پنج‌شنبه 1 آبان 1404

ضرورت تألیف ادبیات ژانر برای نوجوانان در حوزه تاریخ انقلاب

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
ضرورت تألیف ادبیات ژانر برای نوجوانان در حوزه تاریخ انقلاب

طاهره مشایخ معتقد است که نوشتن داستان‌های ژانری برای نوجوانان در حوزه تاریخ معاصر و انقلاب، راه چاره‌ای است که می‌شود با آن از روایت‌های خشک، بی‌روح، تکراری و کلیشه‌ای دور شد.

طاهره مشایخ معتقد است که نوشتن داستان‌های ژانری برای نوجوانان در حوزه تاریخ معاصر و انقلاب، راه چاره‌ای است که می‌شود با آن از روایت‌های خشک، بی‌روح، تکراری و کلیشه‌ای دور شد.

خبرگزاری مهر: گروه فرهنگ و ادب - فاطمه نعمتی، «سلفی با میرزا» به قلم طاهره مشایخ، رمانی نوجوان درباره میرزا کوچک‌خان جنگلی است که انتشارات مهرک منتشر کرده است. این نویسنده گیلانی در این داستان، سوژه تاریخی را با ادبیات ژانری تلفیق کرده است تا هم با سلیقه نوجوانان امروز همراهی و هم به نیاز آن‌ها در آگاهی از تاریخ کشورشان توجه کند.

داستان از اینجا آغاز می‌شود: ارسلان راهی مدرسه است که یک سمند سفید با سرعت در جاده می‌پیچد، آب لجنیِ چاله را به سروکله‌اش می‌پاشد و همان‌طور می‌رود؛ طوری‌که حتی «هوی» ارسلان را نمی‌شنود. کمی بعدتر، دانش‌آموز خشمگین، با سر و دهانی که بوی لجن گرفته به مدرسه می‌رسد. راننده همان سمند قرار است سر صف صبحگاه سخنرانی کند؛ یک فرصت طلایی برای انتقام...!

ارسلان که نوجوانی جسور و پرشروشور است، ناگهان از دنیای امروز به گذشته پرتاب می‌شود و در رشتِ صدسال پیش، میان مبارزان نهضت جنگل قرار می‌گیرد. این سفر خیالی برای ارسلان تجربه‌ای پرخطر و پرهیجان است. او باید میان کوچه‌های باریک، قزاق‌های روس و مبارزان جنگل راه خود را پیدا کند.

کتاب «سلفی با میرزا» رتبه دوم بخش داستان کودک و نوجوان را در چهارمین دوره جایزه شهید اندرزگو به دست آورده است. طاهره مشایخ در گفت‌وگو با ما از ضرورت نوشتن ادبیات ژانر در حوزه تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب اسلامی برای نوجوانان امروز گفته است و از اهمیت وجود جوایزی مانند جایزه شهید اندرزگو. این گفت‌وگو را در ادامه می‌توانید بخوانید:

چه شد که این کتاب را نوشتید؟

این کتاب به سفارش حوزه هنری گیلان انجام شد و از من خواستند کاری در مورد میرزاکوچک‌خان جنگلی بنویسم. سال 1401 شروع به نوشتن کردم و درنهایت این اثر تألیف شد.

چرا در حوزه ادبیات نوجوان فعالیت می‌کنید؟

این کتاب، سومین داستان نوجوان من است. نوجوان‌نویسی را با شرکت در کارگاه داستان‌نویسی آغاز کردم. اولین کار ما در آن کارگاه، نوشتن رمان نوجوان بود. من به نوشتن در این حوزه علاقه‌مند شدم و حس کردم که در این حوزه می‌شود کار کرد و سوژه‌های مغفول زیادی هم هست که باید به آن پرداخت. تا حالا هم تقریبا سعی کرده‌ام سوژه کارهایم بکر باشد، کمتر کسی به آن توجه کرده باشد و نیاز نوجوانان باشد. اگرچه باید روی زبان و پرداخت داستان‌ها و ماجراجویی‌ها بیشتر و بهتر کار کنم.

تبدیل تاریخ معاصر ایران به سوژه‌ای داستانی و داشتن نگاهی نوجوانانه و نوشتن برای نوجوانان آن هم به‌صورتی که نه بزرگ‌سالان بلکه خود نوجوانان دوست داشته باشند، به چه صورتی در این کتاب انجام شده و چه تکنیک‌ها و قواعدی را رعایت کرده‌اید تا اثر پرکشش شود؟

اگر ما بخواهیم تاریخ معاصر ایران را برای نوجوان خواندنی کنیم به‌صورتی که برایش جذاب باشد، نیاز است که یک نوجوان در کار داشته باشیم و سوژه‌هایی را انتخاب کنیم که جنبه‌های نوجوانانه و مفاهیم جهانی در آن باشد. همیشه در همه‌جای دنیا اخلاق‌مداری برای همه قهرمان‌ها مهم بوده؛ مثل مردم‌داری و مبارزه با زورگویی. این مفاهیم همه‌جای دنیا هست و نوجوان هم با آن درگیر است؛ یعنی نوجوان در مدرسه هم با آن مواجه است. پس می‌شود با روایت‌های موازی مثل مواجهه یک نوجوان در مدرسه یا محله با زورگویی و مقابله یک قهرمان در روایتی دیگر با ظلم و زورگویی، داستانی خواندنی برای نوجوان ساخت. به این صورت می‌توان مفاهیم کلان را به دنیای نوجوانان هم تعمیم داد. من سعی کردم در این کتاب از فانتزی استفاده کنم و ماجراجویی‌هایی را در داستان قرار دهم تا هیجان کار را بالا ببرد و همین رفت و برگشت زمانی که شخصیت اصلی در داستان به گذشته سفر می‌کند، تقریبا برای بچه‌ها جذاب است.

