گفته است: "وقتی یک دولت به شکنجه افراد اقدام می‌کند، در واقع اقتدار اخلاقی آن فرو می‌ریزد و مشروعیتش را نیز تضعیف می‌سازد. وقتی شکنجه به نامِ امنیت ملی نیز انجام شود، صرفا دشمنان را جسور و البته آن‌ها را چند برابر خواهد کرد، ناآرامی‌ها را افزایش خواهد داد و دولت‌ها را از حیث بین المللی منزوی می‌سازد".

در این چهارچوب، جو بایدن با بی اعتنایی به میراثِ جاری دولت آمریکا در بحث شکنجه افراد و البته مثل همیشه گرفتن انگشت اتهام به سمت دیگران، همچون دیگر روسای جمهور قبل از وی، این روایتِ غلط و گمراه‌کننده را که اعمال شکنجه در نقطه مقابلِ ارزش‌های آمریکایی قرار دارد را مورد تاکید قرار داده است (این در حالی است که اسناد زیاد و فراوانی در طول تاریخ وجود دارند که ثابت می‌کنند اِعمال شکنجه یک رویه تاریخی و پُردامنه در تاریخ آمریکا بوده است).

زمانی برای تفکر

"آنتونی بلینکن" در موضع گیری در مورد مساله شکنجه در آمریکا می‌گوید: "ما اذعان می‌کنیم که باید با نواقص و اشتباهات خود مقابله کنیم و ارزش‌های آمریکایی را بیش از گذشته تقویت کنیم".

این در حالی است که اساسا شکنجه یک نقص یا اشتباه نیست بلکه یک راهبرد عامدانه است که توسط دولتی نظیر آمریکا اعمال می‌شود تا از طریق آن اعمال قدرت شود و قربانیان کنترل شوند. در این رابطه "جورج اوروِل" نویسنده بریتانیایی در کتاب مشهور خود با نام 1984 می‌گوید: "هدفِ شکنجه، شکنجه است".

همچون بایدن، موضع گیری بلینکن نیز به دنبال ارسال این هشدار است که اگر دیگر دولت‌ها به اعمال شکنجه مبادرت کنند، تحت تعقیب قرار می‌گیرند و باید پاسخگو باشند و البته یکبار دیگر همچون بایدن، بلینکن به رویه‌های غیرقانونی خودِ دولت آمریکا در حوزه شکنجه بی اعتنایی کرد و سعی می‌نماید تا مساله شکنجه را به دیگر کشور‌ها نسبت دهد و دامان آمریکا را از وجود آن پاک و منزه معرفی کند. البته که این رویه سال‌ها است توسط دولت‌های مختلف آمریکا دنبال می‌شود و در قالب آن دولت‌های آمریکایی سعی می‌کنند خود را در جایگاه طلبکار و مدعی قرار دهند و خواستار پاسخگویی دیگران می‌شوند. این در حالی است که خودِ دولت آمریکا از جمله عواملی است که نقشی بارز در تطویلِ رویه‌های توام با شکنجه در جهان بازی کرده و از این طریق، به میلیون‌ها انسان به طور مستقیم و غیرمستقیم آسیب وارد کرده است.

نباید فراموش کرد که آمریکا در قالب کارزار معروف خود با عنوان "جنگ جهانی علیه ترور" که پس از حملات 11 سپتامبر در پیش گرفته شد، عملا "شکنجه" را به بخشی مهم از این کارزار تبدیل کرد و به نحوی سیستماتیک از این ابزار در راستای آنچه امنیت ملی آمریکا در "بگرام"، "فلوجه"، "ابوغریب"، و "بازداشتگاه‌های بیشمار سازمان سیا" در اقصی نقاط جهان و به ویژه در زندان "گوآنتانامو" خوانده می‌شود، استفاده کرد. اگر واقعا آمریکا بر آن است تا با مساله شکنجه در جهان برخورد کند، باید از صدورِ بیانیه‌های صرفِا توخالی بپرهیزد و به جای به پاسخگویی واداشتنِ دیگران، پاسخگوی رویه‌های نادرست و اشتباهِ خود نیز در این رابطه باشد.

میراث آمریکایی در حوزه شکنجه

پس از گذشت حدودا 20 سال از آغاز کارزار دولت آمریکا مبنی بر جنگ جهانی علیه ترور، دفعات معدودی وجود داشته که دولت‌های مختلف آمریکا میراث شوم کشورشان در زمینه شکنجه و اِعمال آن را مورد خطاب قرار دهند. برای مثال، "جورج بوش" رئیس جمهور سابق آمریکا مجبور شد تا جنایات وحشتناک نیرو‌های آمریکایی در ابوغریب و به طور خاص شکنجه‌های اعمال شده از سوی آن‌ها در این زندان را خطاب قرار دهد. البته که دلیل اصلی این اقدام وی نیز این بود که در آن زمان افشای این جنایات عملا به یک رسوایی بزرگ برای آمریکا تبدیل شده بود.

سال 2004 جورج بوش در بیانیه‌ای گفت: "مردم آمریکا از اِعمال شکنجه علیه زندانیان در زندانِ ابوغریب عراق عمیقا شوکه هستند. این قبیل اقدامات اشتباه بودند. آن‌ها با سیاست‌ها و ارزش‌های ملت ما در تضاد هستند".

