یک‌شنبه 4 آذر 1403

شیر گاز را ببندید!

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
شیر گاز را ببندید!

مایه سیاست، قدرت است، قدرت و نه زور. البته در مواردی این دو به یکدیگر نزدیک می‌شوند، ولی هیچ‌گاه یکی نمی‌شوند.

قدرت ابعاد گوناگونی دارد، که زور فقط یکی از این ابعاد است. قدرتی که به زور تقلیل پیدا کند، نه تنها بسیار خطرناک است، بلکه به سرعت میرا و رو به زوال خواهد بود و به ابتذال کشیده می‌شود. زور عجزی است که لباس قدرت را پوشیده است و فارغ از هر گونه چارچوب اخلاقی، چشم بسته و از روی استیصال به این طرف و آن طرف شاخ می‌زند. سال‌ها پیش یک آگهی تبلیغاتی تلویزیونی بود که پدر خانواده کنار پسر ده ساله‌اش نشسته بود که ناگهان بوی نامطبوعی به مشام او می‌رسد، یک‌باره پس‌گردنی محکمی به پسر می‌زند که چرا بی‌ادبی کرده و از خود چنین بویی را خارج کرده. در همین لحظه شخصیت اصلی این تبلیغ یعنی آقای ایمنی وارد می‌شود و می‌گوید که شیر گاز باز مانده، بچه بی‌گناه است. این سیلی زدن به بچه بی‌گناه که حتی قدرت دفاع از خود را ندارد، لازمه آن نابخردی و ناآگاهی است. این همان تقلیل یافتن قدرت همه‌جانبه پدر به زور نابخردانه او است. ماجرای واکنش‌های جامعه نسبت به مرگ مهسا امینی و سپس واکنش نواصولگرایان تندرو مثل رفتار همان پدر ناآگاه و خشن است. نمونه‌ای از رفتار اجتماعی که عینا در سیاست تکرار شده است. رفتاری که جز ناآگاهی و حقارت و عجز، نشان دیگری در سیاست این مجموعه ندارد. پس از این رویدادها بود که این جماعت در رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها و در مجلس یا منبر خود فغان برآوردند که همه اینها زیر سر اصلاح‌طلبان است و کلماتی را علیه آنان و معترضین به کار بردند که شایسته گویندگانش بود. در نابخردانه بودن این اتهامات همین بس که حوادث 1396 و 1398 با حمایت و جرقه زدن یا دمیدن به آتش اعتراضات از سوی همین گروه از نواصولگرایان فوران یافت. حتی در آن زمان و به‌طور مشخص در سال 1396 بیشتر اصلاح‌طلبان منتقد آن رفتار بودند و اعلام موضع هم کردند، در سال 1398 دیگر جایی برای انتقاد باقی نمانده بود و سکوت کردند، پس چرا آن دو اعتراض در آن ابعاد شکل گرفت؟ اکنون هم به برکت سیاست‌های جاری که جامعه را غیرسیاسی کرده‌اند، اغلب این معترضین احتمالا اصلاح‌طلبان را نمی‌شناسند، همچنانکه حکومتی‌ها را هم نمی‌شناسند. این نسلی است که نهادهای آموزشی، رسانه‌ای و دینی موجود آنان را تربیت کرده است و ربطی به اصلاح‌طلبان ندارند و نه تنها آنان را نمی‌شناسند، بلکه آنهایی هم که می‌شناسند، منتقد یا حتی معترض اصلاح‌طلبان هستند، حالا چگونه می‌توان گفت که اینها در نتیجه مواضع فعلی اصلاح‌طلبان وارد این میدان شده‌اند؟ نکته مهم‌تر اینکه بسیاری معتقدند که اصلاح‌طلبان در این ماجرا به نسبت غایب هستند. اگر مشابه شخصیت‌پردازی آقای ایمنی گاز، در سیاست هم بود و به این جماعت تذکر جدی می‌داد، حداقل می‌توانستند شیر گاز را ببندند پیش از اینکه خانه منفجر شود. این جماعتی است که اگر نمی‌ترسیدند، ادعای خدایی می‌کردند، ولی از مواجهه منطقی عاجز هستند و تولید و انتشار چهار تا مناظره بسیار عادی را هم تحمل ندارند. اولین جاهایی را که مسدود می‌کنند، مجاری اظهارنظر و اطلاع‌رسانی است. آنان با دست‌های خود، مرجعیت رسانه‌ای را به آن سوی آب برده و دو دستی به دشمنان تقدیم کرده‌اند، حالا مدعی هم شده‌اند. هیچ وصفی جز حقارت برای رفتار سیاسی این جماعت نمی‌توان اطلاق کرد. از یک سو کوچک‌ترین رفتاری که در میان معترضین و منتقدین خلاف ضوابط ببینند، آن را به همه آنان تعمیم می‌دهند، مثل آتش زدن پرچم که به احتمال از خودشان بودن را نباید نادیده گرفت، حتی اگر هم یک نفر آن را انجام داده باشد، ربطی به معترضین ندارد، از سوی دیگر کارهای رسمی خودشان را هم نمی‌پذیرند و آنها را هم متوجه طرف مقابل می‌کنند!! حتی مسوولیت اینکه در لواسان می‌توان بنِری به نام دادستانی نصب کرد و مانع چند تنی نیوجرسی آنجا قرار داد را نمی‌پذیرند و آن را هم به عهده دیگران می‌اندازند. اینکه مسوولیت مواضع یک نفر از خودشان که در همه جا تحویلش می‌گیرند، هر حرفی را می‌زند و اتفاقا اجرا هم می‌شود را نمی‌پذیرند یا مواضع یک خبرگزاری مهم خود را هم نادیده می‌گیرند، در مقابل همه تقصیرات را مثل عجوزها به گردن دیگران می‌اندازند. این نهایت توهم در عین حقارت است.

منبع: اعتماد

همچنین بخوانید