فشار روانی به سبک مجازیها
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - فاطمه لولاچیان؛ امروز در جامعه ما، فضای مجازی و پلتفرمهایی مانند توییتر و اینستاگرام، ابزاری برای فشار بر روی اقشار مختلف جامعه شده اند. این فشارها بعد از قضایای شهریور 1401 به صورت فزاینده بر کاربران شبکههای اجتماعی اعمال میشود به طوری که اگر پرچم کشور عزیزمان ایران در تصویر یا نوشتهها باشد، صدها نفر به کامنت گذاری میپردازند و میگویند که «این...
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - فاطمه لولاچیان؛ امروز در جامعه ما، فضای مجازی و پلتفرمهایی مانند توییتر و اینستاگرام، ابزاری برای فشار بر روی اقشار مختلف جامعه شده اند. این فشارها بعد از قضایای شهریور 1401 به صورت فزاینده بر کاربران شبکههای اجتماعی اعمال میشود به طوری که اگر پرچم کشور عزیزمان ایران در تصویر یا نوشتهها باشد، صدها نفر به کامنت گذاری میپردازند و میگویند که «این پرچم اصلی ما نیست» و خود را محدود به کاربران ایرانی شبکهها نمیکنند بلکه به کاربران غیر ایرانی هم در این موضوع میتازند!
این فضا، مثال کوچکی ست که قدرت مردم را نشان میدهد که به جای استفاده درمسیر درست و پیشرفت کشور، در مسیر خودکامگی و تخریب به کار میرود و مفهومی به نام " دیکتاتوری اجتماعی" را به تصویر میکشد. دیکتاتوری که با اعمال خود، اقشار مختلف جامعه را محدود میکند و یا وادار به دست کشیدن ازاعتقادات و باورهای خود میکند و در جریانات مختلف به عنوان سیاهی لشگرش از آنها استفاده کرده و فریاد «ما بسیاریم» سر میدهد. این اعمال که با ابزاری مانند پلتقرمها و شبکههای مختلف ابراز میشود فقط در بستر فضای مجازی نمیماند و به سطوح مختلف جامعه در دنیای واقعی هم رسوخ میکند و همان لحظاتی را پدید میآورد که مردم پارسال در مواجهه با یکدیگر در مترو، اتوبوس، مدرسه، دانشگاه، محل کار و... تجربه کردند.
دیکتاتوری اجتماعی در مقایسه با انواع دیگر آن به مراتب خشنتر و ویرانگرتر است و میتواند جوامع بشری را به انحطاط و نابودی بکشاند. در این جا انحصار قدرت در دست یک فرد مشخص نیست بلکه قدرت مطلق دست مردمی خواهد بود که بدون تبعیت از قانون هر آنچه که میخواهند میکنند! اگر چه سرمایههای غنی اجتماعی در کشور به گونهای است که اجازه ظهور چنین پدیده را نخواهد داد، اما نمیتوان نادیده گرفت که تا چه اندازه باعث آسیب پذیری اجتماع و دولت میشود و از سوی دیگر زمینههای ایجاد رخنه و نفوذ عناصر بیگانه در قدرت اجتماعی، صورت میگیرد.
با این که اقشار مختلف در واقعیت با آرامش نسبی در کنار یکدیگر به فعالیتهای مختلف میپردازند، اما دنیای مجازی هنوز هم آشفته و منتظر جرقهای برای شروع به انگ زنی و نام گذاری و حذف گروهی از جامعه ولو به صورت موقت است و این میتواند به تنهایی مصداقی برای تشریح ظلم و دیکتاتوری موجود در فضای مجازی باشد.
آنان که در اجتماع، نشستها و هر مکانی که میتوانستند صدایی بلند کنند، شعار مرگ بر دیکتاتور از دهانشان نمیافتاد، خودشان سیطرهای را برای صحبتها و اعمال دیکتاتورمآبانه و مستبد خود پیدا کرده و از هیچ مخالفتی چشم فرو نمیبندند. طوری فضا را چیدند که نسل ضد (z) ایرانی، در حالی که تمام جهان بر علیه اسرائیل شده اند، اسرائیل را نیروی قدرتمندی میداند که غصب و کشتار حق اوست و هرکس به طرفداری از فلسطین بپردازد، هو میشود! همان اتفاقی که اول پاییز امسال در مراسم تشییع مرحوم مهرجویی برای خانم برومند افتاد و فشار رسانهای انقدر بالا گرفت که روز بعد خود مرضیه برومند، خبر استعفایش را در اینستاگرام مطرح کرد.
