یک‌شنبه 4 آذر 1403

فریادهای داغدار همسر کیومرث پوراحمد؛ «چرا من را کشتی؟»

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
فریادهای داغدار همسر کیومرث پوراحمد؛ «چرا من را کشتی؟»

اقتصادنیوز: روایت از حضوری کوتاه در خانه کیومرث پوراحمد، فریادهای همسرش و دردی که بر جان همه هنرمندان نشسته است.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، «خانه‌ام سوخت، این بدبختی نیست، خود مرگه. کیو، چرا من را کشتی؟» این صدای فریاد همراه با گریه و زاری همسر کیومرث پور احمد است.

به خانه‌اش رفتم، انتهای کوچه‌ای دنج درست در خیابان ولیعصر، کمی بالاتر از پارک ساعی، نیازی به دانستن پلاک نبود، همین که وارد کوچه شدم، هنرمندان غمگین را دیدم که جلوی در خانه‌اش ایستاده بودند. مرضیه برومند که این روزها مدیرعامل خانه سینما است هم آمده بود و آنجا ایستاده بود، اما این‌بار هیچ خنده‌ای رو لبانش و هیچ نشاطی در چشمانش نبود. از پله‌ها بالا رفتم، صدایی به جز گریه‌های جانسوز و فریادهای همسرش نبود دائم داد می‌زد، «چرا من را کشتی؟ خانه‌ام سوخت، این بدبختی نیست، خود مرگه. کیو، چرا من را کشتی؟» این صدای فریاد همراه با گریه و زاری، مهرانه ربی، همسر کیومرث پوراحمد است که کیومرث را کیو صدا می‌کند. خبری از دخترش مریم نبود، در فرانسه است و حالا غم دوری از خانواده و از دست دادن پدر، بیش از هر زمانی او را می‌آزارد.

دوستان او مثل علی قائم مقامی دائم در جنب و جوش بودند و رسیدگی به کارهای متفرقه مثل، هماهنگی برای رفتن به انزلی را برعهده داشتند، شاید عصر، شاید شب، قرار بود بروند و جسم بی‌جان خاطره سینمای ایران را آماده خاکسپاری کنند، شاید در اصفهان، شاید در تهران، زیرِلبِ اطرافیان نام خاکسپاری و اصفهان به گوش می‌خورد. همسرش دقایقی آرام می‌شد و دوباره فریاد می‌زد من این شعله‌های آتش را می‌بینم.

هوشنگ گلمکانی، عباس یاری، حبیب احمدزاده با مهرانه همدردی می‌کردند، اندکی آرام می‌شد و دوباره ناله‌هایش دیوار خانه جمع و جورش را می‌لرزاند. هرکسی که می‌گفت مرگ خودخواسته است، اطرافیان می‌گفتند، نه، اما علی قائم مقامی، با قطعیت این احتمال را تکذیب می‌کرد و یک توضیح داشت: من پریشب با کیومرث صحبت کردم، دنبال کارهای فنی صدای «پرونده باز» (آخرین اثر سینمایی پوراحمد) بود و داشت کارهای آن را پیگیر می‌کرد.

دوباره همسرش فریاد می‌زد «چه کار باید می‌کردم که حالت خوب باشد؟ چه کار باید می‌کردم که نکردم؟ چرا اینطوری مرا رها کردی؟ می‌دانستی من کسی را به جز تو ندارم کیو.». کسی این مرگ خود خواسته را باور نمی‌کرد، همه می‌گفتند حالش خیلی خوب، اما دیگر باید این واقعه مورد پذیرش قرار می‌گرفت چون دادستانی گیلان، خودکشی را عامل فوت پوراحمد اعلام کرد.

همسرش می‌گفت: «کرونا گرفت برایش کپسول اکسیژن تهیه‌کردم، عصبانی می‌شد که من چیزیم نیست، چرا آن‌قدر نگرانی، چقدر می‌خواهی نگران من و مریم باشی به خودت فکر کن.»

این هنرمند که حتی مرگش هم روایت یک قصه بود، یک قصه درام از کارگردان موفقی که خاطرات کودکیمان را رقم زد و رفت تا مرگش هم جوری باشد که از ذهن‌ها پاک نشود و در نهایت هم کنار جسدش یک دست نوشته خودکشی پیدا شد.

ازخانه خارج می‌شوم.

فضای غمبار آنجا اشک همه را درآورده، کفش‌های زیادی جلوی در است؛ اما کفش‌های صاحب‌خانه، نه!

شاید پوراحمد همان حوالی پرسه می‌زد و دائم از خودش می‌پرسید: «کفش‌هایم کو؟»*شاید در بین انبوه جمعیتی که به سوگ نشسته‌اند کفش‌هایش را می‌جوید؟

از پله‌ها پایین می‌آیم جلوی در همچنان چندین هنرمند ایستاده‌اند، محمدمهدی عسگرپور را می‌بینم نیازی نیست گریه کند، عزا در چشمانش است. قصه طبقه اول این خانه هم به پایان رسید اما هنر پوراحمد هیچ‌وقت تمام نمی‌شود.

کیومرث پوراحمد (متولد 25 آذر 1328) کارگردان، فیلمنامه‌نویس، تدوینگر و تهیه‌کننده کشورمان، دانش‌آموخته رشته کارگردانی سینما بود و آثار متعددی از جمله «تیغ و ترمه»، «کفشهایم کو؟»، «50 قدم آخر»، «اتوبوس شب»، «نوک برج»، «گل یخ»، «خواهران غریب»، «بخاطر هانیه»، «بی‌بی چلچله»، «قصه‌های مجید» و «سرنخ» را در کارنامه خود دارد.

صبح امروز 16 فروردین 1402 درگذشت و سید مهدی فلاح میری دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان با تایید خبر فوت کیومرث پور احمد گفت به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شدند و خودکش را عامل مرگ دانستند. او ساعت یک بامداد روز چهارشنبه مورخ 1402/1/16 در یکی از واحدهای دهکده ساحلی انزلی فوت کرده است.

*اشاره به فیلم کفش‌هایم کو؟ دیگر اثر زنده یاد پوراحمد است که در آن فیلم به مسئله آلزایمر پرداخته است. یکی از احتمالاتی که بعضی آن را از دلایل مرگ خودخواسته پوراحمد دانسته اند.

همچنین بخوانید
فریادهای داغدار همسر کیومرث پوراحمد؛ «چرا من را کشتی؟» 2
فریادهای داغدار همسر کیومرث پوراحمد؛ «چرا من را کشتی؟» 3