چهارشنبه 16 آبان 1403

عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا

«عکاس خبری دشمن کسی نیست! باید به این آگاهی برسیم که عکاس، ثبت‌کننده تاریخ است و قرار نیست نگاه پررنگ سیاسی داشته باشد، دغدغه جدی عکاسان این است که در هر شرایطی رسالت خود را انجام دهند.»

«عکاس خبری دشمن کسی نیست! باید به این آگاهی برسیم که عکاس، ثبت‌کننده تاریخ است و قرار نیست نگاه پررنگ سیاسی داشته باشد، دغدغه جدی عکاسان این است که در هر شرایطی رسالت خود را انجام دهند.»

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - جواد شیخ‌الاسلامی: تحصیل در رشته «عکاسی» در هنرستان باعث شده به این شغل علاقه پیدا کند. از سال 91 تا 97 در روزنامه خراسان و از سال 97 تا امروز هم در روزنامه قدس مشغول به کار است. شمار عکس‌هایی که گرفته از دستش در رفته، ولی تا امروز فقط هفت ترابایت عکس آرشیوی دارد! «وحید بیات» سی و پنج سال دارد و در دانشگاه، عکاسی خبری خوانده است.

بهانه گفتگو با او، حضورش در آتش‌سوزی هفته گذشته انبار لوازم خانگی مشهد و عکاسی از محل حادثه است؛ جایی که او همراه با آتش‌نشان‌ها به دل شعله‌ها زد تا لحظات رفع حریق را ثبت کند و تصاویری از تلاش آتش‌نشانان را قاب بگیرد. در این گفتگو به دنیای پرهیجان، پردردسر و البته شیرین و جذاب عکاسان خبری پا می‌گذاریم و از دغدغه‌ها و چالش‌های این شغل می‌شنویم. برای آن که از تجربیات عکاسی بیشتر بدانید، این گفتگو را بخوانید:

عکاس داریم تا عکاس!

حتماً شما هم در شبکه‌های اجتماعی با آدم‌های زیادی روبرو شده‌اید که در قسمت معرفی خود با حروف لاتین نوشته‌اند: «فوتگرافر!» یا همان «عکاس» خودمان. اما هر فوتوگرافی عکاس نیستروزگاری است که خیلی‌ها یک گوشی یا دوربین «دی‌اس‌ال‌آر» دست گرفته و مدعی عکاسی حرفه‌ای هستند؛ اما دنیای عکاسی آنها خیلی پر زرق و برق‌تر از دنیای عکاسان خبری است! وحید بیات که سال‌هاست حرفه‌ای عکاسی می‌کند، می‌گوید: «شهروندخبرنگارها امروز یکی از پدیده‌های رسانه‌ای هستند و حضورشان به نوعی برای ما تهدید محسوب می‌شود. چرا؟ دیده‌اید که گاهی یک عکس ناگهان منتشر و فراگیر می‌شود. این از سختی‌های کار ما است که الآن همه موبایل به دست شدند و در لحظه عکسی می‌گیرند و منتشر می‌کنند. سرعت عکاسی از یک واقعه یا چهره و انتشارش توسط شهروندان یا عکاس‌های معمولی، می‌تواند یک تهدید جدی برای عکاسان حرفه‌ای باشد ولی باید تهدید را به فرصت تبدیل کنیم؛ باید بلافاصله در صحنه‌ها حضور پیدا کنیم و در انتشار عکس سرعت داشته باشیم؛ در کمترین زمان عکس بگیریم و زودتر از دیگران منتشر کنیم. نکته دوم هم نوع نگاه و فعالیت حرفه‌ای است که بین ما و شهروندخبرنگاران تمایز ایجاد می‌کند. خب، عکاس‌های آماتور یا شهروندخبرنگاران معمولاً از قاب‌بندی حرفه‌ای و اصول عکاسی اطلاع کمتری دارند و نمی‌توانند عکس‌های مناسب و حرفه‌ای بگیرند. این باعث می‌شود که کماکان ارزش کار ما حفظ شود».