به بیان دیگر، حتی زمانی که فردی نظیر جورج بوش به اشتباهات و رویه‌های نادرست آمریکا در زمینه اعمال شکنجه علیه افراد اعتراف می‌کند، وی نیز عملا در این چهارچوب، به روایتی که مدعی است این قبیل اقدامات با آنچه ارزش‌های آمریکایی خوانده می‌شود در تضاد هستند، اشاره می‌کند. این در حالی است که وی هیچ توجهی به مخاطب قرار دادنِ عمیق موضوع و آسیب‌های جدی که این مساله ایجاد کرده ندارد.

باید به این نکته نیز اشاره کرد که بیانیه جورج بوش در زمانِ خود تنها مدت کوتاهی پس از انتشار تحقیقات رسمی ارتش ایالات متحده آمریکا در مورد جزئیات شکنجه‌های رخ داده در زندان ابوغریب که با عنوان "گزارش تاگوبا" شناخته می‌شود، منتشر شد. در قالب این گزارش به این مساله اشاره شده که در زندان ابوغریب رویه‌های نادرستی نظیر سواستفاده جنسی، غرق مصنوعی افراد و دیگر اشکالِ رفتار‌های غیرانسانی نظیر استفاده از قلاده سگ روی گردن زندانیان، به کار گرفته شده است.

یک گزارش دیگر دولت آمریکا (با عنوانِ AR 15-6 Investigation of the Abu Ghraib Prison و همچنین گزارش گردان اطلاعات نظامی 205 ارتش آمریکا) نیز که به نحو مشترکی با عنوان گزارش "فِی جونز /Fay Jones "شناخته می‌شود هم در تاریخ 25 آگوست سال 2004 منتشر شد و ضمن تایید یافته‌های قبلی در مورد اعمال شکنجه در زندان ابوغریب و دیگر تاسیسات بازداشتی آمریکا در عراق، نکات ریز و جزئی را از این رویه‌های مجرمانه مورد اشاره قرار داد.

علی رغم شواهد و مدارک گسترده‌ای که نقض حقوق بشر و اعمال شکنجه‌های وحشتناک علیه افراد را در زندان ابوغریب تایید می‌کردند، در نهایت تنها 11 سرباز آمریکایی که هیچکدام از آن‌ها رده بالایی نداشتند، به دلیل تخلفات و جرایم خود محکوم شدند. این در حالی است که رده‌های بالای قدرت در آمریکا هیچ گاه به پاسخگویی واداشته نشدند و عملا با نشان دادن چراغ سبز و اعطای مصونیت به آن‌ها در برابر این قبیل رویه‌های‌شان، نوعی تداومِ فرهنگ شکنجه در آمریکا تضمین شده است. حتی موضعِ رئیس جمهور وقت آمریکا "جورج بوش" نیز در محکوم کردن جنایات رخ داده در زندان ابوغریب هم در زمانی انجام شد که مساله به یک رسوایی جهانی برای آمریکا تبدیل شده بود. در واقع اگر چنین نمی‌شد، کمتر تردیدی وجود داشت که بوش نیز در این رابطه موضع گیری نمی‌کرد.

شکنجه به مثابه یک "ارزش آمریکایی"

ناکامی و شکستِ نمایندگان و مقام‌های انتخابی دولتی نظیر آمریکا نباید ما را به این درک رهنمون سازد که ما نیز نباید تلاش کنیم که آن‌ها را به پاسخگویی وا داریم و عدالت را در مورد آن‌ها به اجرا گذاریم. بلکه برعکس، افراد، سازمان‌ها و فعالان حقوق بشری باید فعالانه، هماهنگ و به صورت دسته جمعی، روایت‌های ارائه شده از سوی رهبران آمریکایی در مساله شکنجه را به چالش بکشند و واقعیت‌ها را مورد توجه قرار داده و به بی‌عدالتی خاتمه دهند.

دولت آمریکا به جای فرافکنی، جدای از اینکه باید آن‌هایی را که به معنای واقعی کلمه در رویه‌های توام با شکنجه این دولت علیه افراد و ملت‌های گوناگون دخیل هستند را از حیث قضایی مجازات کند، باید فرآیندی معنادار از خطاب قراردادنِ میراث شوم و مضر خود را که ناشی از برنامه‌های توام با شکنجه آن است را نیز در دستورکار قرار دهد.

در این راستا، تامین خسارت برای بازماندگان و آسیب دیدگان ناشی از شکنجه‌های دولت آمریکا و جبران زیان‌های مادی و روحی که به آن‌ها وارد شده، بایستی در دستورکار و اولویت قرار گیرد. باید توجه داشت که حرف زدن خیلی ساده است و طرح ادعا‌های دور و درازِ مبارزه با شکنجه از سوی مقام‌های آمریکایی نیز ساده‌تر و راحت‌تر است. در غیابِ پاسخگویی واقعی از سوی دولت آمریکا و در پیش گرفتن رویه‌های درست و اصلاحی، شکنجه همچنان نه در مقابل و علیهِ آنچه ارزش‌های آمریکایی خوانده می‌شود، بلکه عملا جزئی اساسی از آن خواهد بود».