«فرارکن خرگوش فرارکن»، یک فیلم خندهدار و آماتور!/ چرا ترسناکترین فیلم نت فلیکس خندهدار است؟
«فرار کن خرگوش فرار کن» است، فیلمی که بارها و بارها به سمت لبه ترس می رود اما هرگز نمی تواند با دستاویزی کاملا انسانی به سمت ناشناختهها نزدیک شود.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فیلم ترسناک «فرار کن خرگوش فرار کن» ساخته «دینا رید» بر اساس فیلمنامه ای از رمان نویس استرالیایی «هانا کنت، محصول استرالیا است که در جشنواره ساندنس کشف شد، پربینندهترین فیلم در نتفلیکس شد.
یکی از خلاقیتهای قابل تامل در فیلم «فرار کن خرگوش فرار کن» این است که چنین آثاری موجب میشوند ابعاد ژانر وحشت با چاشنی روانشناختی شخصیتهای فیلم گسترش پیدا کنند، اما بیتجربه بودن کارگردان به این اثر لطمات فراوانی میزند.
بیشتر بخوانید:
پنجمین ایندیاناجونز، ملغمهای از سریع و خشن و بازگشت به آینده / چرا پرفسور عتیقه دوست را در تابوت «بازگشت به آینده» قرار دادند؟
«فرار کن خرگوش فرار کن» دربارهی سارا (سارا اسنوک)، یک پزشک باروری در حومه آدلاید، استرالیای جنوبی است که سعی میکند با مرگ پدرش کنار بیاید و هفتمین سالگرد تولد دخترش میا را برگزار کند. به نظر می رسد سارا همه چیز را در زندگی خود تحت کنترل دارد، اما چیزی توانایی او را برای حفظ ثبات اوضاع تغییر می دهد. میا (لیلی لاتور) شروع به رفتارهای عجیبی می کند. او اخیراً شبیه خودش نیست.
در هنگام شروع فیلم در میان غم و اندوه مرگ اخیر پدر سارا، سوگواری آنان دچار وقفه میشود. چندی بعد «میا» ناگهان شروع به رفتارهای عجیب می کند. او ادعا می کند که «جوآن» مادر سارا را می شناسد و اصرار دارد که نام او «آلیس» است و سارا مادر واقعی او نیست. «میا» شروع به شناختن خودش به عنوان "آلیس" می کند، نامی که پیوند غم انگیزی با گذشته سارا دارد و به تدریج دختر شروع به انجام کارهای ترسناکی میکند.
میا در نهایت موفق میشود مادرش سارا را مجبور کند به خانه دورافتاده دوران کودکیاش برگردد و با مادرش، جوآن (گرتا اسکاچی) که سالهاست در آسایشگاه روانی زندگی میکند، روبرو شود. پس از این دیدار مرزهای میان کابوس و واقعیت، گذشته و حال محو میشوند.
آلیس خواهر سارا در هفت سالگی ناپدید و مرده فرض شد اما جوآن مادر سارا همواره معتقد است که آلیس باز خواهد گشت.
آیا روح آلیس، میا را تسخیر کرده است؟
این فیلم به سرعت مخاطب را به یاد فیلم بابادوک خواهد انداخت. بابادوک اولین فیلم ترسناک کارگردان استرالیایی دیگری «جنیفر کنت» است و «فرار کن خرگوش...» بر خلاف این فیلم فاقد تخیل و ظرافت است.
چگونه یک فیلم می تواند بسیاری از داستان ها و جزئیات را از دست بدهد، چون کارگردان با وسواس خاصی علاقهمند است سکانسهای بسیار مهم فیلم کوتاه باشند. فیلم حتی اگر تدوین منسجمی داشت، داستان در این فیلم هنوز به وحشتناکی مبهم نمیماند. مخاطبان ممکن است آنها را با سکانسهای ترسناک "بابادوک" به دلیل داستانی که در آن مادری هنوز از یک حادثه آسیب زا رنج می برد، مقایسه کنند. «رید» کارگردن و «هانا کنت»، نویسنده فیلمنامه، فیلم خود را با کلیشه های ترسناکی که قابل تصور است پر میکنند و اما تماشاگر با دو ابهام احتمال تناسخ یا تسخیر رها میکنند. یکی از اشکالات معنایی فیلم مربوط به زخم روی دست ساراست. او در اوایل فیلم توسط یک خرگوش گاز گرفته میشود و این زخم نمادی ناشیانه از سرباز کردن زخمهای قدیمی سارا است.