دوست دارم با عکس‌هایی که می‌گیرم دردی از دردهای مردم را دوا کنم؟

عکس گرفتن از اتفاقات و چهره‌ها و بحران‌ها برایشان چه جذابیتی دارد؟ چه جاذبه‌ای در حرفه است که علیرغم همه چالش‌هایش افراد زیادی را در خود نگه داشته؟ بیات درباره نگاهش به عکاسی خبری می‌گوید: «دوست دارم با عکس‌هایی که می‌گیرم دردی از مردم دوا شود. این برای من خیلی لذت‌بخش‌تر از این است که مثلاً بروم افتتاح فلان پروژه توسط مثلاً رئیس‌جمهور یا فلان وزیر یا فلان نماینده مجلس. دغدغه من و آنچه حالم را خوب می‌کند این است که به واسطه عکس‌ها یک جریان‌سازی مثبت به نفع مردم اتفاق بیفتد و با عکس‌های من در حوزه مسائل اجتماعی و مسائل اقتصادی دردی از مردم دوا شود».

به یکی از گزارش‌های تصویری‌اش اشاره می‌کند که یادآوری آن هنوز هم برایش لذت‌بخش است: «خانواده‌ای چند فرزند معلول داشتند و من از آنها عکاسی کردم. به واسطه چاپ شدن گزارش ما بسیاری از مشکلات این خانواده حل شد. مثلاً یکی از بچه‌ها چشمش مشکل داشت و شانزده بار عمل شده بود ولی هنوز خوب نشده بود. یکی از دکترهای خوب مشهد عمل چشم او را قبول کرد و هر کسی یک گوشه کار را گرفت و وضعیت جسمانی بچه‌ها بهتر شد».

مصداق‌های بیشتری از اینکه به عنوان یک عکاس چقدر می‌توان سبب خیر شد، می‌آورد: «با گزارش ما مشکل یک محله حل می‌شد؛ مشکل آسفالت، احداث پارک و نیاز به احداث فرهنگسرا. این خیلی خوشایند بود. یک ویژه‌نامه برای جانبازان اعصاب و روان و قطع نخاعی کشور کار کردیم. من برای آن مأموریت به شیراز رفتم و عکاسی کردم؛ همان گزارش باعث شد یکی از مسائل و مشکلات جانبازان شیراز حل شود».

قشنگ‌ترین عکسی که گرفتم، ایوان نجف امیرالمومنین (ع) است

عکاس‌های به هر عکس اصطلاحاً «شات» می‌گویند. می‌پرسم: «به نظرت قشنگ‌ترین شاتی که گرفتی کدام بوده؟ می‌توانی انتخاب کنی؟» بدون ان که فکر کند، جواب می‌دهد: «قشنگ‌ترین عکسی که گرفتم ایوان نجف امیرالمؤمنین (ع) است که سال 2014 از درب باب‌الساعه حرم حضرت گرفتم. عکسی که فوق‌العاده دوستش دارم و حس خیلی خوبی به من می‌دهد. اگر به من بگویند یک عکست را می‌توانی توی قبرت بگذاری، همین عکس را انتخاب می‌کنم».

روزهای اول کرونا و عکاسی از بیمارستان‌ها و غسال‌خانه‌ها

حرف از سختی‌های عکاسی خبری که می‌شود، بدون وقفه یاد دوران کرونا می‌افتد و تعریف می‌کند: «در زمان کرونا عکاس‌هایی بودند که واقعاً از جان مایه گذاشتند. من در دوره‌ای که همه از کرونا وحشت داشتند و کسی از خانه بیرون نمی‌آمد، سه چهار بار به غسال‌خانه میت‌های کرونایی رفتم و چندین‌بار به بیمارستان‌ها و بخش‌های کرونایی سر زدم. خوب یادم هست وقتی در تاریخ 10 اسفند سال 98 برای عکاسی به بیمارستان شریعتی طرقبه رفتم، چه رعب و وحشتی بر آنجا حاکم بود. از بین همکاران و مردم، تنها کسی که داخل رفت من بودم. انگیزه اولم اطلاع‌رسانی درباره کرونا در روزهای آغازین بود. چون همه وحشت داشتند و نیاز بود که درباره وضعیت بیمارستان‌ها گزارش کار کنیم. بعداً به غسال‌خانه هم رفتم؛ چون در خبرها می‌گفتند جنازه کرونایی‌ها را غسل نمی‌دهند. مردم نیاز به آگاهی داشتند تا از فشار روانی و استرس‌شان کم شود.»

