فقدانی که خسارتی عظیم به ذخایر علمی وارد کرد
«فقدان صادق ملک شهمیرزادی، خسارتی عظیم به ذخایر علمی کشور وارد کرد و باستانشناسی ایران را از یکی از سرمایهها و پشتوانههای علمی و برجسته خود محروم کرد؛ جایگاه رفیع او در باستانشناسی ایران دست نیافتنی و فقدانش غیر قابل جبران است.»
حمیدرضا ولیپور - عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی - در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده درباره صادق ملک شهمیرزادی - باستانشناس پیشکسوت - که 21 مهر به دلیل سکته قلبی درگذشت، این طور نوشته است: «جسم استاد دکتر صادق ملک شهمیرزادی اندیشمند و استاد تراز اول باستان شناسی ایران اگرچه برای همیشه از میان ما رفت، اما روح و جان وی همواره با ماست و نفوذ و تاثیر کلام و رفتارش در عرصه باستان شناسی ایران پابرجا و ماندنی و شخصیت علمی و اجتماعی او الگویی کامل و کم نظیر فراروی باستان شناسان است.
استاد دکتر ملک یکی از پرکارترین باستان شناسان ایرانی در عرصه پژوهش و تولید محتوای علمی باستان شناسی بود که وی را به یکی از تاثیر گذارترین چهرههای علمی در این حوزه تبدیل کرده است. سرپرستی کاوش در محوطههای مهم باستانی چون تپه زاغه و تپه سیلک و نگارش دهها جلد کتاب و مقاله ماندگار و مرجع دکتر ملک را به عنوان پژوهشگری ممتاز مطرح ساخته بود، تا آخرین روزهای زندگیاش نیز با وجود مشکلات جسمی و بینایی، دست از نوشتن و آموختن بر نداشت. هنوز هم طرحها و ایدههای بسیاری برای نگارش داشت.
بعید است دانش آموختهای در جامعه باستانشناسی ایران بیابید که مستقیم یا غیر مستقیم شاگرد وی نبوده باشد. چندین نسل از دانشآموختگان باستانشناسی ایران، اصطلاح و عنوان پیش از تاریخ را با دکتر صادق ملک شهمیرزادی میشناسند. کتابها و مقالات وی منبع اصلی کلاسهای درس، آزمونهای کنکور و اطلاعات علمی پیش از تاریخ ایران بوده و هست. دکتر ملک از معدود باستانشناسان ایرانی بود که پژوهشهایش امضا و نشان یگانه او را داشت، چون در یک مسیر و رویکرد علمی استوار حرکت میکرد و مینوشت و رویکرد علمی و پژوهشی وی برگرفته از مکتبی بود که تحت تاثیر آن باستانشناسی را آموخته بود.
همنسلان من باستانشناسی پیش از تاریخ ایران، بین النهرین و مصر را از وی آموختند. هم او بود که ما را با پژوهشهای باستان شناسی آسیای میانه و قفقاز آشنا کرد و اصول و مبانی باستانشناسی را به ما آموخت.
در باستانشناسی تاکید بسیار بر شناخت مواد فرهنگی دورهها و مناطق مختلف داشت و اعتقاد راسخ داشت که دانشجویان باستان شناسی باید مواد فرهنگی به ویژه سفال را به خوبی بشناسند و بتوانند گونهشناسی کنند. با اشتیاق، صبر و حوصله، دقت زیاد و با جزئیات، فرم، نقوش و سایر ویژگیهای گونه شناختی سفالهای محوطهها و مناطق فرهنگی پیش از تاریخ ایران را روی تخته سیاه ترسیم میکرد و آموزش میداد.
کتاب پیش از تاریخ استاد ملک در تمامی گروههای باستان شناسی کشور اساس تدریس واحدهای درسی پیش از تاریخ ایران به ویژه دورههای نوسنگی و مس سنگی است. هرچند با کاربست واژه «مس سنگی» چندان موافق نبود. باستان شناسان ایران تقسیم بندی مناطق طبیعی فرهنگی فلات ایران را از وی آموختهاند. تعیین حد و مرزهای فرهنگی و طبیعی در فلات ایران، همچنان پایه بسیاری از پژوهشهای میدانی باستان شناسی در ایران است.
وی یکی از بهترین باستان شناسان ایرانی بود که مکاتب نظری باستانشناسی را میشناخت، اما هرگز به نظریهپردازی صرف روی نیاورد. گاه در قالب یک باستانشناس مکتب تاریخی فرهنگی، بالاترین رسالت علمی خود را یافتن خاستگاهها و منشاءهای فرهنگی و سپس ردیابی انتشار آنها میدانست؛ به طوریکه سالها در راستای این مکتب و رویکرد نظری، خاستگاه سفال و روند تحول آن در فلات ایران را در مقالات خود پیگیری کرد و چگونگی پراکندگی و انتشار آن در نیمه جنوبی و شمالی فلات ایران و در دوران پیش از تاریخ را تشریح و تحلیل کرد. از سوی دیگر با انتشار مقالاتی در باب تطور اجتماعی بر مبنای مواد فرهنگی چون معماری و سنت تدفین، نشان داد که تا چه اندازه با رویکردهای نوین انسانشناسی و باستانشناسی برای تحلیل مواد فرهنگی آشنایی و تسلط دارد. در حوزه آموزش نیز از معدود باستانشناسانی بود که رویکردهای تطوری باستان شناسانی چون «بریدوود» را در مقابل رویکردهای مرحلهای یا انقلابی «گوردن چایلد» در شکلگیری تغییرات فرهنگی در پیش از تاریخ در کلاسهای درس تبیین میکرد و با صراحت از مدلهای علمی و تطوری بریدوود دفاع میکرد.