اگر بخواهیم خوش بینانه به امروز نگاه کنیم، مردم کمی آگاهتر از قبل اند و آرامش نسبی که الان وجود دارد سبب شده که سکوتی که از ترس تحقیر و حذف ایجاد شده بود، بشکند و شاهد اعتراضی از جانب چند سلبریتی به فشاری که از سوی جریان خاصی به آنها وارد میشود، صورت بگیرد.
«الهام حمیدی» بازیگر سینما درباره فحاشیهای فضای مجازی و هجمههای اکانتهای فیک مینویسد: «در جشنواره فیلم فجر و جامجهانی مجبور به سکوتمان کردند. بازیگر سینما و تلویزیون: جلوگیری از شادی فوتبالیستها در جام جهانی و فحاشی به هنرمندان در جشنواره فجر، «تحمیل سکوت» بود. اشاره به هر اتفاق امیدوارکنندهای سیل توهینهای مختلف را بههمراه دارد؛ این موضوع با فرهنگ مردم ایران همخوانی ندارد».
«لیندا کیانی» نیز مینویسد: «عده زیادی هستند که سازماندهی شده میان زیر پست های من و همکارانم و یا دیگر چهرههای شناخته شده با هجمه سنگین کامنتی سعی دارن که جلوی حق گویی ماهارو بگیرن هدفشونم اینه که ما رو اسیر مارپیچ سکوت کنند. برام مهم شد و خواستم از این تریبون به همکارانم توصیه کنم که حواستون باشه تو دام نیوفتید.» جالب اینجاست که احسان کرمی که محصول همین لشکر فیک است با توهم براندازی ایران رفت، وی نیز این پست را لایک کرده است!
«متین ستوده» بازیگر سینما و تلویزیون: «بعداز اظهارنظر بعضی از همکارانم درباره توهینهای مجازی به شخصیتهای رسانهای خیلی دلگیر شدم؛ چون پارسال در همین ایام خیلیها از ترس شنیدن توهین و فحاشی نمیتوانستند فعالیت کنند».
این اعترافها چیز عجیبی نیست، زیرا بسیاری از سلبریتیها در دام فیکنیوزها و ربات افتادند و بر اساس هدف و خواست آنها رفتار کردند، ولی در فضای فعلی، برای خروج از فشار یکساله و همچنین برای آینده اجتماعیشان، نیاز است که واقعیتها را بازگو کنند اگرچه دیر، ولی همین اعتراف دیرهنگام نیز ثمرات مثبتی را برای جامعه به همراه دارد. اما اگر بخواهیم در مقابل سلبریتیهایی که گفتیم، مثال نقضی بیاوریم، از هنرمند به نامی باید بگوییم که همراه جریان دیکتاتوری رسانه شد و بی اخلاقی این جریان گریبانش را گرفت. در فرهنگ ما از قدیم میگفتند که پشت سر کسی که دستش از دنیا کوتاه است، سخن نگویید. اما انگار دیکتاتورهای عصر ما به مرده و زنده رحم نکرده و برای حذف و تحقیر مخالفانشان از تمام خط قرمزهای اخلاقی عبور میکنند. درست بعد از خبر فوت ناصر طهماسب، دوبلور و گوینده برجسته کشورمان که گویندگی مستندهای تاثیرگذاری را برعهده داشت، رضا کیانیان استوری در صفحه اینستاگرام خود بازنشر کرد به همراه این جمله که «آقای طهماسب! ارزشش را داشت واقعا؟» رفتار امثال آقای کیانیان درک وصیت مرحوم طهماسب را که میخواستند در سکوت خبری تشییع شوند را، راحتتر میکند.
و در پی استوری توهیین آمیز کیانیان، آزیتا ترکاشوند بازیگر سینما و تلویزیون در صفحه مجازی خود نوشت: «دم از دمکراسی میزنید مثل کسانی که اسم خودشان را روشنفکر جا زده اند. شما فقط نُطُقکش و عربدهکش هستید. شما روشنفکر نیستید لطفا روشنفکران را زیر سوال نبرید. شما شعبون بی مخهای امروز هستید. جماعتی که دیکتاتورانه به مرده و زنده همه کار دارند شعبون بی مخها تا قبر دنبالت میکنند.»