اما علیرغم همه تهدیدات، عکاسی کرونایی را ادامه می‌دهد: «خیلی خطرناک بود؛ چه غسالخانه کرونا، چه بخش بیماریان کرونایی.؛ اما آگاهی مردم بیشتر شد و کم کم جو روانی و وحشتناک آرام گرفت. مثلاً یادم هست می‌گفتند پرستارها سر کار نمی‌روند و بیمارستان‌ها خالی است. با عکس‌هایی که من از دکترها و پرستاران گرفتم، دل مردم گرم شد. دومین دلیل و انگیزه‌ای که برای عکاسی در روزهای کرونایی داشتم، دلگرمی دادن به کادر درمان و پرستاران بود. این که بگویم ما کنارتان هستیم و رسانه‌ها پشت شما را خالی نکرده‌اند. آنها هم از اینکه فعالیت و زحمات آنها را ثبت می‌کردیم و فراموش‌شان نکرده بودیم تشکر می‌کردند. بعد از اینکه من بارها و بارها حضور پیدا کردم، آنها هم روحیه می‌گرفتند، خوشحال می‌شدند».

مشکلات عکاس‌های خبری؛ از آسیب به تجهیزات 200 میلیونی تا سرقت و مشکل بیمه و...

دبیر سرویس عکس روزنامه قدس گریزی به مشکلاتی که عکاس‌های خبری دارند می‌زند و می‌گوید: «ما عکاس‌ها و خبرنگارها برای مردم و مسئولین چوب دوسر طلا هستیم! متأسفانه از هردو طرف نسبت به ما گارد دارند. مردم به واسطه اینکه مشکلات دارند و شاید دست‌شان به مسؤولین نرسد، ناراحتی خود را سر ما خالی می‌کنند و داد و هوارشان را سر ما می‌کشند. بارها شده که برای تهیه گزارش به محله‌های مختلف رفته‌ایم تا مشکلات مردم را رسانه‌ای کنیم، اما به خودمان فحش داده‌اند! می‌گویند شما دغدغه مردم را ندارید. از طرف دیگر مسئولین هم به نحو دیگر با ما بدرفتاری می‌کنند. خلاصه اینکه ما محبوب هیچ گروهی نیستیم!»

باز هم حرف قدیمی عدم امنیت شغلی فعالان حوزه خبری به ویژه عکاسان می‌شود: «خیلی از عکاس‌ها بیمه ندارند. خوشبختانه من خودم عکاس بیمه‌ای هستم، اما عکاسان رسانه عموماً درگیر مشکلات بیمه‌شان هستند و حقوق ثابت ندارند. تجهیزات عکاسی هم حسابی گران است. یکی از پرآسیب‌ترین مشاغل، عکاسی خبری است؛ مدام باید 150 تا 200 میلیون تجهیزات را با خودمان ببریم و بیاوریم و احتمال آسیب و شکستگی تجهیزات در این حرفه خیلی زیاد است. به خاطر قیمت‌های بالای این روزها، با کوچک‌ترین آسیب ضرر زیادی متوجه عکاس می‌شود. خود من تا امروز آنقدر تجهیزاتم آسیب دیده که فقط خدا می‌داند! مثلاً همین روز قدس که گذشت یک نفر هل داد، دوربین من افتاد و لنزم شکست. راهپیمایی‌ها و تشییع شهدا آن قدر شلوغ است و فشار جمعیت آنقدر زیاد است که اصلاً نمی‌فهمی چه کار می‌کنی! دوربین به راحتی ممکن است از دستت بیفتد.».

درددل‌هایش تمامی ندارد: «به غیر از آسیب‌دیدگی در مراسم‌ها و راهپیمایی‌ها و رویدادهای خبری، بحث سرقت هم یک مسئله جدی است. شما تجهیزاتی در دست داری که سرقت آن یک لحظه کار دارد. این مشکل از همه بیشتر برای عکاسان آفیشی مشکل ایجاد می‌کند؛ چون خودشان مسئولیت تجهیزات‌شان را به عهده دارند و از سمت رسانه‌ای که برای کار می‌کنند هیچ حمایتی نمی‌شوند. ما که عکاسان بیمه‌ای هستیم، اگر تجهیزات‌مان آسیب ببیند شاید یک مقدار کمک کنند تا خسارت جبران شود، ولی عکاسان آفیشی و حق‌التصویری از همین کمک اندک هم بی‌بهره‌اند. شاید برایتان جالب باشد که بگویم در کل مشهد تنها 10 عکاس بیمه‌ای داریم و بقیه همه به صورت آفیشی و حق‌التصویری کار می‌کنند؛ پنج نفر روزنامه شهرآرا، یک نفر روزنامه قدس، یک نفر هم خراسان و دو سه نفر هم ایسنا».