زمانی که از بنای موسوم به معبد زاغه به عنوان مکانی برای گردهمایی ریش سفیدان یا افراد صاحب رتبه سخن به میان میآورد، به خوبی آشکار میکرد که وی نه تنها باستانشناسی توصیفی نیست، بلکه میتوان گفت از نخستین کسانی بود که در باستان شناسی ایران با زیربنای مباحث نظری و رویکردهای انسان شناختی به تحلیل مواد فرهنگی میپرداخت. (مقاله بررسی طبقه اجتماعی در دوران استقرار در روستا براساس روش تدفین در زاغه، منتشرشده در مجله باستان شناسی و تاریخ، بهار و تابستان 1368)
با توصیف و مستندنگاری یافتههای حاصل از پژوهشهای میدانی در تپه زاغه و سیلک از یک سو و بررسی چگونگی شکلگیری روندهای فرهنگی و اجتماعی و تطور آنها از سوی دیگر، سیمای دکتر صادق ملک شهمیرزادی را می توان باستانشناسی مسلط و باتجربه در میدان عمل و در عرصه نظر معرفی کرد.
پژوهشهای میدانی وی در دشت قزوین و در دشت کاشان در دو محوطه مهم زاغه و سیلک دستاوردهای علمی زیادی به همراه داشت و نتیجه کاوشهای میدانی وی به چاپ چندین جلد کتاب و دهها مقاله منتهی شد.
دکتر صادق ملک شهمیرزادی، اگر چه جفاهای بسیار دیده بود، اما یکی از خوشنامترین و محبوبترین باستان شناسان ایران در نزد جامعه باستان شناسی بود. شجاعت و صراحت در کلام و عمل، صداقت در گفتار و رفتار، جدیت در کار و پژوهش و شوخ طبعی و گشادهرویی در مجالست و همنشینی، از وی شخصیتی ممتاز و دوست داشتنی ساخته بود. دانشگاه تهران جایی که جوانی و میان سالی اش را در آن گذرانده بود، با وی خوب تا نکرد. سالها ممنوع از فعالیت میدانی شده بود. استقلال فکر، ابهت شخصیت و سواد علمی او رشک برانگیز بود، به همین خاطر مدیران منصوب دست از آزار وی بر نمیداشتند. استاد ملک شرح آزارها و ناملایماتی را که در این سالها دید در زندگینامه خود منتشر کرده است.
در اوج پختگی و دانش و در بهترین سالهای عمرش که میتوانست به دانشجویانش آموزش میدانی دهد محروم از پژوهشهای میدانی شده بود. فضای کار در دانشگاه را نیز برایش بسیار سخت و سنگین ساخته بودند. اما همه این جفاها باعث نشد تا دست از تلاش و کوشش بردارد. تربیت چندین نسل از دانش آموختگان باستان شناسی و نگارش مقالات و کتابهای علمی متعدد و مهم، همچنان وی را در عرصه پژوهشهای باستان شناسی سرآمد کرده بود. با کوله باری از تجربه و نوشتن دهها جلد کتاب و مقاله به فارسی و زبان های مختلف، اما با درجه استادیاری از دانشگاه تهران بازنشسته شد. هرچند میتوان گفت این دکتر ملک و امثال او هستند که به رتبههای علمی مرتبه و جایگاه میدهند.
سالها در قله رفیع باستانشناسی ایران میدرخشید. نام و جایگاه دکتر ملک آنچنان دست نیافتنی بود که حضورش یا نامش کافی بود تا هر مجلسی را تحت تاثیر خود قرار دهد. شاگردی دکتر ملک آنچنان با افتخار است که بیان آن باعث غرور گوینده و مایه رشک دیگران میشود. سال 1368 به عنوان دانشجوی ترم اول باستانشناسی دانشگاه تهران شاگرد استاد شدم. ابهت علمی و شخصیت کاریزماتیک استاد همه ما و اطرافیان را تحت تاثیر خود قرار می داد. بسیار خوش لباس و آراسته بود. در کلاس بسیار جدی بود. به یاد ندارم در کلاس زمانی ولو اندک را به کاری غیر علمی اختصاص دهد یا به اصطلاح وقت کشی کند. تمام زمان کلاس را با نظم و ترتیب و سازمان یافته تدریس میکرد. برای هر جلسه درس تعدادی فیش به همراه داشت که با دقت مطالب درس را بر پایه آنها بر تخته سیاه کلاس مینوشت و سپس به ترتیب تدریس میکرد. هیچگاه بدون فیش و مدرک درس نمیداد. در هنگام تدریس به حدی جدی بود که وقتی بیرون از فضای کلاس و درس با شوخ طبعی و گشادهرویی با شاگردانش رفتار میکرد، نمی توانستیم باور کنیم که این همان استاد جدی و بی انعطافی است که در کلاس حضور داشت.
اهدای نشان علمی دکتر نگهبان و برگزاری یکی از باشکوهترین مجالس بزرگداشت و نکوداشت در حوزه باستان شناسی ایران در موزه ملی تا حدودی همکاران و شاگردان استاد را راضی میکند که قدر استاد گرانمایه خود را به وقت و در زمان حضورش به خوبی دانستند و برای بزرگداشت وی سنگ تمام گذاشتند.
فقدان این فرهیخته دانشمند، خسارتی عظیم به ذخایر علمی کشور وارد کرد و باستان شناسی ایران را از یکی از سرمایهها و پشتوانههای علمی و برجسته خود محروم کرد. بیشک جایگاه رفیع او در باستان شناسی ایران دست نیافتنی و فقدانش غیر قابل جبران است.»
انتهای پیام