در طول مسیر فیلم مکرراً به رازی در کمین از گذشته سارا اشاره می شود، رازی که ممکن است پاسخ سوالات او در مورد رفتار ناگهانی میا را دربر داشته باشد.
متأسفانه، فیلم زمان بیشتری را صرف اشاره به راز شخصی سارا می کند تا اینکه واقعاً با واقعیت آن دست و پنجه نرم کند. ناامیدکنندهتر سکانسهای فیلمنامه کنت به مجموعهای از صحنههای جدل تکراری میان سارا و میا تکیه دارد تا هسته افشاگریخود را به تدریج رمزگشایی کند و متاسفانه ترفندهای فیلمنامه نویس برای ایجاد تعلیق و رمز گشایی در یک چرخه روایی تکراری و دراماتیک راکد میافتد.
بیشتر بخوانید:
«اوپنهایمر» به روایت کریستوفر نولان / بزرگترین قاتل قرن میتواند فعال حقوق بشر هم باشد!؟
هنگامی که سارا و دخترش به خانه دوران کودکی او نقل مکان می کنند، داستان فیلم «فرار کن خرگوش فرار کن» کمی در تداوم پیدا کردن دچار مشکل میشود و مانند بسیاری از فیلمهای ترسناک «روانشناختی» اخیر، فیلم این اشتباه را مرتکب میشود که تعداد زیادی پیچشهای روایی ساختار روایت را برهم می ریزد و مخاطب حس یک اپیزود تلویزیونی 30 دقیقهای را از فیلم دارد.
«داینا رِید» کارگردان این فیلم، تجربه ساخت یک فیلم سینمایی را در کارنامهاش نداشته است و در لیست فعالیتهای او د مقام کارگردان مثلا یک اپیزود از مینی سریال بیگانه و 4 اپیزود از سریال «دختران درخشان» به چشم میخورد. به همین دلیل او سبک بصری جذاب فیلمهای ترسناک را نمیشناسد. اگر فیلمنامه هانا کنت را «جیمز وان» کارگردان و تهیه کننده مجموعه سینمای توطئه آمیز کارگردانی می کرد، دست کم این سناریو با نبوغ خاص نویسندهاش تبدیل به یک فیلم سینمایی درجه یک میشد.
کارگردانی رید به ندرت از ترفندهای قاببندی و نورپردازی استفاده میکند که از ملزومات اصلی ژانر ترسناک است. چند بار در این فیلم کارگردان واقعاً از فضاهای کم نور زیادی استفاده می کند که جنبههای داستانی فیلم را تحت الشعاع قرار میدهد.
چندین بار در طول فیلم سارا (اسنوک) با اظهارات ماوراء الطبیعه گونه از سوی دخترش مواجه میشود اما در این چالشهای هیچ منطقی وجود ندارد و در اغلب موارد سبب ایجاد ناامیدی برای کشف حقیقت در فیلم می شود.
در اواخر فیلم، شخصیت سارا تمام ویژگیهای قبلی خود را از دست می دهد و به طور کامل تسلیم هیستری {عصیانگری اغراق آمیز عصبی در بازیگری} می شود. ارجاعات زیادی به آلیس در سرزمین عجایب وجود دارد که در نهایت هیچ ارتباط معنای با کلیت روایت را ندارد. وقتی فیلم روی درگیری و احساس گناه درونی سارا تمرکز میکند، جنبههای اغنا کننده داستانی بیشتر می شود اما این لحظات در فیلم بسیار کوتاه است.
«فرار کن خرگوش فرار کن» است، فیلمی که بارها و بارها به سمت لبه ترس می رود اما هرگز نمی تواند با دستاویزی کاملا انسانی به سمت ناشناختهها نزدیک شود. از این حیث این فیلم ترسناک با برذلی فراوانی ساخته شده است.
تمام ضربات ترسناک آن بسیار آشنا هستند و در عین حال طولانی و شتابزده است. مضامین آن به اندازه کافی شکل نگرفته است و کارگردانی رید اغلب فاقد تمرکز است.
***علیرضا پورصباغ