بعد از زلزله همسرم را تنها گذاشتم تا عکاسی کنم

«عکاسی بحران، دغدغه و علاقه می‌خواهد» این را درباره حضورش در اتفاقات طبیعی مثل زلزله و سیل و آتش‌سوزی و بحران‌های اجتماعی می‌گوید و ادامه می‌دهد: «اگر به این کار علاقه نداشته باشی، اصلاً منطقی نیست که خودت را به خاطر چند عکس به خطر بیندازی یا از خانواده‌ات دور شوی. مثلاً بعد از اینکه زلزله می‌آید، خانواده‌ها کنار هم هستند و به هم روحیه می‌دهد، ولی ما عکاس‌ها باید برویم در دل خطر عکاسی کنیم. در زلزله سفیدسنگ، مردم همه بیرون از خانه‌ها بودند ولی من همسرم را در خانه تنها گذاشتم تا بروم و از سفیدسنگ عکاسی کنم. یکی از چالش‌ها و مشکلات ما همین است. آن زمانی که در بحران‌ها و حوادث مردم کنار خانواده هستند، ما باید خانواده را تنها بگذاریم. به غیر از حوادثی مثل آتش‌سوزی و سیل و زلزله، گاهی اتفاقاتی مثل شلوغی‌های سال گذشته رخ می‌دهد که سوژه عکاسی بحران محسوب می‌شود».

بیات درباره خطراتی که عکاسان خبری را در حوادثی مثل آتش‌سوزی تهدید می‌کند، می‌گوید: «در بحرانی مثل آتش‌سوزی هر چقدر هم تجربه داشته باشید بالاخره مثل یک آتش‌نشان نمی‌شوید. سال 95 حریقی در روستای گوارشک رخ داد؛ آتش خاموش شده بود و داشتند لکه‌گیری می‌کردند. به واسطه آب زیادی که به دیوار پاشیده بودند، دیوارها شل شده بودند و هر لحظه ممکن بود فرو بریزند. خب آتشنشان‌ها کلاه و لباس و کفش مناسب دارند و شاید اگر این دیوار روی آنها بریزد آسیب خیلی جدی به آنها وارد نشود، ولی اگر همان دیوار عکاس یا خبرنگار بیفتد دچار آسیب جدی می‌بیند. بارها شده که در حوادث مشکل تنفسی پیدا کردم یا به خاطر قطعی برق و تاریکی، دست و بدنم به جایی خورده و آسیب دیده است».

او آسیب‌های مالی را گوشه‌ای از کار عکاسی خبری معرفی می‌کند و می‌گوید: «در بعضی موارد هم برای شما آسیب جانی اتفاق نمی‌افتد ولی آسیب مالی چرا. مثلاً رفتی تا از خاموش کردن حریق عکس بگیری، ناگهان آتش‌نشان با شلنگ آتش‌نشانی برمی‌گردد و کل تجهیزات و لباست را خیس می‌کند. یک بار همین اتفاق در آتش‌سوزی میدان بار نوغان برای من افتاد و خدا را شکر آسیب جدی به تجهیزاتم وارد نشد، اگرچه همراه با دوبین و لوازمم سراپا خیس شدم!».

خبرنگار و عکاس، پابه‌پای آتش‌نشانان

این عکاس مشهدی درباره ماجرای آتش‌سوزی انبار لوازم خانگی مشهد و تصمیمش برای ورود به انبار آتش‌گرفته می‌گوید: «چند روز پیش یکی از آتش‌نشان‌ها به من اطلاع داد که یک حریق جدی در بلوار بابانظر هست. سریع خودم را رساندم. تا اواسط کار بدون ماسک بودم، اما دیدم اینطور نمی‌شود. از آقای علیزاده مدیر روابط عمومی آتش‌نشانی مشهد، که اهمیت کار ما را درک کرد، درخواست کلاه و کپسول اکسیژن و ماسک و تجهیزات کردم که قبول کردند. این تجهیزات را استفاده کردم و همراه با آتش‌نشان‌ها داخل انبار رفتم و عکاسی کردم».