میرزا کوچک‌خان جنگلی و رشت، دو عنصر اساسی و مهم برای ساختن بستر این داستان‌اند. آیا داستان در عین پرداختن به عناصر بومی، امر ملی مانند مبارزه با ظلم و استعمار را هم برای نوجوانان طوری باز کرده که هر نوجوانی بتواند با آن ارتباط بگیرد؟

من در این کتاب می‌خواستم قهرمان ملی و بومی گیلان را معرفی کنم که میرزا کوچک‌خان بوده است؛ مسلما باید اقلیمش را هم معرفی کنم. اینکه آیا نوجوان تهرانی یا یک اقلیم دیگر با این اثر ارتباط برقرار می‌کند و کتاب می‌تواند برایش جذاب باشد یا نه، برمی‌گردد به اینکه ما باید اهمیت این موضوع را بالا ببریم.

می‌خواهم بگویم که یک نوجوان باید قهرمانان کشورش را بشناسد؛ قهرمان خراسان، قهرمان تبریز و قهرمان شهری دیگر. نوجوان باید با قهرمان همه استان‌های سرزمینش آشنا شود. این شناختن قهرمانان کشور باعث می‌شود که عرق ملی نوجوان برانگیخته و به کشورش علاقه‌مند شود و متوجه شود که این قهرمانان زمانی در کشورش بودند و برای کل کشور تلاش و جان‌شان را فدا کردند.

من برای جذاب‌کردن این داستان سعی کردم از حقیقت‌های تاریخی استفاده کنم که برای نوجوان قابل درک باشد؛ یعنی موردی بومی باشد و مربوط به همان اقلیم. برای مثال آتش‌گرفتن سینمایی را که در رشت بوده در داستان آوردم و به قحطی بزرگی هم که در ایران رخ داده بود، پرداختم. یک نوجوان باید از این‌ها آگاه باشد.

قهرمان ملی از نظر شما چه تعریفی دارد؟

قهرمان کسی است که در یک مقطع تاریخی کاری را انجام می‌دهد که دیگران انجام نداده‌اند. او برای مردمش حرکتی انجام می‌دهد و خود را فدا می‌کند. او خود را فراموش می‌کند و از خواسته‌های شخصی‌اش، از آرامش و رفاه و آسایش خود می‌گذرد. حتی می‌توانیم بگوییم که خیلی وقت‌ها قهرمان از خانواده خودش هم می‌گذرد تا برای دیگران کاری انجام دهد. حالا قهرمان ملی کسی است که صرفا به مردم شهر خودش توجه ندارد و پا را فراتر می‌گذارد و کلی‌تر فکر می‌کند. او به مردم کشورش توجه دارد. ما در مقطعی از تاریخ مثلا در مورد میرزا کوچک‌خان می‌بینیم که به‌جای اینکه بگوید فقط مردم شهر خودم گرسنگی نکشند و دچار قحطی نشوند، به مردم شهرهای دیگر مثل همدان و تهران و قزوین هم کمک می‌کند و حالا در بُعد حکومتی وقتی دید حکومت مرکزی دارد کارهایی به ضرر مردم و استقلال و آزادی کشور انجام می‌دهد، به خطر می‌افتد و سکوت نمی‌کند و قدمی برمی‌دارد. او یک قهرمان ملی است.

داستانی که از قهرمانی ملی می‌گوید آیا می‌تواند از کلیشه‌ای و تکراری‌شدن در پرداخت، بگریزد؟ به نظر خودتان داستان‌تان پرداخت جدید و غیرکلیشه‌ای دارد؟

خیلی از نوجوان‌ها در کتاب تاریخ درباره میرزا کوچک‌خان خوانده‌اند و می‌دانند که او چه کارهایی انجام داده است؛ بنابراین نوشتن از این قهرمان ملی به همان صورت و اینکه دوباره همان مباحث را تعریف کنیم و یک روایت خطی داشته باشیم، جذابیت و کششی برای مخاطب نخواهد داشت. پس باید پرداختی جدید در یک فرم جدید داشته باشیم. با توجه به این مسئله، من به داستان بُعد فانتزی دادم و از ژانر فانتزی استفاده کردم و از ابعادی دیگر به موضوع نگاه کردم. برای مثال ما در تاریخ این‌طور خواندیم که میرزا کوچک برای قحطی ایران تلاش کرده و آذوقه از رشت به شهرهای دیگر فرستاده است و من در داستان خود این را نشان دادم که این آذوقه را چطور رسانده. من جزئیاتی خلق کردم که تحریف تاریخ نیست و به این صورت از کلیشه‌ها دور شدم. ما نباید برای نوجوانان همان گفته‌ها و نوشته‌های کتاب‌های تاریخی یا فیلم‌ها و سریال‌های تاریخی را تعریف کنیم، بلکه باید زاویه‌ای جدید داشته باشیم که برای مخاطب‌مان جذاب باشد.

به نظر شما زمان آن فرا نرسیده که بقیه نویسندگان یا نهادهای سفارش‌دهنده محتوا، کلی‌گویی از مبارزات انقلاب برای نوجوانان را کنار بگذارند؟

ما می‌توانیم حقیقت‌ها و واقعیت‌های تاریخی یا گزارش‌های تاریخی را از منظرهای مختلف ببینیم؛ یعنی زاویه‌دیدمان را تغییر دهیم و اگر تاکنون از یک مسیری می‌رفتیم و با توجه به آن داستان می‌نوشتیم، باید مسیر را تغییر دهیم و داستان را از جهت دیگری و نگاه شخص دیگری که در تاریخ مغفول مانده، روایت کنیم.

سفر در زمان رخ‌داده‌شده در کتاب شما از قواعد فانتزی بهره‌مند بوده یا به الزام رعایت اصول آن معتقد نیستید؟

من در این کار از ژانر فانتزی و سفر در زمان استفاده کردم و بنابراین مسلما اصول را هم باید رعایت می‌کردم؛ یعنی برای آن سفر زمینه‌سازی کرده و ریزه‌کاری‌های آن را رعایت کردم. در واقع، مقدمه‌ای آوردم و شخصیت‌هایی را هم در داستان گذاشتم تا ارتباط بین افراد شکل بگیرد و نیاز و خواسته و آرزویی نیز برای شخصیت قرار دادم و سعی کردم که به اصول فانتزی در داستانم پایبند باشم.

چقدر در حوزه تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی این ظرفیت وجود دارد که از تلفیق ژانرهای ادبی استفاده کرد و داستان‌های فانتزی، وحشت و ماجراجویانه برای نوجوانان تولید کرد؟

این همان راه چاره‌ای است که می‌شود با آن از روایت‌های خشک، بی‌روح، تکراری و کلیشه‌ای دور شد. اکنون نوجوانان سریال‌های خارجی‌ای می‌بینند که بیشتر آن‌ها در ژانرهای وحشت و فانتزی و ترسناک هستند و حالا ما اگر بخواهیم با اتکا به همان ادبیات قبلی و همان فرم‌های قبلی بنویسیم، داستان‌های خشک و بی‌روحی می‌شود که جذابیتی ندارد؛ اما با استفاده از عنصر فانتزی می‌توان داستانی طراحی کرد و شخصیت‌های ویژه‌ای خلق کرد که حقیقت‌های تاریخی با آن عناصر جذاب شوند و برای نوجوانان هم کشش بیشتری داشته باشد.

این اثر رتبه دوم بخش داستان کودک و نوجوان چهارمین دوره جایزه شهید اندرزگو را کسب کرده است. تأثیر کیفی و کمی این جایزه و دیگر جوایز حوزه انقلاب اسلامی در ترویج داستان‌نویسی با این موضوعات را چطور می‌بینید؟ پیشنهادی هم اگر دارید برایمان بگویید.

نویسنده‌ها روی جایزه‌ها و جشنواره‌ها حساب می‌کنند؛ به‌ویژه از لحاظ مالی چون حق تألیف کتاب، رقمی نیست و واقعا دست نویسنده را نمی‌گیرد. این جوایز جشنواره‌ها کمکی برای نویسنده‌ها هستند و اگر مبلغ‌شان بالاتر باشد بهتر هم است و انگیزه و محرکه بیشتری برای نویسندگان خواهد بود.

اما در باب آسیب‌شناسی باید به این نکته اشاره کنم که بعضی وقت‌ها نویسنده‌ها در ورطه تکرار و تقلید می‌افتند. آن‌ها به آثار بقیه نگاه می‌کنند و می‌بینند بقیه چطور نوشته‌اند و چه سوژه‌هایی داشته‌اند. بعد آن سوژه را کمی تغییر می‌دهند و داستانی جدید تألیف می‌کنند. ممکن است با این تقلید و تکرار ما بتوانیم کیفیت کارمان را کمی بهتر کنیم؛ اما بهتر این است که در این جشنواره‌ها کارگاه‌هایی برگزار شود تا تکنیک‌های جدیدتری به نویسندگان آموزش داده شود. همچنین می‌توان درباره آثار قبلی که جایزه گرفته‌اند بحث کرد و آسیب‌شناسی شوند. حتی می‌توان درباره آثاری هم که به مرحله نامزدی رسیده‌اند بحث و گفت‌وگو انجام شود تا ببینیم علت انتخاب چه بوده و به همان نسبت، کیفیت کارهای آینده بالاتر برود.