بیات معتقد است که بخش جدی کارش، نشان دادن تلاش آتشنشان‌ها و بخش دیگر اطلاع‌رسانی از وضعیت آتش و مهار آن است: «بعد از حادثه خیلی از آتش‌نشان‌ها به من پیام دادند و تشکر کردند. زمانی که آتش‌نشان می‌بیند خبرنگار یا عکاس یک رسانه پا به پای او حرکت می‌کند، قوت قلب می‌گیرد و خوشحال می‌شود. شاید چهره‌اش پوشانده باشد و صورتش دیده نشود، ولی خوشحال می‌شود که زحمتش مورد توجه و قدردانی ماست. همین خوشحالی برای من کافی است تا زحمت این عکاسی‌ها را به جان بخرم و پیش بروم».

عکاس‌ها دشمن کسی نیستند!

او چند توصیه هم دارد: «عکاس خبری دشمن کسی نیست! من دوست داشتم در شلوغی‌های سال گذشته با دوربین عکاسی کنم، نه با گوشی. مردم و نیروهای امنیتی باید به این آگاهی رسیده باشند که عکاس خبری ثبت‌کننده تاریخ است و بگذارند ما کارمان را بکنیم. قرار نیست که عکاس، نگاه سیاسی پررنگی داشته باشد و لزوماً با جریانی مخالف یا موافقت کند. وظیفه مهم عکاس این است که تاریخ را ثبت کند. دغدغه جدی عکاسان این است که در هر شرایطی رسالت خود را انجام دهند. انتظار ما از مردم و نیروهای انتظامی یا امنیتی این است که اجازه بدهند عکاسان در فضای بازتر و راحت‌تری عکاسی کنند».

شیطنت به سبک عکاس‌ها!

یک مزاح قدیمی هست که می‌گوید عکاسان از چهره‌های مختلف و مسئولان عکس‌هایی می‌گیرند که صورت آنها بد افتاده یا حالت خوب ندارد؛ بعد اینها را نگه می‌دارند تا روزی که به کارشان بیاید یا حتی انتقام بگیرند! از بیات که در این باره می‌پرسم، می‌خندد و جواب می‌دهد: «انتقام که نه! ولی شاید به شکلی از این عکس‌ها استفاده کنیم! بستگی به سیاست رسانه دارد. ما سعی می‌کنیم آرشیومان قوی باشد. مثلاً گاهی یک وزیر، وکیل یا رئیس جمهور موقع سوار شدن به ماشین، دستش را بلند می‌کند و تکان می‌دهد؟ ما سعی می‌کنیم از این مواقع عکس داشته باشیم تا اگر روزی از مسند کنار رفت، از آن عکس استفاده کنیم.» توضیحاتش که به آخر می‌رسد با شیطنت می‌گوید: «بعضی از عکس‌هایی که شما اشاره کردید هم برای روز مبادا است. نگه می‌داریم تا بالاخره یک روز استفاده کنیم!».

روایتی از یک عکس دردسرساز

گفتگو به آخر رسیده و بیات بعد از حرف زدن درباره سختی‌ها، دغدغه‌ها و چالش‌های شغلش یاد یکی از اتفاقات جالب عکاسی‌اش می‌افتد: «یکی از خاطرات جالب دوران عکاسی من مربوط به کسانی می‌شود که بعد از انتشار عکس‌شان می‌خواهند که آن را حذف کنیم. مثلاً می‌گویند توی این عکس بد افتادیم. اما یادم هست یکی از همکارانم با سوژه روابط اجتماعی دختر و پسر، عکسی گرفته بود که در آن دو تا پسر و دختر دست همدیگر را گرفته بودند و راه می‌رفتند. چهره‌شان هم معلوم نبود و از پشت عکاسی شده بود. این عکس چاپ شد، فردایش یک پسری آمد دم روزنامه و گفت آقا این تیشرت و این لباس و این مدل مو خیلی شبیه من است. مادرم این عکس را دیده و پدر من را درآورده که تو با کدام دختر بودی؟ شما را به خدا عکس‌های قبل و بعدش را بدهید تا به مادرم نشان بدهم و ثابت کنم که این عکس من نیست. از این خاطرات هم در حرفه ما کم نیست.» بیات خیالم را راحت کرد که عکس‌های اصلی را برای مادر پسر جوان فرستاده و یک خانواده را از نگرانی درآورده است.

عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا 2
عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا 3
عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا 4
عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا 5
عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا 6